روزولت در زمان اقامت خود در تهران شخصی عجیب ، لات ، هیکلی، درشت اندام و ورزشکار به شعبان را به نزد خود می پذیرد. شعبان پس از این که دستش را به نشان احترام روی سینه می گذارد به خاطر سرنوشت دردناک پادشاه محبوبش کمی می گرید و بلافاصله می گوید که قادر است سیصد تا چهار صد نفر از نوع خود را گرد آورد که قادر به انجام هر کار و دستوری در ازای مزد خوب باشند. پس از توافق روزولت یک پاکت بزرگ پول به او می دهد و قرار می گذارد پس از پیروزی بقیه اش را هم بپردازد شعبان نیز فوراً به جنوب شهر رفت تا امثال خود را جمع کند.
لمپنیسم
کارل مارکس برای اولین بار در کتاب " نبردهای طبقاتی در فرانسه" واژه لمپن پرولتاریا را در مقابل پرولتاریا به کار برد. منظور مارکس از لمپن پرولتاریا طبقهای بی هویت و فرودست بود که به عنوان ابزار قدرت حاکم برای مقابله خیابانی با نیروهای معترض پرولتاریا عمل میکند. لمپنیزم محصول جامعه صنعتی است و باید فرایند شکل گیری آن را دریک جامعه صنعتی پی گیری کرد. طبق گفته مارکس لمپنها انسان هایی فاقد ابزار تولید هستند و اشتغالی هم به کار تولیدی ندارند. این گروه بیشتر به شبه کار اشتغال دارند و طبقهای بی هویت و شناور در جامعهاند که به دلیل همین ویژگی امکان استخدام آنها توسط گروه و طبقهای دیگر به سادگی فراهم میشود. مارکس میگوید که لمپن پرولتاریا محصول جامعه صنعتی است و در چنین جامعهای نیروهای اجتماعی در شدیدترین شکل خود شکل گیری طبقات اجتماعی را تجربه کردهاند. در این جامعه سرمایه دار، کارگر، کشاورز، مالکین کاملا مشخص هستند و کسانی که در هیچ یک از این طبقات نمیگنجند لمپن پرولتاریا نامیده میشوند. این تعریف از لمپن پرولتاریا را میتوان در ادبیات مارکسیستی یافت.(1)
لمپنیسم در ایران
در ایران هم در معنای کلاسیک و هم در معنای مدرن خود پرولتاریا داشتهایم. پرولتر واژهای لاتین به معنای کسی است که کار زیاد انجام میدهد و سفرهاش همیشه تهی است. بدین معنا در گذشته تاریخی خود با افرادی مواجه بودیم که کارهای صنعتی سختی انجام میدادند اما فقیر بودند. در معنای مدرن آن هم که پرولتاریا در یک نظام صنعتی - کارخانهای تعریف میشود هم پرولتاریای ایرانی داشتهایم.حتی برخی متون مارکسیتی سعی داشتند که ارتباط کارگران ایرانی با کارگران باکو و آذربایجان را با اغراق بازگویی کنند و از پرولتاریای ایرانی سخن بگویند.آنچه ما در ایران نداشتهایم یک طبقه کارگر منسجم با آگاهی اجتماعی و خاستگاه طبقاتی است که بتواند رهبری و انسجام داشته باشد. از زمانی که شهرنشینی مدرن در ایران تحت تاثیر رانت نفتی و دولت مدرن شکل گرفت شاهد پدیداری لمپنیزم هستیم. خاستگاه لمپنها در روستاها و حومههای شهر بوده و این طبقه نه به کار کشاورزی و صنعتی مشغولند و نه فعالیت اداری. اینها نیروهای خیابانی هستند که بعضا به شغلهای کاذب اشتغال دارند. پس چون نظام اقتصادی جامعه ما کم و بیش صنعتی شده، لذا با حضور لمپنها هم مواجه شدهایم اما چون فرماسیون صنعتی ما با آن چه در غرب روی داده متفاوت است نمیتوان با قاطعیت شاهد حضور لمپن پرولتاریا در جامعه ایران باشیم.
