مأموران آلمان نيك مىدانستند كه همرنگى، همدلى و هماهنگى با مردم رمز اصلى موفقيت خواهد بود، لذا آنان با وسواس خاصى در حفظ ظاهر مى كوشيدند. آنان در همه مراسم، به ويژه اعياد و عزاداريها، فعالانه شركت داشتند. چنانكه معروف است خبر حضور فن كاردف كاردار سياسى آلمان در مجلس تعزيهخوانى سالار سلطان فرزند عضدالملك قاجار كه در آن رجال سياسى نيز شركت داشتند به يكباره در سراسر كشور پيچيد تا آنجا كه واعظان زبان به دعاى آلمانها گشودند..
در جنگ اوّل موقعيت ژئوپليتيك ايران به دليل همسايگى با كانونهاى بحران و مجاورت با امپراطوريهاى متخاصم و نيز ممالك ثروتمند نظير هند و همچنين تسلط جغرافيايى بر منابع انرژى جهانى مانند نفت، كشور را در حالتى آسيبپذير نگاه مى داشت. گرايشهاى متفاوت و گاه معارض جامعه سياسى در رويارويى با بحرانهاى فراگير نيز به اين وضعيت متزلزل بيش از پيش دامن مىزد. از آنجا كه در گذشته حفظ بىطرفى به دليل ضعفهاى مفرط اقتصادى و نظامى ايران و نيز مداخله قدرتهاى بزرگ اساساً امكانپذير نبود و ايران بهرغم تمايلش به اشغال متفقين درمىآمد، جامعه ايران نيز به ناگزير واكنشهاى خصمانه نشان مىداد. تمايلات آلماندوستى و فعاليت گسترده هواداران آن كشور و نيز به رهبردارى متحدين از اين وضعيت با توجه به واقعيات سياسى موجود كشور، ايران را خواه ناخواه به عرصه منازعات، كشمكشها و جنگهاى داخلى سوق مىداد و در حقيقت سراسر مناطق مركزى جنوبى و غرب كشور به كانون شورشها و قيامهاى ضد متفقين تبديل مىكرد و تلاش روس و انگليس براى سركوب اين حركتها طبيعتاً نتيجه اى جز ويرانى و تخريب هرچه بيشتر در پى نداشت. امّا در نتيجه همين تلاشها بود كه سرانجام احساسات ضد انگليسى را در ميان ايرانيان به شكلى فزاينده وسعت بخشيد كه در عمل بسيارى از مطامع امپرياليسم بريتانيا در اين كشور با مشكلات جدى مواجه ساخت كه مشهورترين آن ناتوانى و ناكامى انگليس از تحميل قرارداد تحت الحمايگى 1919 بود. امّا سالها وقت لازم بود تا ايرانيان دريابند كه «حقيقت نه اين است نه آن».
يك تحليل كلى و منطقى از تلاش آلمانها در ايران، كه نهايتا به يك رشته قيامهاى ضد متفقين در سراسر كشور و همچنين جنبش «مهاجرت» و «دولت ملى» منتهى گشت، نشان مىدهد كه اقدامات آنها پشتوانه قدرتمند مردمى و حمايتهاى بي دريغ جامعه ايران را به همراه داشته است؛ چه، تلاش آشكار در سرزمينى كه دشمن (روس و انگليس) در جاى جاى آن پايگاههاى نفوذى داشت و وجب به وجب كشور را شناسائى كرده بود و جاسوسان آن فعاليتها و تحركات ملت را تحتنظر داشتند، بدون پشتيباني هاى وسيع مردمى اساسا امكانپذير نبود. نقطه ضعف متفقين و نقطة قوت متحدين در همين حقيقت نهفته بود.
