امير اسداللَّه علم كه پس از توافق آمريكا و شاه ايران در 28 تيرماه 1341 به نخست وزيري رسيده بود، سرانجام پس از بيست ماه صدارت به اراده شاه و بدون اعتنا به قوه مقننه استعفا كرد و جاي خود را به حسنعلي منصور داد. اين استعفا و سپس انتصاب منصور، از نظر سرعت عمل در مشروطيت ايران بي سابقه بوده است زيرا در همان روز كه علم از كار بر كنار شد، منصور به اين مقام انتخاب گرديد و او كه از ماهها قبل مهياي اين منصب بود، در همان روز، وزراي خود را معرفي كرد. از نظر ملت ايران دوران حكومت اسداللَّه علم، يكي از تاريكترين ايام در روزگار سياه سلطنت محمدرضا پهلوي است. برگزاري رفراندوم فرمايشي شاه و ملت، حمله به مدرسه فيضيه و بالاخره قيام خونين پانزدهم خرداد 42، از جمله وقايع مهم اين دوران ميباشند.
یک روز پس از استعفای دکتر علی امینی، در 30 تیر 1341 اسدالله علم به نخستوزیری گمارده شد و افراد زیر را برای کابینه خود معرفی کرد: علیاصغر نقدی (وزیر جنگ)، عبدالحسین بهنیا (وزیر دارایی)، سید صادق امیرعزیزی (وزیر کشور)، عباس آرام (وزیر خارجه)، عطاءالله خسروانی (وزیر کار)، هوشنگ سمیعی (وزیر پست و تلگراف)، ابراهیم ریاحی (وزیر بهداری)، حسن ارسنجانی (وزیر کشاورزی)، پرویز ناتل خانلری (وزیر فرهنگ)، غلامحسین جهانشاهی (وزیر اقتصاد)، داوود رجبی (وزیر راه)، غلامحسین خوشبین (وزیر دادگستری)، طاهر ضیایی (وزیر صنایع و معادن)، نصرالله انتظام (وزیر مشاور)، مسعود فروغی (وزیر مشاور)، محمدعلی صفیاصفیا (رئیس سازمان برنامه).1
علم از همان ابتدا خود را نوکر شاه نامیده بود. وی در موقعیتهای مختلف خود را «چاکر جاننثار»، «غلام خانهزاد» و «سگ آستان» شاه و سلطنت مینامید.[2] و با تکرار آن در مجالس مختلف باعث شد احساسات منفی مردم علیه او افزایش یابد.
دولت ایران در جهت کاهش درگیریهای بلوک غرب و شرق در دوران جنگ سرد با هماهنگی آمریکاییها به دولت شوروی تعهد داده بود که اجازه تأسیس پایگاههای نظامی به مخالفین حکومت شوروی را نخواهد داد و در مقابل نیز به دولت آمریکا متعهد شده بود که به شوروی اجازه نخواهد داد در ایران پایگاه موشکی ایجاد کند. از جمله اقدامات دولت علم این بود که در 24 شهریور 1341 اعلام کرد به هیچ کشوری اجازه تأسیس پایگاه موشکی در ایران را نخواهد داد. این مسئله در فضای سیاسی و مطبوعات به نام اسدالله علم ثبت شد و از تیرگی روابط بین ایران و شوروی کاست. البته این تصمیم با اطلاع و هماهنگی دولت آمریکا و موافقت محمدرضا شاه اخذ و اعلام شده بود اما در ظاهر اقدامی ملی نمایانده شد.