در تاریخ قدیم ایران با گروههایی مواجه هستیم که شاید گاهی به اوباشی گری اشتغال داشتهاند اما لزوما اوباش نیستند. در ذیل این تعریف میتوان عیاران، داشها و جاهلها را قرار داد. این افراد نسبت به شرایط محیطی و نیز خاستگاههای خانوادگی و فکری خود میتوانند هم وجوه منفی به خود بگیرند و هم وجوه مثبت. در متون کلاسیک از جمله «سمک عیار» با طبقهای به نام عیار همراه میشویم که گروهی دلاور و فکور و همه فن حریف هستند. عیار بار ارزشی مثبتی در شعر و ادبیات ما دارد اما در طول تاریخ بودند کسانی که در ظاهر عیار بودند اما سابقه اوباشی گری نیز داشتند. باج گیران و کسانی که در بازار سنتی روزگار میگذراندند از جمله این افرادند. با رشد شهرنشینی خواه ناخواه تعداد زیادتری فرصت پیوستن به این گروهها را پیدا کردند. طبقه اوباش
هم میتواند سویه مثبت به خود بگیرد و هم سویه منفی. ولی از آن جهت که این گروهها عموماً دارای زوال اخلاقی هستند و ثبات فکری ندارند و از اصول مشخصی تبعیت نمیکنند، آمادگی دارند که توسط قدرت مورد استفاده قرار گیرند. به این دلیل که قدرت، دارای ثروت و سازمان است و با هدایت شبکه پلیسی خود میتواند این افراد را شناسایی و بسیج کند و با آنها وارد معامله شود. این نمونه در تاریخ معاصر در دهه 20 و 30 بسیار قابل مشاهده بود. پس این نیروها همانقدر که میتوانند جذب جنبش مردمی و آزادی خواه شوند، میتوانند ابزار دست نیروهای قدرت نیز قرار گیرند .(2)
بررسی شیوه کودتا توسط انگلیس و امریکا
انگلیسی ها و امریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که برای سقوط دولت مصدق تجهیز اوباش بسیار ضروری است. میدلتون، متصدی سفارت انگلیس در ایران، طی گزارشی به وزارت امورخارجه کشورش، بر این نکته تأکید می کند که برای ساقط کردن مصدق باید حربه افکار عمومی و پشتیبانی توده ها را از او گرفت و حداقل به خرید اوباش خیابانی دست زد.(3)
امریکایی ها نیز در نقشه جدیدی که برای انجام کودتا در نظر گرفته بودند نقش ویژه ای برای اوباش و چاقوکشان قائل شدند.(4)
بر همین مبنا سرلشکر زاهدی و دو نفر از همراهان او یعنی برادران رشیدیان، ساعت 4 صبح 25/5/1332 به یکی از اتاق های سفارت امریکا در خیابان تخت جمشید تهران رفتند و بلا فاصله ستاد کودتا برای اجرای مرحله بعد و وارد آوردن ضربه اول، یعنی به راه انداختن دستجات در شهر و ایجاد جنجال و هیاهو علیه دولت و اعزام مشتی رجاله و اوباش مزدور برای تخریب آتش زدن و غارت دست به کار می شود. علاوه بر این به همه مخالفان مصدق از گروههای مختلف ملا، روضه خوان، هوچی، روزنامه نویس، بازاری، افسر و سیاست باف، آماده باش داده می شود.(5).
در واقع پس از شکست کودتای اول در حالی که سازمان سیا و امریکا طرح کودتا را شکست خورده تلقی نموده و حتی دستور خروج ماموران سیا را از ایران صادر کرده بودند کرومیت روزولت(6) آخرین شانس خود را امتحان می کند و از طریق رشیدیان ها، مسعودی ها و دیگر کسانی که با جنوب شهر و چاقوکشان و محله گردان ها سرو کار داشتند مشغول تقسیم پول بین آنها می شود.(7) چرا که او در این رابطه تجارب مهمی کسب کرده بود و می دانست هر چند که به اشاره دکتر مصدق دانشگاه ها ، مدارس و حتی بازارها تعطیل می شوند. اما در دروازه غار، دروازه قزوین و نقاط محروم جبهه ملی و مصدق نفوذی ندارند. این گروه ها با اعلامیه ای از کاشانی به خیابان ها می ریختند و یا حرکات دشمن را خنثی می نمودند، اما در این زمان کاشانی با دولت همراه نبود حزب توده هم در میان مردم جایی نداشت.
