شیخ فضل الله نوری در مخالفت با مشروطیت دیدگاههای متعددی داشت. یکی از دیدگاههای ایشان به موضوع عدالت مربوط بود. شیخ فضل الله نوری با مفهوم عدالت در اندیشه مشروطه طلبان سخت مخالف بود و از جهات مختلفی به مخالفت با آن برخاست. البته موضع شیخ فضل الله پیرامون مشروطه در راستای موافقت با مشروطه و مشروطه طلبان قرار داشت. زیرا در ابتدای مسیر حرکت مشروطیت، اهداف اساسی این نهضت آشکار نبود. اما به تدریج این مخالفت رنگ و بوی جدی به خود گرفت و بر این اساس، مشروطیت از بسیاری از جوانب به خصوص از جهت عدالت مورد انتقاد قرار گرفت. بر این اساس در این مطلب به چرایی مخالفت شیخ فضل الله نوری با نهضت مشروطیت از منظر مفهموم عدالت پرداخته شده است.
مفهوم عدالت در دیدگاه شیخ فضل الله
برقراری عدالت یکی از دلایل اصلی پیوستن شیخ فضل الله نوری به صف مشروطه طلبان بود. موضوع عدالت در شعارهای مشروطه طلبان به حدی پررنگ بود که تاسیس عدالتخانه یکی از درخواستهای اصلی مشروطه طلبان از مظفرالدین شاه بود. شیخ فضل الله نیز جایگاه خاصی برای عدالت قائل بود و از این جهت اندیشه خود را با مشروطهطلبان همطراز میدید. عدالت از دیدگاه ایشان در برقراری مساوات و جلوگیری از ظلم و زورگویی تعریف میشد. این موضوع به حدی در اندیشه شیخ پررنگ بود که بسیاری از روحانیون هدف خود در حمایت از مشروطه را همطراز با اهداف شیخ فضل الله میدانستند.
آیتاللّه جعفر سبحانی در مورد دیدگاه پدر بزرگوارش درباره این نهضت مینویسد: «او نسبت به محقق خراسانی علاقمند بود و اقدام او را در پذیرش مشروطه کاملاً میستود و میفرمود: هدف او با هدف مرحوم شیخ فضل اللّه نوری یکی بود. هدف اجرای عدالت و جلوگیری از زورگویی بود و اگر نتیجه نبخشید، ارتباطی به مرحوم خراسانی ندارد.»[1] البته مقصود شیخ فضل الله از عدالت، ایجاد برابری میان همه مردم از تمام جوانب نبود، بلکه از نظر ایشان تفاوتهایی میان مردم از جمله کفار و مسلمانان وجود داشت. با این حال شیخ فضلالله به تدریج از صف همراهان مشروطه بیرون آمد و به یکی از مخالفان سرسخت مشروطه تبدیل شد. یکی از دلایل مخالفت ایشان با مشروطه، عدم پایبندی این نهضت به اجرای عدالت بود.
آیا مشروطه در اجرای عدالت ناکام بود؟
مشروطه در بیشتر اهداف خود ناکام ماند. شعار عدالتخواهی مشروطه نیز به مانند سایر شعارهای این نهضت به شکست متنهی شد. طبیعی بود که با این شرایط بسیاری از طرفداران مشروطه به مخالفان آن تبدیل شوند. بر این اساس مخالفت شیخ فضل الله و درواقع انتقادات ایشان به موضوع عدالت در مشروطه را از چند زاویه میتوان بررسی کرد:
افزایش تضادهای طبقاتی
قرار بود با پیروزی نهضت مشروطه بسیاری از فاصلهها و شکافهای طبقاتی کم شود. از سویی از بار ظلم و ستمهای حکومتی نسبت به مردم کاسته شود. اما عملا نه تنها این اتفاق رخ نداد، بلکه شکافهای طبقاتی بیشتر از دوره ماقبل مشروطه نیز شد. «در واقع، آنچه در صدر مشروطیت مورد خواست و امید مردم بود، دفع ظلم و تحقق عدالت بود که تصور میشد تنها از طریق اجرای «کامل و بیتبعیض» احکام اسلام در جامعه، قابل دستیابی است.»[2] در حالی که قانون اساسی (که به اعتقاد شیخ فضل الله اقتباسی از قانون غربی بود) جایگزین احکام اسلامی شد و برقرار عدالت از مسیر خود کاملا عقب ماند.
