خواستگارها با تمام دقت سرتا پای دختر را ورانداز میکردند، چنگ لای موهایش میانداختند تا طاسی یا کچلی نداشته باشد. دندانهایش را میدیدند که مبادا مصنوعی باشد و چیزی که ابدا به آن اعتنایی نداشتند سواد و کمال دختر بود زیرا آن زمان خط و سواد را لازم نمیدانستند بلکه معتقد بودند دختر باسواد عاشقپیشه از آب درمیآید. در مقابل، به خانهداری وی بسیار اهمیت میدادند.
در تهران قدیم، برای خواستگاری رفتن، تعیین ساعت و روز برای خانواده پسر بسیار مهم بود. بسیاری بر این باور بودند که روز چهارشنبه مبارکترین روز برای رفتن به خواستگاری است. از آنجا که در آن ایام رسم بر این بود که خواستگار سرزده و بدون اعلام وقت قبلی به خانه دختر بیاید، همیشه یکی از اتاقها (اتاقهای شاهنشین، پنجدری و ارسی) برای پذیرایی آماده بود. خواستگارها به این علت سرزده میآمدند که از وضع خانه، پاکیزگی یا شلختگی صاحب منزل آگاه باشند. ناصر نجمی در کتاب طهران عهد ناصری مینویسد:
«خواستگارها همین که وارد خانه میشدند، خودشان را معرفی میکردند. اگر در یک خانه چند دختر دمبخت بودند، دختر بزرگتر را نشان میدادند. دختر مورد نظر با چادر نماز داخل اتاق میآمد و یک کاسه آب برای خواستگارها میآورد چون میگفتند آب نطلبیده مراد و علامت روشنایی است. در مقابل، خانواده پسر چادر نماز روبهروی مادر دختر میگذاشتند و همچنین بهعنوان هدیه، نقل و نبات را در یک کیسه ریخته، همراه خود میآوردند و با تعارف صاحبخانه میگفتند: «نقل آوردیم، نبات ببریم.» سپس کیسه نقل به وسط مجلس گذارده میشد و این حرکت نشان از آن داشت که باید دختر را برای دیدن بدون چادر احضار کنند. با واردشدن دختر، چشمها بهسوی او میرفت. خواستگارها با تمام دقت سرتا پای دختر را ورانداز میکردند، چنگ لای موهایش میانداختند تا طاسی یا کچلی نداشته باشد. دندانهایش را میدیدند که مبادا مصنوعی باشد و چیزی که ابدا به آن اعتنایی نداشتند سواد و کمال دختر بود زیرا آن زمان خط و سواد را لازم نمیدانستند بلکه معتقد بودند دختر باسواد عاشقپیشه از آب درمیآید. در مقابل، به خانهداری وی بسیار اهمیت میدادند. اگر دختر، موردپسند خواستگار واقع میشد، برای پسرشان از شکل و شمایل دختر مورد نظر میگفتند و یک تصویر خیالی برای او ترسیم میکردند و در صورت پاسخ مثبت پسر، بار دیگر روانه خانه دختر میشدند. خواستگارها در دیدار مجدد با سبزی، زغال و قلیان وارد خانه دختر شده و از او میخواستند سبزی پاک و قلیان چاق کند تا مهارتهای وی را بسنجند. خانواده عروس، تا مشخصنشدن نتیجه خواستگاری، تحت هیچ شرایطی دختران کوچکتر را نشان خواستگار نمیدادند. گاهی اوقات هم مردان دو طرف برای خود قول و قرار میگذاشتند که فرزندانشان با یکدیگر وصلت کنند و پس از توافقات اولیه، مراسم خواستگاری شبانه صورت میگرفت. در این نوع مراسم یک نفر جلودار، به نام «فانوسکش» پیشاپیش راه میافتاد. وی کلاه ماهوتی مشکی بدون لبه بر سر داشت که فانوسی بزرگ و استوانهایشکل جلوی کاروان خواستگاران حمل میکرد که داخل آن چندین شمع رنگارنگ میسوخت. در مجلس مردانه، بستگان دختر با آب و تاب شروع میکردند به تعریف و تمجید عروس و او را تا عرش بالا میبردند و در مقابل، اقوام داماد هم از میزان دارایی و کمالات داماد لاف میزدند.»
منبع:ناصر نجمی، طهران عهد ناصری، تهران، نشر عطار، 1364، ص 145