یانگ، طراح اصلی کودتا 28 مرداد
جرج کندی یانگ که در سال 1951 میلادی به عنوان رئیس بخش خاورمیانه M16 منصوب شده بود طراح اصلی کودتا بود وی در همین سال طرحی با نام رمز «باکانیر» به دولت انگلستان پیشنهاد نمود که تکیه اصلی آن بر باز پس گیری اموال ملی شده شرکت نفت ایران و انگلیس بود. دولت کلمنت اتلی این طرح را رد کرد اما با روی کار آمدن حزب محافظه کار به رهبری وینستون چرچیل اوضاع دگرگون شد و طرح مردود شده عملیات باکانیر با نام جدید «عملیات چکمه» به تصویب رسید و با همکاری سیا به مرحله عمل در آمد. یانگ نقش اساسی را در ایجاد و گسترش آشوب های تهران به ویژه بسیج لومپن ها به عهده داشت.(8)
ملاقات کرمیت روزولت با شعبان بی مخ
روزولت در زمان اقامت خود در تهران شخصی عجیب ، لات ، هیکلی، درشت اندام و ورزشکار به شعبان را به نزد خود می پذیرد. شعبان پس از این که دستش را به نشان احترام روی سینه می گذارد به خاطر سرنوشت دردناک پادشاه محبوبش کمی می گرید و بلافاصله می گوید که قادر است سیصد تا چهار صد نفر از نوع خود را گرد آورد که قادر به انجام هر کار و دستوری در ازای مزد خوب باشند. پس از توافق روزولت یک پاکت بزرگ پول به او می دهد و قرار می گذارد پس از پیروزی بقیه اش را هم بپردازد شعبان نیز فوراً به جنوب شهر رفت تا امثال خود را جمع کند.(9).
البته شعبان بی مخ تا نزدیکی های ظهر 28 مرداد در زندان بوده و اگر ملاقاتی با روزولت نموده در داخل زندان صورت گرفته است. وی در خاطراتش می گوید:«این که بعضی ها می گویند برای این کارها به من پول دادند و حتی با روزولت ملاقات داشته ام همه اش چرند است...»(10)
شروع فعالیتهای لومپن ها برای کودتا
بعد از ظهر 27 مرداد 32 هنگامی که فرماندار نظامی تهران ختم تظاهرات مردم را اعلام کرد. محمد مسگری یکی از کارگردانان شهر نو، طیب حاج رضایی، حسین رمضان یحیی و دیگر اوباشان و چاقوکشان که در میان آنها روسپیان و بدکاره ها نیز حضور داشتند با هدایت تعدادی از گروهبانان ارتش که لباس شخصی پوشیده بودن به خیابان های لاله زار و نادری ریخته و شعار های شاه پرستانه می دادند. تعدادی از ماموران شهربانی و نظامی نیز ار اراذل و اوباش حفاظت نموده و مردم را تهدید می کردند که با آنها هم صدا شوند و افرادی که خودداری می نمودند با قنداق تفنگ مضروب می شدند.(11) از سوی دیگر لومپن ها به روزنامه فروشی های حامی دولت حمله نموده و شروع به دستگیری مخالفین کردند. در این روز طیب یکه بزن معروف توانست صدها نفر را با پول های هنگفتی که به او داده بودند همراه خود ساخته و به همراهی شمس قنات آبادی آنها را در پامنار و در نزدیکی خانه آیت الله کاشانی جمع کند.(12)
بیگانگان و عوامل دربار نیز در این روز با استخدام گروهی از مالکان اطراف تهران میدان داران مشهور چاقو کشان حرفه ای و جاهلان ماجراجو آماده می شدند که 28 مرداد به ترتیبی دیگر وارد عمل شوند.(13)
وودهاوس یکی از طراحان کودتا در این مورد می نویسد:« در عملیات چکمه یعنی طرحی که من خود به واشنگتن برده بودم دو عنصر جداگانه به هم می پیوستند چرا که ما دو نوع منبع کاملاً متمایز در اختیار داشتیم: یکی سازمان شهری که به وسیله رشیدیان ها اداره می شد و متشکل از تعدادی افسر ارشد، پلیس، وکیل مجلس، سناتور، ملا، بازرگانان ، سیاستمداران پیر و روزنامه نویس، همراه با سردسته های اراذل و اوباش که قرار بود کنترل شهر را به دست گرفته و مصدق و وزیرانش را دستگیر کنند و دیگری تعدادی از سران ایلات جنوب که قرار بود آنها نیز در همین ضمن به شهرهای بزرگ جنوب هجوم برده و قدرت نمایی کنند و اگر مقاومی از طرف حزب توده به عمل می آمد این قبایل شهرهای حساسی چون اصفهان، آبادان و غیره را تصرف کنند.(14)
