حمیدرضا قبلاً دچار هروئین شده بود و نزدیک بود از بین برود یک شب دایه حمیدرضا جلو شهبانو را مىگیرد و مىگوید مگر حمیدرضا برادر شاه نیست اگر هست چرا جلو این مریضى را نمىگیرید دارد از بین مىرود شهبانو هم به عرض شاهنشاه مىرساند و شاهنشاه هم دو سال پیش به تیمسار نصیرى دستور مىدهد که حمید رضا را بدون سرو صدا بگیرند....