مروری بر فعالیتهای شبکه جاسوسی آلمانها در ایران
عمال سياسى و نظامى آلمان زير پوشش عناوين متخصص فنى، معلم، پزشك، نمايندگان شركتهاى تجارى و صنعتى، فرستادگان كليسا، زمين شناس، جانورشناس، محقق، گياهشناس، كاوشگر و ده ها عنوان ديگر در سراسر كشور مشغول فعاليت بودند. اين تلاشها كه در سالهاى نزديك به جنگ جهانى شروع شده بود در سالهاى جنگ به شكلى فزاينده روبه گسترش نهاد. مأموران آلمانى با تدبيرها و شيوههاى منحصر بهفرد خود جامعه ايران را بر ضد اتباع و منافع روسيه و بريتانيا به شورش واداشتند كه در اين گفتار به فعاليت برجسته ترين چهره هاى آن نظر خواهيم افكند.
جاسوسان اعزامى آلمان، قبلاً طى سفرهاى متعدد خود به مناطق مختلف ايران ضمن آشنائى با اوضاع اقليمى ـ جغرافيايى، از فرهنگ، اعتقادات، باورهاى قومى و مذهبى مردم شناخت كامل حاصل كرده بودند. به همين دليل آنان به آسانى توانستند خود را به هيئت مسلمانى و لباس ايرانى بي ارايند. نيدر ماير يكى از شاخصترين چهرههاى جاسوسى آلمان در اين باره مى گويد: با طرز تغذيه و نحوه زندگى ايرانيها از ديرباز آشنا بودم. هنگامى كه زيرنظر كسى بودم، درست مانند اهالى بومى وضو مىگرفتم و نماز مى خواندم...1
مأموران آلمان نيك مى دانستند كه همرنگى، همدلى و هماهنگى با مردم رمز اصلى موفقيت خواهد بود، لذا آنان با وسواس خاصى در حفظ ظاهر مى كوشيدند. آنان در همه مراسم، به ويژه اعياد و عزاداريها، فعالانه شركت داشتند. چنانكه معروف است خبر حضور فن كاردف كاردار سياسى آلمان در مجلس تعزيه خوانى سالار سلطان فرزند عضدالملك قاجار كه در آن رجال سياسى نيز شركت داشتند به يكباره در سراسر كشور پيچيد تا آنجا كه واعظان زبان به دعاى آلمانها گشودند و از اينكه ملت قهرمان و قدرتمند آلمان به دين اسلام درآمدهاند اظهار شادمانى نمودند. حتى گفته مى شود احمد شاه از مورخالدوله پرسيده بود كه آيا راست است كه ديروز شارژ دافر آلمان در تعزيه گريه كرده است؟!2
شبكه هاى گوناگون جاسوسى آلمان، در آغاز، قلمرو ايران را به عنوان حوزه هاى فعاليت ميان خود تقسيم كردند. براى آنكه جامعه ايران تا آستانه انفجار تحريك گردد، تلاش ها بر اين محور استوار بود تا با مهارت و چيرگى تمام از هرگونه برخورد خشن نظامى، پرهيز شود. براى نيل به اين مقصود، كارگزاران آلمان همه موازين سياسى و قواعد ديپلماتيك و آداب كنسولى را زير پا نهادند. هرچند دولت ايران آنها را از تأسيس هرگونه كنسولگرى يا تجارتخانه بازداشته بود اما عوامل آلمان كماكان بدون اجازه دولت ايران خود را كنسول مى خواندند و به نحو روزافزونى راهى ايران مى شدند.3 هيئت هاى اعزامى در منطقه عملياتى خود با تشكيل شعبه هاى تبليغى و نظامى، از نوعى خودمختارى برخوردار بودند. اما به منظور ممانعت از ايجاد وقفه در فعاليتهاى موردنظر و جلوگيرى از بروز خسارتها و زيانهاى پيشبينى نشده همة اين هيئتهاى پراكنده تحت فرمان يك رهبر و يك مركز واحد تلاش مى كردند4 و به احتمال بسيار اين مركز هماهنگ كننده همان سفارت آلمان در ايران بوده است.