اسدالله کچل از اوباش کودتا ساز نیز درباره فعالیت های روز 27 مرداد می گوید:«در عصر روز 27 مرداد (18 اگوست) سروان غفاری افسر پلیس راه آهن، آدرس خانه ای در خیابان قزوین به من داد و گفت شب را به آنجا بیا وقتی من رفتم، دیدم غفاری با خلیل ترکه ، قاسم سرپلی، اسماعیل شله، محمد دخو، علی بلنده، صابر و چند تن دیگر از اوباش جوادیه و کشتارگاه مشغول باده گساری هستند. غفاری آن شب کیف پولی به قاسم داد و از آنها و من خواست که فردا صبح عده ای را بسیج کرده و قبل از ساعت 9 صبح جلوی سینمایی در جوادیه اجتماع کنیم ما نیز روز بعد به همین ترتیب عمل کردیم.(15)
در این روز نقش دو جاسوس دیگر ایرانی به نام های جلیلی و کیوانی در تشدید آشوب ها سرنوشت ساز بود و حزب توده هم با تظاهرات خیابانی و دادن شعارهای بسیار تند به آنان کمک فراوانی کرد. اراذل و اوباش مزدور سیا با نوشتن شعارهای بسیار تند بر روی دیوارها در مرکز تهران، شورش های پر صدایی به راه انداختند.(16)
ماهیت لومپن ها در 28 مرداد
عوامل روزولت به ویژه برادران بوسکو و رشیدیان در این روز به زروخانه ها و باشگاه های ورزشی رفتند و ترکیبی حیرت انگیز از غولهای زورخانه، وزنه برداران ، میل بازان و ژیمناستیک بازان، گردن کلفتها و قلچماق ها را هر چند نا هماهنگ هم بودند تشکیل داده و راهی بازار و خیابان های پایتخت کردند. در حالی که نظامیان به دقت از پایتخت ناآرام حفاظت می نمودند این گروه ها با اعمالشان توجه مردم را به سوی خود جلب می کردند و به تدریج که تماشاچیان روبه افزایش گذاشتند نمایش غیر عادی این دستجات به شعار جاوید شاه که همگی به اتفاق، آن را فریاد می زدند تبدیل گشت.
حرکتی که در این روز صورت گرفت کار یک جمعیت مزدور بود که هیچ نوع عقیده و ایدئولوژی خاصی نداشت مزدش را با دلارهای امریکایی داده بودند و نیروهای انتظامی که به فرمانده شان قول پرداخت پول و ترفیع درجه داده شده بود تا به شاه پرستان ملحق شوند آنها را زیر چتر حمایت خود گرفته بود.(17)
علاوه بر این در روز 28 مرداد گروهی از روستائیان و در واقع اراذل و اوباش سرلشکر ارفع که مجهز به چوب دستی ، چاقو، کلنگ و زنجیر دوچرخه بودند ناگهان در مدخل جنوبی شهر یعنی دروزاه قزوین ظاهر شدند و هر چه به مرکز شهر نزدیک تر می شدند بر تعدادشان افزوده می شد.(18)
فعالیت لومپن ها در صبح روز 28 مرداد
حدود ساعت هشت بامداد روز 28 مرداد جمعیت اوباش و چاقوکشان که روز قبل نیز در عملیات شرکت داشتند در خیابانهای تهران و سر پل تجریش عملیات جدید خود را آغاز می کنند. در شمیران رانندگان ر متوقف و مجبور می نمودند که عکس شاه را زیر برف پاکن ها گذاشته و چراغ ها را روشن کنند رانندگان را وادار می کردند بگویند:«زنده بادش اه» و اگر خودداری می کردند آنان را کتک می زدند با چماق به بدنه اتومبیل می کوبیدند یا شیشه ها را می شکستند. به این ترتیب صفی از خودروها با چراغ روشن و عکس شاه از خیابان پهلوی به سوی شهر روان شد.
ساعت نه بامداد گروهی از اوباش و جمعی از گروهبانان و پاسبانان با لباس مبدل در میدان بهارستان به دادن شعار به طرفداری از شاه می پردازند. اوباش به جمعیتی از تظاهر کنندگان هوادر مصدق که مطابق همه روزه برای تظاهرات در میدان جمع شده بودند حمله می کنند و زد و خورد میان آنها در می گیرد. سربازان نیروهای انتظامی ، فرمانداری نظامی و پاسبانان شهربانی در کامیون¬های خود نشسته و فقط تماشا می کردند.(19)
در همین مواقع یکی از اشتباهات بزرگ مصدق یعنی انتصاب سرتیپ محمد دفتری، خواهرزاده مصدق و فرمانده گارد گمرک، به ریاست شهربانی، اتفاق می افتد. ساعت ده صبح حدود چهارصد نفر از گروهی که توسط شعبان جعفری (شعبان بی مخ) طیب حاج رضایی و رمضان یخی، هدایت می شدند و جملگی مجهز به چماق و چاقو و تپانچه بودند، سبزه میدان میدان و میدان ارگ را اشغال کردند در آن جا به گروه های 30 تا 40 نفری تقسیم شدند و هر دسته با دادن «شعارهای زنده باد شاه» به یکی از ساختمان های دولتی حمله کردند. آنها پس از کتک زدن نگهبانان وارد ساختمان شده و عکس شاه را بالای سر در آویزان می کردند. سپس در حالی که چند کامیون سرباز و پاسبان پیشاپیش آنها حرکت می کردند به سوی خیابانهای مرکزی شهر به راه افتادند.
