گزارش امبرشتس تصویر تیره و تاری از سرکوب و سانسور، رنج و فلاکت مردم، و مالیاتهای سنگین ترسیم میکند.
گزارش امبرشتس از حکومت رضاشاه
24 آذر 1402 ساعت 20:49
گزارش امبرشتس تصویر تیره و تاری از سرکوب و سانسور، رنج و فلاکت مردم، و مالیاتهای سنگین ترسیم میکند.
اواخر حکومت پهلوی، دوران بسیار تیره و تاری بود. آشفتگیهای سیاسی و اقتصادی باعث شده بود که کشور آبستن وضعیتی تیره و تار شود. این ادعا نه تنها به لحاظ منابع موجود قابل اثبات است، بلکه گزارشهای اتباع خارجی مقیم ایران نیز بر این موضوع صحه گذاشتهاند. گزارش امبرشتس یکی از این گزارشها است.
«در اواخر دهه 1930 میلادی هم برای رضا شاه و هم جامعه دیپلماتیک در تهران محرز شده بود که روزهای حکومت دیکتاتور به شماره افتاده است. ماهها پیش از تهاجم نیروهای متفقین به ایران، روشن بود که برغم عقب گرد کامل رضا شاه، او قادر به حفظ رژیمش نخواهد بود. سفارت آمریکا در ایران پایان حکومت سلسله پهلوی را پیشبینی میکرد. کارمندان خارجی شرکتهای آمریکایی و اروپایی به کارفرمایانشان هشدار میدادند که اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران به نقطه انفجار رسیده و ناچار مشکلاتی جدی در راه است و توصیه میکردند که کارمندان را در اسرع وقت از ایران خارج کنند. دیگر سئوال این نبود که آیا حکومت رضا شاه با یک انقلاب سرنگون میشود یا خیر، بلکه سئوال این بود که چه وقت این اتفاق خواهد افتاد. در ماه ژانویه 1941، یک تبعه بلژیکی به نام آلبرت کسیمیر کورنیل امبرشتس، که نماینده شرکت اینترنشنال تلفناند تلگرافِ نیویورک (شرکت آی.تی.اند تی.) بود، گزارشی برای فرنک سی. پیج، معاون شرکت، فرستاد. پیج که چند وقت پیش شخصاً به ایران سفر کرده بود، دریافت که باید محتویات گزارش را به اطلاع وزیر امور خارجه آمریکا، کوردل هال، برساند. این گزارش که از طرف معاون شرکت آی.تی.اند تی. برای وزارت امور خارجه ارسال میشد، بلافاصله توجه هال را جلب کرد. امبرشتس در گزارشش نوشته بود که به دلیل افزایش فشار سانسورها و هشیاری پلیس ایران و همچنین حساسیت رژیم به هر نوع انتقادی، گزارشهایی را که قبلاً درباره اوضاع ایران نوشته بود، نابود کرده است. این گزارش را هم به توسط یک شخص قابل اعتماد فرستاده است. گزارش امبرشتس تصویر تیره و تاری از سرکوب و سانسور، رنج و فلاکت مردم، و مالیاتهای سنگین ترسیم میکند.»
منبع: محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، مترجم مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، صص 459- 460
کد مطلب: 49441