به شاه بنویس علیرضا و عبدالرضا هر کدام سرمایه کافی برای زندگانی شان دارند جهت ندارد که من هم از وطن به گناه سایرین دور باشم و هم از حق پدر محروم.
توصیه توران به پسرش غلامرضا
16 شهريور 1403 ساعت 20:57
به شاه بنویس علیرضا و عبدالرضا هر کدام سرمایه کافی برای زندگانی شان دارند جهت ندارد که من هم از وطن به گناه سایرین دور باشم و هم از حق پدر محروم.
خاندان پهلوی در رقابت با یکدیگر اموال کشور را میان خود تقسیم میکردند و در چشم و هم چشمی با یکدیگر بسیاری از منابع و اموال عمومی را به تصرف خود درمیآوردند. نمونههای از این ادعا را میتوان در نامه توران به پسرش غلامرضا برای کسب تقاضای درآمد بیشتر از شاه مشاهده کرد:
«قربانت برم فراموش نکن حتماً چند کاغذ به هر که و هر جا که میدانی نتیجه دارد مخصوصاً به شاه بنویس و در خصوص منزل و اثاثیه و پولت از قراری که شنیدم سیصد هزار لیره برای علیرضا فرستادند مخصوصاً بنویس علیرضا و عبدالرضا هر کدام سرمایه کافی برای زندگانی شان دارند جهت ندارد که من هم از وطن به گناه سایرین دور باشم و هم از حق پدر محروم بالاخره عزیزم من و تو جز خدا هیچ کس را نداریم که فکر ما باشد. باید اقلاً خودت مرتباً یادآوری کنی تا تکلیف کارت معلوم شود. دیگر آن که عزیزم روز به روز برای من کاغذ بنویس و مرا از حال [و] وضع خود مطلع کن اگر خدای نخواسته بیپول بودی قبل از آن که پولت تمام شود به من بنویس یا تلگراف کن فکر آن را نکن که من از کجا میآورم؛ البته تو از هر چیزی و هر کاری برای من بالاتر و مقدم تر هستی؛ اول از همه سلامتی و راحتی تو فکر مرا هم راحت نگاه میدارد. در خصوص دیپلمت دو مرتبه به شاه و به وزیر دربار نوشتم که اگر در دفتر مخصوص هست که بفرستند و اگر هم نیست رونوشت از دبیر سطان دبیرستان نظام بخواهند، هنوز جوابی نیامده حالا به شاهزاده امانالله میرزا که حالا رئیس دانشکده نظام میباشد توسط شمس پیغام دادم؛ بناست همین روزها بیاید علی آباد مرا ببیند. باز به او خواهم گفت او بهتر میتواند از دبیرسطان دبیرستان نظام رونوشت او را بگیرد. او هم در ماه قبل تصادف ماشین کرده و یک چشمش قدری صدمه خورده. فامیل همه سلام میرسانند دایهات گوهر تاج عباس، سكينه مشتركاً عرض سلام میرسانند. هزار بار قربانت میروم از دور تو را میبوسم
مادرت، توران
۲۸/۱ - ۰۳۳ - ۸۲۵ الف»
منبع: جلال اندرمانیزاده و مختار حدیدی، پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، فرزندان رضاشاه، جلد دوم، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1374، ص 57
کد مطلب: 49795