هدف جمعیت مهاجم ساختمان های حزب ایران ، حزب ملت ایران، روزنامه باختر امروز، حزب توده و روزنامه هایشان بود که پس از رسیدن به اماکن مذکور همه چیز را در هم می شکستند و پس از غارت ،آتش می زدند. در خیابان شاه آباد و نادری، زنان بد نام معروف به سرکردگی ملکه اعتضادی و آجودان قزی به چاقوکشان ملحق شدند و در حالی که عکس های شاه را در دست داشتند به شعارهای «زنده باد شاه» پرداختند.
هیچ کس انتظار این عملیات را نداشت و هیچ برنامه ای برای مقابله با آن پیش بینی و تدارک دیده نشده بود مردم در خیابانها حیرت زده به این نمایش می نگریستند تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران ، دکانداران و کارمندان دولت در گروه های کوچک به طور خود جوش و جسته و گریخته به مقابله با این دسته های اوباش می پرداختند ولی هر بار نیروهای انتظامی مداخله می کردند و آن را عقب می راندند.( 20)
روزولت بعدها در مصاحبه ای گفت:«زنان روسپی و ولگرد و چاقوکشان حرفه ای و بیکاره ها، با دریافت 50 تومان حاضر به همکاری شدند و جمعاً بیست هزار نفر در این جریان شرکت داشتند که تمامی آنها طبق برنامه در میدان بهارستان حضور به هم رسانیدند».(21)
اسدالله کچل یکی از اوباش در خاطرات خود می گوید که ساعت ده صبح روز 28 مرداد (19 اگوست) سوار ماشین شن کش شده و به طرف خیابن امیریه حرکت کردیم نزدیکی چهار راه گمرک عکس های شاه را که داخل گونی گذاشته بودند بیرون آورده و به دست گرفتیم و شروع به دادن شعارهایی به نفع شاه و علیه مصدق کردیم. سپس با دسته ای که از میدان مولوی به سرکردگی طاهر و طیب دو برادر میدان دار راه افتاده بود به هم پیوسته و به طرف خیابان های کاخ ، نادری، شاه آباد ، اسلامبول و مجلس حرکت کردیم.(22)
میرزا عبدالله جندقی معروف به میرزا شهریاری یکی از میدان داران که در آن روز شاهد تظاهرات لومپن ها و شاه پرستان بود در این باره می گوید:« من در میدان بار فروشان امین السلطان شغل واسطه گری داشتم و آن طوری که یاد دارن صبح روز 28 مرداد چهار دسته از جنوب شهر برای تظاهرات شاه دوستانه و قیام علیه مصدق به طرف شمال شهر و حمله به خانه مصدق رهسپار شدند: دسته اول به سرکردگی طیب و طاهر حاج رضایی، میدان دار میدان بارفروشان امین السلطان از سر قبر آقا، همراه این دسته عبارت بودند از علی رضایی معروف به قدم، ناصر حسن خانی معروف به ناصر جیگرکی، اصغر استاد علی نقی معروف به اصغر سکسی، اصغر بنایی معروف به اصغر شاطر، رضا، صاحب قهوخانه و نانوایی و قمار خانه شهر نو، حاج علی نوری معروف به مرد آهنین، حبیب مختار منش، احمد ذوقی، حاجی مظلوم نهاوندی معروف به حاجی سردارو در حدود سیصد نفر سیاهی لشکر از خرده پاها و عمله های میدان. دسته دوم به سرکردگی حسین اسماعیل پور معروف به حسین رمضون یخی که از باغ فردوس حرکت کرد همراهان این دسته عبارت بودند از تقی رمضون یخی، برادران طاهری (ماشاء الله ابرام خان، هوشنگ ابرام خان، اکبر ابرام خان، امیر ابرام خان) و چند صد نفری بی کار و اوباش مجهز به چوب دستی های یک متری.