تضاد میان عدالت مشروطه خواهان با عدالت اسلامی
بسیاری از مراجع از جمله شیخ فضلالله مشروطیت را به لحاظ آنکه ابزاری برای اجرای عدالت بود به حکومت اسلامی نزدیک میدانستند. از این رو به حمایت از آن برخاستند. از نظر بسیاری از مراجع و روحانیون به خصوص شیخ فضل الله، حکومت مشروطه به لحاظ عدالت بیشتر از حکومت استبدادی با اسلام و حکومت اسلامی قرابت داشت. با این حال ایشان امیدوار بود که عدالت موردنظر مشروطه طلبان در چارچوب عدالت موردنظر اسلام پیاده شود، نه عدالت به مفهوم غربی. در مفهوم غربی، عدالت ناظر بر ایجاد فرصتها و امتیازات یکسان برای همه مردم بود. اما از نظر شیخ فضل الله، اسلام میان مسلمانان و غیرمسلمانان استثنائاتی قائل بود.
به همین دلیل است که ایشان در بخشی از مخالفتهای خود اعلام کردند: «احکام اسلام تفاوت فراوانی بین موضوعات مکلفین در عبادات و معاملات و تجارات و سیاسات از بالغ و غیر بالغ، ممیز و غیر ممیز، عاقل و مجنون، صحیح و مریض، مختار و مضطر، راضی و مکره، اصیل و وکیل، ولی و بنده و آزاد، پدر و پسر، زن و شوهر، غنی و فقیر، عالم و جاهل، شاک و متیقّن، مقلد و مجتهد، سید و عام، مسلم و کافر، کافر ذمی و حربی، کافر اصلی و مرتد، مرتد ملی و فطری و غیرها، میگذارد. بنابراین چگونه یک مسلمان میتواند از قانونی پیروی کند که همه مردم را برابر میخواند».[3]
عقب راندن مسلمانان از زمامداری حکومت
نهضت مشروطیت از لحاظ عدالت، تنها در اندیشه و نظر با دیدگاه شیخ فضل الله در تضاد نبود؛ بلکه در عمل نیز اتفاقاتی رخ داد که باعث بلند شدن صدای اعتراض ایشان شد. این موضوع که در بعد سیاسی اتفاق افتاده بود، به جایگاه کمرنگ روحانیون و گروههای مذهبی در امور سیاسی و حکومتی بازمیگشت. چنانچه با پیروزی مشروطه، جریانهای غربگرا و حامیان خارجی آنها مانند انگلیس به روشهای مختلف توانستند پستهای کلیدی را از آن خود کنند و روحانیون و گروههای مذهبی را کنار بگذارند. او اعتراض خود به این موضوع را اینگونه بیان کرد: «چند آیه در کلام الله هست که میفرماید کفار را ناصر و دوست و محل اسرار خود قرار ندهید. آخر مقبول کدام احمق است که کفر، حامی اسلام شود و ملکم نصاری [پرنس میرزاملکم خان ارمنی، بنیانگذار فراموشخانه فراماسونری در ایران] حامی اسلام باشد؟...»[4]
سخن نهایی
عدالت یکی از موضوعات اساسی در دین اسلام و اندیشههای فقهی است. طبیعیست این موضوع در دین اسلام چارچوبهای خاصی دارد که ممکن است با فرهنگ یا قوانین غربی کاملا در تضاد باشد. درواقع همین موضوع عامل اصلی اختلاف شیخ فضل الله با مشروطه خواهان بر سر موضوع عدالت بود. از آنجا که قانون اساسی اقتباسی از قوانین غربی بود، شیخ فضل الله آن را در تضاد با دین اسلام دید و به مخالفت با آن برخاست. جدا از موضوع قانون اساسی، مشروطه خواهان در عمل نیز دست به اقداماتی زدند که با موضوع عدالت اسلامی و حتی عدالت به مفهوم غربی در تضاد بود.
[1] - جمعی از نویسندگان،
ستارگان حرم: اختران حريم معصومه (س)، جلد 16، قم، انتشارات زائر، 1377، ص 254
[2] -
دومين همايش ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنرانیها و مقالات، جلد 1، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 47
[3] -غلامعلی عباسی،
تحریم تنباکو و مشروطیت: پیامدها و عبرتها «مشعلی فراروی ملت ایران»، قم، آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1386، ص 271
[4] -
دومين همايش ايران و استعمار انگليس: مجموعه سخنرانیها و مقالات، ص 70