نویسنده «انقلاب اسلامی و نبرد نمادها» در نتیجهگیری، جهان نمادین ایران را ترکیبی از سه الگوی باستان، تشیع و تجدد میداند که «بدون هر کدام از این عناصر نمیتوان الگوی موفقی برای آیندۀ ایران در نظر گرفت.» به عقیده او «نمادهای رقیب هر لحظه در حال تولید و بازتولیدند. اگر دولتها نسبت به هیاتهای تولیدکنندۀ نماد بیاعتنایی کنند، نمادهای جدیدی در حاشیه شکل میگیرند و در زمانی غیرقابل تصور، اذهان را به تسخیر در میآورند و مشروعیت بر پایۀ قدرت نمادین ایجاد میکنند.
در ص 207 کتاب می خوانیم
به عقیده نویسنده، با تغییر نظام ارزشی ایران از اواخر دهه ۵۰، «پایههای مشروعیت رژیم پهلوی که متکی بر همسوسازی جهان نمادین باستان و تجدد بود ترک برداشت و جهان نمادهای شیعی با تلاش روشنفکران و روحانیان شکل جدیدی به خود گرفت. بر مبنای یک تحقیق در سال ۱۳۵۳ که از سوی پژوهشکدۀ علوم ارتباطی و توسعۀ ایران در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا انجام گرفت، ۷۵ درصد جامعه موافق حجاب (۶۰ درصد شهرنشین و ۸۶ درصد روستانشین) بوده و ۸۳ درصد جامعه به طور منظم نماز میخواندند، ۳۴ درصد افراد خمس و زکات پرداخت کرده و ۷۴ درصد مردان متاهل با کار زنان در بیرون مخالف و ۱۶.۴ درصد جامعه موافق قتل زن خائن به شوهر بودند.»
در ص 224 امده است:
«انقلاب اسلامی و نبرد نمادها»، امام خمینی و علی شریعتی را از اصلیترین نمادسازهای شیعی در شکلگیری انقلاب اسلامی میداند. آیتالله با تاکید بر مفاهیمی چون عاشورا و امام حسین(ع) به بسیج سیاسی مردم اقدام کرد و شریعتی با استفاده از چهرههای نمادین نظیر ابوذر و امام حسین(ع) جنبهای نمادین به شخصیتهای تاریخی صدر اسلام بخشید و از آن برای آماده ساختن ذهن ایرانیان جهت مبارزه با رژیم پهلوی بهره برد. این ذهن ساختیافته توسط نمادهای شیعی و تاریخی سرانجام با رهبری آیتالله خمینی جنبهای قدسی گرفت و ساختبخش انقلاب اسلامی شد. این وضعیت نمادین در شعارهای انقلاب نیز مشاهده میشد؛ مانند «خمینی خمینی تو وارث حسینی/ پهلوی پهلوی تو وارث یزیدی»، «مهدی صاحب زمان برس به فریاد ما/ شاه آدمکشان کشته جوانان ما»، «برای حفظ قرآن، مسلمان عاشورا به پا کن»، «اگر یار حسینی، بپیوند به خمینی»، «ایران کربلا از خون کشتهها میرسد ندا، پاینده باشد مولا خمینی». (
منبع:
مجید استوار، انقلاب اسلامی و نبرد نمادها، تهران: نشر نگاه معاصر، چاپ اول، ۱۳۹۲