دسته سوم به سرکردگی محمد مسگر باجناق حسین رمضون یخی، که از محله بد نام شهرنو رهسپار شدند با همراهی روسپیان شهرنو و خانم رئیس ها . دسته چهارم به سرکردگی صابر از جوادیه و دسته دیگری هم از رباط کریم، به راه افتادند. دسته طیب و رمضون یخی در میدان مولوی به هم رسیده و پس از پیوستن به هم و عبور از خیابان سیروس ، چهارراه سرچشمۀ میدان بهارستان ، خیابان شاه آباد، استانبول، نادری و کاخ به سوی خانه مصدق رهسپار شدند در سرچشمه و میدان بار فروشان سرچشمه عباس لاله، اکبر لاله، میرزا علی شفیعی و اکبر زاغی به آنها پیوستند و در چهار راه مخبر الدوله ، مصطفی کلیایی معروف به مصطفی زاغی از بزن بهادرهای چهار راه سید علی با جمعی از اوباش ارامنه به آنها پیوستند. دسته طیب و رمضون یخی در مسیر خود روزنامه باختر امروز، تئاتر سعدی، خانه جوانان دمکرات، روزنامه به سوی آینده و مراکز دیگر را غارت کرده و به آتش کشیدند. در خیابان استانبول رمضون یخی به قهوخانه پاساژ چی، متعلق به مصطفی پایان حمله و با تیراندازی به طرف عکس دیواری صاحب کافه را وادار کرد تا عکس را پایین بکشد در طول راهپیمایی این دسته ها هیچ برخوردی با نیروهای انتظامی نکردند و آنها فقط تماشاچی بودند.(23)
روزنامه کیهان سه روز بعد از کودتا در مورد اسامی دسته های شرکت کننده در روز 28 مرداد نوشت:«روز چهارشنبه از میدان انبار گندم میدان شوش، گارد ماشین، خیابان سیروس، باغ فردوس، صابون پرخانه، خانی آباد و میدان پاقاپوق، دسته هایی از طرف آقایان طیب حاج رضایی،حاجی خان خداد، اکبر جاسب، حسین سلماسی، حاج عبدالحسین و عده ای دیگر از معتمدین محل که اسامی آنها بعد خواهد آمد به خیابانهای مرکزی شهر رهسپار و با همراهی سایر دستجات بر ادارات و رادیو و تلویزیون مسلط شدند.( 24)
بعد از ظهر 28 مرداد و حمله به خانه نخست وزیر
یکی از مراکز مهم و حساسی که در 28 مرداد توسط اوباش و کودتاچیان تصرف شد، ایستگاه رادیو بود. این مسأله سقوط دولت مصدق را سرعت بخشید. این مرکز در ساعت 30 :12 که خلاصه اخبار را پخش می کرد حتی یک خبر مهم از اوضاع تهران نداد و این وضع تا ساعت 5/13 ادامه یافت. در ساعت مزبور آن جا مورد تهاجم کودتاگران واقع شد و یک تانک که جمعی سرباز و اوباش و افراد بیکاره روی آن نشسته بودند وارد محوطه بی سیم شده و پس از اشغال فرستنده رادیو موفق شدند خود را به پشت میکروفون رسانده و با جملاتی که حالت رمز داشت امریکایی های منتظر خبر را از تسخیر آن جا مطلع سازند. پس از آن فرمان شاه درباره انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست وزیری قرائت شد و خود وی نیز پشت میکروفن حاضر شده و برنامه دولت آینده را برای مردم خواند. پس از اشغال رادیو حدود ساعت پنج بعدازظهر جمعیت ازسه راه شاه به اتفاق تانک هایی که برای همراهی آنها آمده بودند خود را به اول خیابان کاخ رساندند و در این مکان درگیری هایی میان طرفین رخ داد.
