جوان و تاریخ- کشکول
در مطلبی که مجله یغما در فروردین ماه سال 1329 شمسی منتشر کرده است روایتی در رابطه با نحوه برخورد میرزا آقاسی با مخالفین آمده که در ادامه شرح آن را می خوانید:
حاجی میرزا آقاسی عقیده داشت که فرصت دادن به مخالفان و نرمی و ملایمت با معترضان آنها را جری می سازد، بلکه باید با آنان با بد زبانی و خشونت سخن گفت و افتخار می کرد که این شیوه را درویشی به او آموخته است. به چگونگی ماجرا توجه کنید:
«میرزا آقاسی این حکایت را برای یکی از معاشرینش نقل کرده است. او می گوید: در ایام جوانی در کربلای معلی در خانه عارفی از اهل کبوترآهنگ همدان خدمت می کردم. روزی درویشی بر مولای من (یعنی همان عارف) وارد شد و مدتی با او صحبت داشت. صحبت او طوری مرا جذب کرد که پس از خارج شدن او دنباله وی روانه شدم. قدری که راه رفتیم برگشت و به من نگاه کرد و گفت: کجا می آیی؟
گفتم: شما را کاملتر از مولای خود یافتم. می خواهم از خدمت او دست بردارم و به شما خدمت کنم.
جواب داد: خیر، برگرد به همان کار که مشغول بودی بپرداز و به پاداشت این توجه که به من کردی صدراعظمی ایران را به تو دادم.
گفتم: من طلبه بینوا چگونه می توانم صدارت کنم، درصورتیکه صدارت سیاست می خواهد و لازمه اش تنبیه و تادیب مخالف کاران است.
درویش گفت: مخالفین را باید با بدزبانی و با فحاشی تادیب کنی تا از آبروی خود بترسند و مخالفت نکنند و بعد از آنها رضایت بطلب.
من برگشتم و به خدمتی که داشتم مشغول شدم».