به باور شاه، آموزگار به دلیل تحصیلات و تواناییهای خاصی که برخوردار بود؛ میتوانست به مانند دوره نخستوزیری امینی اصلاحاتی را اعمال نماید و از این طریق موفق به آرام کردن برخی از مخالفان گردد. اما این تصور بنا به دلایلی در آن دوره قابل تحقق نبود.
«ناتوانی آموزگار در حل معظلات سیاسی و اقتصادی که گریبانگیر رژیم محمدرضا پهلوی بود قطعاً در سقوط رژیم تأثیر به سزایی داشت. از این جهت بیان ارزیابیها از شرایط نخستوزیری آموزگار و خصوصیات فردی وی ما را در شناخت مسائل آن دوره کمک میکند. شخص رئیس دولت و اعضای دولت آموزگار در زمان عهدهدار شدن مسئولیت اجرایی کشور نه تنها از موقعیت مناسبی در نزد شاه و حزب رستاخیز برخوردار بودند، بلکه در صحنه سیاست خارجی نیز از مساعدتهای لازم بهره مند میشدند، به خصوص مسئولین وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا از روی کار آمدن دولت آموزگار استقبال کرده بودند. حتی سفیر دولت آمریکا در ایران از دولت آموزگار برای ادامه برنامه های دراز مدت اقتصادی و برنامه ریزی طرحی مشخص برای رسیدن به جهش اقتصادی حمایت کرده و وعده داد که ایران را در طرحریزی برنامه اقتصادی بدون نفت حمایت نماید. ضرورت انجام اصلاحات و دگرگونی که با خواستههای مخالفین درون نظام و اپوزسیون همراه بود، شاه را بر آن داشت که به آموزگار نقشی نظیر دکتر امینی در سال ۱۳۴۰، در شرایطی متفاوت واگذار کند و او را مأمور صرفه جویی اقتصادی و ایجاد فضای باز سیاسی کند. اما تصور شاه نادرست بود، زیرا شرایط در سال ۵۶ با اوضاع گذشته متفاوت بود و آموزگار نیز شخصیت و مهارت دکتر امینی را نداشت.»
منبع: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جمشید آموزگار: به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1382، ص 33