در حین محاصره خانه نخست وزیر، شعبان بی مخ هیجان زده با هفت تیری در دست جیپی را که می گذشت را متوقف نموده و سپس راروی آن نشسته و پیوسته به در خانه می کوبید. قبلاً گلوله های تانک بالای ساختمان را ویران کرده بود. پس از پایان تیراندازی محافظین خانه پرچمی سفید بالای خانه مصدق آویخته شد. در این زمان طیب دستور داد که تظاهر کنندگان به خانه او حمله ور شده و آن جا را تخریب کرده و به آتش بکشند. بدین ترتیب حمله آغاز شد و چند دقیقه پس از ورود تانک ها به خانه مصدق دسته چاقوکشان و اوباش مسلح به انواع سلاح های سرد، مانند چماق، خنجر، چاقو، زنجیر و غیره به درون خانه حمله ور شده تا مصدق و یاران او را بکشند اما آنها رفته بودند لذا موقعیت را مغتنم شمرده و تمام اموال ، اثاثیه و حتی شی آلات آب خانه و اسناد محرمانه سیاسی و کشوری و غیره را به غارت و یغما بردند. چهار غارت گر اوباش که سر یک قالی پانزده متری با هم درگیر بودند سرانجام به توافق رسیدند که قالی را چهار تکه کنند.(25)
فرزند دکتر مصدق در خاطراتش می گوید:«عصر روز 28 مرداد دار و ندار پدر را در خانه اش غارت کردند حتی کاشی های ساختمان و سیم های برق را کندند و بردند. خانه برادرم احمد و خانه من نیز که مجاور خانه پدرمان بود تاراج شده بود و آنچه برای من باقی مانده بود یک دست لباس تنم به اضافه کلید همان خانه غارت شده بود.(26)
مکری یکی از شاهدان عینی واقعه می گوید که در جریان حمله به خانه مصدق، اوباش هنگام غارت شعارها و فحشهای رکیکی سر می دادند از جمله این که پوست و روده توده ای می خریم و غیره. من برای مخفی شدند دو محل را در حوالی دانشگاه در نظر گرفتم ولی آن نقاط نیر مرکز عمده تظاهرات اوباش و مخالفین بود. خبرنگار نشریه آسیای جوان نیز که هنگام هجوم اوباش به خانه مصدق در آنجا حضور داشته می گوید:« پس از پایان تیر اندازی من خودم ناظر بودم که اوباش فرصت طلب قالیهای قیمتی را قطعه قطعه می کردند و هر قطعه آن را یک نفر به یغما می برد. حتی درختهای خانه را نیز از ریش در آوردند.وقتی من وارد خانه مصدق شدم از دود باروت به سرفه افتادم. گلوله های توپ و مسلسل دیوارها را سوراخ کرده بود».(27) طی نبردهای جلوی خانه مصدق سیصد نفر کشته شدند و در میان آنها اجساد تعدادی از مزدوران به دست آمد که جیبهایشان اسکناس نو 500 ریالی که صبح همان روز عمال سیا بابت شرکت در این غائله به آنها داده بودند کشف شد.(28).
آشوبگران در ساعت 5/6 بعد از ظهر و پس از حمله به خانه مصدق به سوی فرمانداری نظامی و سایر بازداشتگاهها روانه شدند و زندانیان سیاسی را از بند نجات دادند دکتر بقایی حاضر به ترک زندان نبود ولی مردم به زور او را آزاد کردند.(29)
پاداش لومپن های کودتاگر
پس از اتمام عملیات کودتاچیان کوشش فراوانی در با شکوه جلوه دادن استقبال از شاه کردند. از سوی دیگر در پای پلکان هواپیما طلب کاران سلطنت و آنهایی که تاج را به او برگردانده بودند احاطه اش کردند. تیمسار زاهدی رفتاری همچون یک سردار پیروز داشت و شعبان جعفری که خود را «تاج بخش» نامیده بود با جیپی روباز که پرچمی بر آن نصب شده بود و همچنینن هفت تیری در دست جلو ماشین ضد گلوله شاه حرکت می کرد و تا کاخ او را همراهی نمود.(30)
جعفر مهدی نیا معتقد است که شعبان در سرنگونی دولت مصدق و بازگرداندن شاه هیچ گونه نقشی نداشت. این طیب بود که مردم را که بیشترشان میدانی و ساکن جنوب شهر و دروازه قزوین بودند با صرف پولی که در اختیارش گذاشته بودند به صحنه آورد و کار را تمام کرد. طیب سالها به دربار رفت و آمد داشت و اداره املاک پهلوی به او و چند قمه کش دیگر چون حبیب بلشویک و ایمان کوره و غیره کمک های مالی می کرد.(31)
ده روز بعد از کودتا زاهدی میهمانی باشکوهی در باغ شخصی خودش در جماران به افتخار طیب ، رمضون یخی و یدگران ترتیب داد. تمامی سران میدان نیز در آن شرکت داشتند. بعد هم چند قطعه زمین به دستور زاهدی در جنت آباد به طیب و رمضون یخی داده شد.(32)
با این همه سهم شعبان از دیگران بیشتر بود البته شعبان تا نیمروز 28 مرداد همچنان در زندان بود و این که همه چیز در این روز به نام او تمام شد به دلیل یکه تازی و فعالیت شدید او در بعد ازظهر آن روز و روزهای پس از آن بوده که امر را بر نویسندگان جریان های مربوط به وقایع 28 مرداد مشتبه کرده که او قهرمان همۀ حوادث 28 مرداد است. شعبان بی مخ پس از کودتای 28مرداد به صورت یکی از چهره های مطرح روز در آمد حتی القاب و عناوین مختلفی نیز برای او در نظر گرفته شد مانند «سیف الاسلام تاجبخش» و غیره . هر زمانی که یکی از رجال حامی مصدق یا اعضای کابینه او به وسیله نظامیان گرفتار می شد بلافاصله شعبان با قبلی حاضر می شد و با چاقو کشی و عربده جویی اقدام به تهدید او می کرد. رژیم نیز به عنوان پاداش خدمات او قطعه زمینی در شمال پارک شهر و پولی به عنوان کمک به او داد تا یک زورخانه مدرن بسازد. این زورخانه در تاریخ 17آبان 1336 به دست شاه افتتاح شد و از آن پس هر گاه یکی از شخصیت های خارجی به ایران می آمد از جمله برنامه هایی که برای او تنظیم می کردند یکی هم بازدید از زورخانه شعبان بود.