در دوران نخستوزیری علم انتخابات مجلس شورای ملی به شکلی ظاهری برگزار میشد، زیرا از قبل افرادی به عنوان نماینده انتخاب شده بودند. علینقی عالیخانی که به عنوان وزیر اقتصاد در کابینه علم حضور داشت، در مورد انتخاب افراد با نظر مستقیم شاه مینویسد: «وی [شاه] برای استوار ساختن موقع خود نیازمند نوآوری و پویایی اجتماعی و سیاسی بود و در این زمینه بیگمان در سالهای نخستین کامیاب شد. حتی انتخابات مجلس در سال 1342 با آن که طبق نقشه قبلی انجام گشت و فهرست نمایندگان از پیش به تصویب رسیده بود، باز هم به علت ترکیب آن موجب امیدواری بود.»[3]
حسین فردوست قائممقام وقت ساواک نیز از وجود کمیسیونی سه نفره شامل خودش، اسدالله علم و حسنعلی منصور خبر میدهد که وظیفه آن بررسی و انتخاب افرادی برای نمایندگی مجلس بود. در این کمیسیون علم حرف آخر را میزد و لیست افراد بعد از تأیید برای بررسی امنیتی به ساواک ارجاع میشد. فردوست بیان میکند حتی در دوران نخستوزیری امیرعباس هویدا نیز علم همیشه حرف آخر را میزد. [4]
اقدام دیگر دولت علم ارائه تصویبنامهای جدید مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. کابینه اسدالله علم در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی (که پیش از آن در قانون اساسی موجود بود و به تشکیل شوراهای استانها و شهرستانها مربوط میشد) تغییراتی ایجاد کرد و در غیاب مجلس شورای ملی آن را با 92 ماده و 17 تبصره در 14 مهر 1341 به تصویب رساند. مجلس شورای ملی به دلیل اختلافات موجود بین دولتهای پیش از اسدالله علم به دستور محمدرضا شاه تعطیل شده بود[5] و در دوران نخستوزیری علم این تعطیلی ادامه یافته بود. علم و شاه از این تعطیلی استفاده کردند تا برنامههای مدنظر خود را عملی کنند که انجمنهای ایالتی و ولایتی نیز از جمله این برنامههای بحثبرانگیز بود. با انتشار خبر ارائه تصویبنامهای جدید مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی در روزنامهها در 16 مهر 1341 مشخص شد در این تغییرات برای زنان حق رأی پیشبینی شده است و همچنین شرط مسلمان بودن و سوگند به قرآن مجید از شرایط انتخاب شوندگان حذف شده بود.[6]
این قانون به دلایلی که اشاره خواهد شد، با اعتراض علمای اسلام از جمله امام خمینی مواجه شد و آنها طی تلگرافی به اسدالله علم مخالفت خود را با آن مصوبه اعلام کردند. در این تلگراف علما ورود زنها به مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداریها را خلاف قوانین اسلامی و مباین با قانون اساسی تشخیص داده و حذف «شرط اسلام» برای انتخابکننده و انتخابشونده و همچنین جایگزینی قسم به «کتاب آسمانی» به جای قرآن را خطری بزرگ برای اسلام و استقلال مملکت دانستند.[7] همچنین امام خمینی در تاریخ 15 آبان 1341 مستقلاً تلگرافی به شاه ارسال کرد و نسبت به اقدامات علم هشدار داد و تأکید کرد اگر شاه علم را ملزم به تبعیت از قانون اسلام و قانون اساسی نکند، ناگزیر یک نامه سرگشاده به شاه خواهد نوشت و مطالب دیگری را تذکر خواهد داد.[8]
در ابتدا علم بدون توجه به وسعت اعتراضات قصد مقابله با مخالفان را داشت. او روز 18 آبان 1341 در یک برنامه رادیویی اعلام کرد «به قوای انتظامی دستور اکید داده شده هرگونه اخلالگری را شدیداً سرکوب کنند و از مختل شدن نظم و امنیت جلوگیری نمایند.» و به عنوان اتمام حجت با علما گفت: «چرخ زمان به عقب برنمیگردد و دولت از برنامههای اصلاحی که در دست دارد، عقبنشینی نمیکند.»[9] اما مقاومت امام خمینی و دیگر علما که با پشتیبانی مردمی همراه بود، دولت را وادار به عقبنشینی کرد و در 7 آذر 1341 تصویب شد که مصوبه 14 مهر قابل اجرا نیست و در 10 آذر نیز این خبر در مطبوعات منتشر گردید.[10]
