پس از آنكه نادر همۀ مردان سرشناس را كشت و ديدگان جهانبين ايشان را بركند و زنان و فرزندانشان را به سپاهيان فروخت؛و پس از آنكه همه ستوران شخمزن را از اقليت مذهبى بازگرفت،و تمام غلات را بجهت مصرف سپاه به چنگ آورد؛مردم را در زير بار مالياتى كه دادنش براى آنان امر محال بود به ستوه آورد و به روز سياه نشاند و مانند كرمها لخت و برهنه كرد.
در وصف بيرحمى مأمورين نادر شاه،در فرونشاندن قيامهاى خلق،همين بس كه از قلعوقمع قيام دوم شيروان،14 من(قريب 42 كيلوگرم)چشم شورشيان براى شاه ارسال شد...روستاييان مازندران و استرآباد چندين ماه به مبارزه ادامه دادند.شاه،چنانكه گفتيم،به امير استراباد امر كرد كه تمام شورشيان را اعدام كند. دهها از اين قبيل قيامها در سراسر كشور عليه مظالم نادر به وقوع پيوست،ولى نادر با استبداد رأى و خيرهسرى كه داشت،حاضر نبود لحظهاى به علل بروز اين حوادث مرگبار بينديشد،و در مقام چارهجويى برآيد.او از سياست مالياتى و روش ارعاب و فشار خويش دست نكشيد و چنانكه ضمن تاريخ سياسى اين ايام گفتيم،جان خود را بر سر اين كار گذاشت.» «اتو كه در سال 1150 از بغداد به اصفهان سفر كرده است،از وضع دلخراش كشاورزان و عامۀ مردم سخن مىگويد:سالوانى مىگويد:پس از آنكه نادر همۀ مردان سرشناس را كشت و ديدگان جهانبين ايشان را بركند و زنان و فرزندانشان را به سپاهيان فروخت؛و پس از آنكه همه ستوران شخمزن را از اقليت مذهبى بازگرفت،و تمام غلات را بجهت مصرف سپاه به چنگ آورد؛مردم را در زير بار مالياتى كه دادنش براى آنان امر محال بود به ستوه آورد و به روز سياه نشاند و مانند كرمها لخت و برهنه كرد...سپس به كلات كوچ داد.»
پس از يك رشته جنگهاى فئودالى بمنظور كسب قدرت،سرانجام با استقرار حكومت كريمخان(93-1163)آرامش نسبى به ايران سايه افكند اين شهريار مردم دوست و دادگستر برخلاف نادر،به مصالح و منافع عمومى بىاعتنا نبود.وى در فرمانى كه به سال 1177 بمناسبت انتصاب نجفقلى خان به مقام بيگلربيگى تبريز صادر كرد،به وى مأموريت داد«...كه امور كشاورزى را سروسامان دهد و آن ولايت را آباد كند و با رعايا به نيكى رفتار كند و آنان را گردآورد و از پراكندگى آنها جلوگيرى كند.و گردنكشان را گوشمال دهد و راهزنان را دفع كند و دست قوى را از ضعيف و فقير كوتاه كند.به او حكم شده بود كه بخصوص با عشاير شقاقى و ساير عشاير آن سامان،شفقت ورزد،و آنانرا در مساكن اصلى خود مستقر سازد و كارى كند كه به كشت و زرع مشغول شوند و به خدمتگزارى پردازند...»
منبع : تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان سدۀ هجدهم