قدرت سیاسی شاه از ابتدای سلطنت تا پایان آن با فراز و فرودهایی مواجه بود. شاه تا پیش از کودتای 28 مرداد قدرت سیاسی چندانی نداشت؛ اما بعد از کودتای 28 مرداد، قدرت او به یکباره تغییر کرد و به شخص اول مملکت تبدیل شد.
در کشورهایی که از نظر سیاسی به غرب وابسته هستند، حتی چینش نخبگان در درون کشور نیز مبتنی و متاثر از تعامل و تقابل های میان نخبگان است. طبیعتا این مسئله درباره ایران پهلوی نیز صادق بود و پایان قدرت هژمونی انگلیس و آغاز هژمونی امریکا در ایران خود را در رفت و آمدن نخبگان نشان داد . . .
محمدرضاشاه پس از اینکه همان دو حزب ساختگی «بله قربان گو» و « البته قربان گوی» ایران نوین و مردم را نیز تحمل نکرد، سعی داشت با تحمیل حزب رستاخیز نوعی جناح بندی مضحک نمایشی را در درون حزب کنترل و مدیریت کند.