اصلاحات ارضی
محمدرضا شاه نخستوزیری علم را بهترین فرصت برای اجرای مجموعه برنامههای خود که به «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و ملت» معروف شدند، میدید. او از علم به عنوان نخستوزیر دو انتظار داشت. اول این که مانع هرگونه شکلگیری مخالفت و اعتراض شود و دوم این که افتخار انجام این اقدامات را به شاه منتسب کند. انتساب انقلاب سفید به شاه، مخالفتها را هم به سمت شاه هدایت میکرد که در این مورد نیز علم مسئولیت برخورد با مخالفان را برعهده گرفت.[11]
اولین اعتراضها در شیراز و در بین خانهای استان فارس شکل گرفت که با کشته شدن تعدادی از دو طرف با سرکوب دولت در 24 اردیبهشت 1342 به پایان رسید. این مسئله فرصتی برای دولت علم فراهم کرد تا تبلیغات منفی علیه معترضان شکل دهد و سرکوب آنها را برای از بین بردن نظام خانی در کشور لازم بداند.[12]
اجرای برنامه اصلاحات ارضی به آن شکل ارائه شده[13] موجب بر هم خوردن نظام اجتماعی کشور، افزایش فقر، مهاجرت از روستاها به شهرها و گسترش حلبیآبادها، تضعیف اقتصاد و کشاورزی، افزایش واردات محصولات زراعی و... میشد. امام خمینی از جمله علمایی بودند که از ابتدا با اجرای اصلاحات ارضی به آن شکل مخالف کردند. اما این اعتراض به گونهای نبود که با اصل اصلاحات مخالف باشند.[14] امام خمینی بعدها در مورد اقدامات انجام شده به نام اصلاحات ارضی میگویند: «اصلاحات ارضی به امر دولت آمریکا بود برای آن که بازار درست کنند که چیزهای آنها به فروش برود یعنی زراعت ما به هم بخورد، ما محتاج بشویم. الان هم که میبینید که هرچی میخواهیم از خارج باید بیاید، زراعت ما این جور شد؛ زراعت ما را آن جور کردند.»[15]
دولت اسدالله علم علیرغم اعتراضات مردمی با برگزاری یک رفراندوم نمایشی در 6 بهمن 1341 اصلاحات ارضی مد نظر خود را بدون توجه به انتقادات کارشناسانه آغاز کرد.[16]
واقعه 15 خرداد 1342
بعد از سخنرانیهای منتقدانه و افشاگرانه امام خمینی علیه دولت علم و رژیم پهلوی، او وقوع درگیریهایی را در کشور پیشبینی کرده بود. علم چند روز پیش از شروع حوادث خرداد 1342 به شاه یادآور میشود که «در صورت تظاهرات احتمالی آینده «... باید بزنیم» و در برابر پرسش شاه که چگونه باید زد؟ پاسخ داده بود «یعنی با گلوله بزنیم. اگر موفق شدیم که چه بهتر، وگرنه مرا مسئول معرفی کنید.»[17]
علینقی عالیخانی وزیر وقت اقتصاد و از دوستان نزدیک علم در مورد نقش او در واقعه 15 خرداد مینویسد: «هنگامی که در بامداد روز 15 خرداد 1342 (5 ژوئن 1963) تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد، علم آمادگی کامل داشت و به رئیس شهربانی وقت، سپهبد [نعمتالله] نصیری، تلفنی دستور تیراندازی داد و در برابر تردید نصیری یادآور شد که این دستور را به عنوان نخستوزیر میدهد و نامه مؤید این دستور را نیز بیدرنگ برای او خواهد فرستاد. خود نیز پس از ساعتی به دفتر نصیری رفت و از نزدیک شاهد وضع روز بود. این خونسردی و قاطعیت علم اثر بسیار مثبتی داشت و مسئولان انتظامی توانستند در چند ساعت به این غائله پایان دهند و تظاهرکنندگان را به شدت سرکوب کنند.»[18]