براى دفع تهديدات نظامى عوامل متفقين يا مقابله با آن، مأموران آلمان همواره مسلح حركت مى كردند ضمن آنكه بسيارى از هواداران ايرانى خود را نيز مسلح و مجهز ساخته بودند. اسناد و شواهد موثق نشان مىدهند كه كنسولگريهاى آلمان به تبع كسنولگريهاى روس و انگليس ــ كه هر يك گاردى مركب از هندى و قزاق براى حفظ امنيت خويش از سالها پيش در اختيار داشتند ــ خواستار تشكيل گاردى مشابه در ايران بودند.5 هرچند اين تلاشها ناكام ماند اما آلمانها در راه پيشبرد مقاصد سياسى ـ نظامى خويش، همواره مقادير عظيمى سلاح و مهمات، از طريق خاك عثمانى وارد ايران مى كردند. اسناد و گزارشهاى به جا مانده از كارگزارى كرمانشاه نشان مىدهد كه هرچند روز يكبار، محموله هاى هنگفتى اسلحه از مرزهاى كرمانشاه مى گذشته است.6 همچنين درگزارش سفارت روسيه آمده بود كه آلمانها مقدار چهل هزار قبضه تفنگ، تنها طى سالهاى نخست جنگ، ميان ايلات ايران تقسيم كرده اند.7
در كنار اين فعاليتها عوامل آلمان عده اى از سواران محلى را با حقوق مكفى به استخدام گرفته بودند، در شهرهاى مختلف خانه هايى كرايه نموده در خوراك، لباس و رفتار چنان شبيه ايرانيان عمل مىكردند كه كمتر شك برمى انگيخت.
در سختترين موقعيتها هنگامى كه عوامل متفقين ارتباط ميان تهران و مناطق غربى كشور (در مجاورت با عثمانى متحد آلمان) را قطع مى كردند يا بشدت تحت كنترل مىگرفتند، طبيعتا ارسال گزارش به وسيله نامه يا تلگراف ممكن نبود. در اينگونه مواقع سفارت آلمان اطلاعات لازم را به رمز بر «نوارهاى پارچين» ماشين مى كرد. آنگاه اين نوارها بر زيرشلوارى يكى از مستخدمين سفارت دوخته مى شد و از اين طريق از تهران به كرمانشاه مى رسيد، رازى كه بهرغم هوشيارى و سختگيرى بازرسان تا پايان از نگاه متفقين پنهان ماند.8 بدين ترتيب، متناسب با موقعيتهاى متفاوت هر يك از آنان شيوه و شگردى خاص در پيش مى گرفتند.
برجسته ترين و شناخته ترين چهره آلمانى در ايران در خلال جنگ جهانى اول بى ترديد «واسموس» بود، دوشادوش او جاسوسانى چون «نيدر ماير»، «سوگماير» و «شونمان» فعاليت مى كردند. تكميلكننده تلاشهاى آنان كارگزارانسياسى و نظامى نظير پرنس رويس، كنت كانيتز، دكتر واسل،نادلنى، و زومرودند، گروه اخير راهنماى حركتهاى سازماندهى شده سياسى و ديپلماتيك مانند «جنبش مهاجرت»، «دولت ملى»، و روابط با آلمان به شمار مىرفتند، که بررسی اقدامات هریک از آنان مجالی دیگر می طلبد.
پی نوشتها:
1. اسكارفن نيدر ماير. زير آفتاب سوزان ايران. ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، نشر تاریخ معاصر ایران، 1363، ص 260.
2. احمدعلى سپهر مورخالدوله. ايران در جنگ بزرگ (1918 ـ 1914). تهران، انتشارات بانك ملى ايران، 1336. ص 44.
3. جيمز فردريك مابرلى. عمليات در ايران جنگ جهانى اول 1919-1914. ترجمه كاوه بيات، تهران، رسا، 1369. ص 87.
4. اسكارفن نيدر ماير. پیشین. ص 38.
5. بهروز قطبى. اسناد جنگ جهانى در ايران. تهران، نشر قرن. چاپ اول، 1370. ص 165.
6. كاوه بيات. ايران در جنگ اول اسناد وزارت داخله. تهران، انتشارات سازمان اسناد ملى ايران، 1369. صص 71 ـ 70، سند شماره 1161.
7. همان منبع، ص 37، سندهاى شماره 1672 و 5326.
8. احمد احرار. توفان در ايران. تهران، انتشارات نوین، 1352،ص 843.