محسن مُبَصِّر معاون وقت شهربانی کل کشور که از طرف نعمتالله نصیری ریاست این سازمان مأمور شده بود تا برای کنترل اوضاع شهر قم در 13 خرداد 1342به این شهر برود، معتقد است یک طرحی در جریان بوده است که ابتدا مانع سخنرانی امام خمینی نشوند و بعد از دستگیری امام خمینی و آغاز اعتراضات، معترضان را به شدت سرکوب کنند. مبصر بیان میکند: «از پیامدهای دستگیری و بازداشت خمینی، بیهیچ تردید همه سازمانهای اطلاعاتی و انتظامی کشور آگاه بوده و آن را پیشبینی کرده بودند. با این همه سهلانگاری در پیشبینیهای دربایست (لازم) و به جا آوردن احتیاط؛ پس از بازداشت یک آیتالله (من آن را نه سهلانگاری که تعمد میدانم) به هیچ وجه قابل توجیه نمیتواند باشد.»[19]
شاه که مأموریت اسدالله علم را در دولت کافی دیده بود، حسنعلی منصور را به عنوان نخستوزیر بعدی انتخاب کرد. به این ترتیب علم در 17 اسفند 1342 از مقام خود استعفاء داد و در همان روز حسنعلی منصور دولت خود را معرفی نمود.[20] علم شخصاً از تغییر دولت راضی نبود، اما چاره دیگری هم نداشت. شاه نیز در پاسخ به درخواست استعفای او عباراتی تحسینآمیز و بیسابقه به کار برد. محمدرضا شاه خطاب علم نوشت: «استعفای شما از سمت نخستوزیری ملاحظه و پذیرفته شد. خدمات پرارزشی که در حوزه نخستوزیری انجام دادهاید بزرگترین افتخار شما خواهد بود زیرا مصادف بوده است با انقلاب بزرگ 6 بهمن ماه 1341 و تمام اقدامات دیگری که در تکمیل انقلاب در سال 1342 انجام گرفت. عواطف مخصوص خودمان را به شما و همکاران شما ابلاغ مینماییم. خدمتگذاری و صمیمیت و فداکاری شما را هرگز فراموش نخواهیم کرد.»[21]
یازده روز بعد از استعفاء از دولت، اسدالله علم در 28 اسفند 1342 به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد.
منابع:
[1] . روزنامه اطلاعات، 30 تیر 1341، ص 1.
[2] . یادداشتهای علم، ج 1، ص 41.
[3] . همان، ص 46.
[4] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 257.
[5] . روزنامه اطلاعات، 20 اردیبهشت 1340، ص 1.
[6] . روزنامه اطلاعات، 16 مهر 1341، ص 17 – 18.
[7] . تلگراف به اسدالله علم درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی، 28 مهر 1341، صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 80 – 81.
[8] . تلگراف به محمدرضا پهلوی در اعتراض به عملکرد اسدالله علم، 15 آبان 1341، صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 89.
[9] . مروری در واقعه 15 خرداد 42 و قانون مصونیت نظامیان آمریکایی، ایرج پزشکزاد، ص 13.
[10] . روزنامه اطلاعات، 10 آذر 1341، ص 17.
[11] . یادداشتهای علم، ج 1، ص 42.
[12] . همان، ص 43.
[13] . قانون اصلاحات ارضی در سه مرحله به اجرا در آمد.
[14] . سخنرانی در جمع دانشجویان درباره اوضاع ایران و اصلاحات امریکایی شاه، 21 مهر 1357، صحیفه امام خمینی، ج 3، ص 521.
[15] . روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، ج 2، ص 150.
[16] . یادداشتهای علم، ج 1، ص 44.
[17] . همان، ص 45.
[18] . پژوهش: نقدی بر کتاب «خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست» و گزیدههایی از یادماندههای نویسنده، محسن مبصر، ص 394.
[19] . روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 2، ص 169.
[20] . قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 381.
[21] . مردی برای تمام فصول، ص 472.