در آن دوران روزهای چهارم و نهم آبان به مناسبت سالروز تولد شاه و ولیعهد اوج خود نمایی شعبان بود و مراسم خاص ورزشی در ورزشگاه امجدیه بر پا می شد. به این ترتیب تا چندین سال شعبان در گود زورخانه و گود سیاست میدان دار بود. علاوه بر این او تا سال های قبل از انقلاب از اداره کل تبلیغات و انتشارات و بعدها از وزارت اطلاعات حقوق می گرفت. این حقوق در ابتدا 1500 تومان و بعدها به 4000 و 10000 تومان افزایش یافت.(33)
پی نوشت ها
1 ـ مصاحبه با حاتم قادری،ماهنامه مهرنامه، سال اول، ش 1 ، اسفند 1388 ص 109 ـ 106
2 ـ همان.
3ـ مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، 1357ـ 1320 تهران: انتشارات روزنه، 1380، ص141.
4ـ ابوالفضل حاج قربان علی، چهره دکتر حسین فاطمی، بی جا: مولف، 1370، ص81.
5ـ نصرالله شیفته، ص155، احمد آرامش ، پیکار من با اهریمن به کوشش خسرو آرامش، تهران: انتشارات فردوس و مجید، بی تا، ص193.
6ـ کرومیت روزولت مجری کودتا بود که برای انجام کودتای 25 مرداد یک میلیون دلار (معادل 8 میلیون تومان) در اختیار داشت که همه آنها را در یک صندوق جا داده بود. از این مبلغ حدود صد هزار دلار (هشتصد هزار تومان ) به دو عضو ایرانی گروه داده شد تا آن را بین چند باشگاه ورزشی و فقرای جنوب شهر توزیع کنند.
7ـ باری روبین ، جنگ قدرت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران: انتشارات آشتیانی، 1363، ص82ـ 80.
8ـ عبدالله شهبازی، یانگ طراح اصلی کودتای 28 مرداد ، روزنامه جام جم، شماره 983، 25/5/82، ص18.
9ـ محمود تفضلی، مصدق ، نفت، کودتا، ترجمه خودش، تهران: مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1358، ص113ـ 112.
10ـ خاطرات شعبان جعفری، تدوین هما سرشار، تهران: نشر ثالث، 1381، ص173، 159.
11ـ کوروش زعیم ، جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای 28 مرداد، تهران: ایران مهر، 1378، ص317.
12ـ مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، تهران: انتشارات جاویدان، 1370، ص385.
13ـ همان، ص283ـ 281.
14ـ سی . ام. وود هاوس، ص39ـ 38.
15ـ محمود تربتی سنجابی، کودتا سازان ، تهران: موسسه فرهنگ کاوش، 1376، ص19ـ 18.
16ـ غلامرضا وطن دوست، اسناد سازمان سیا درباره کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، با مقدمه دکتر همایون کاتوزیان، با همکاری حسین زنگنه و رضا هدشتی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379، ص61ـ 60.
17ـ مجتبی زاده محمدی، لومپن ها در سیاست عصر پهلوی(1342ـ 1304)، تهران: نشر مرکز، 1385، ص174ـ 173.
18ـ لئونارد ماسلی، نفت ، سیاست و کودتا در خاورمیانه، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، تهران: انتشارات رسام، 1366ـ، ص349.
19ـ زعیم، پیشین، ص302ـ 301.
20ـ همان، ص303ـ 302
21ـ باری روبین، پیشین، ص83.
22ـ تربیتی سنجابی، پیشین، ص19
23ـ همان، ص106ـ 103.
24ـ روزنامه کیهان، 31/5/1332
25ـ زاده محمدی، پیشین، ص186ـ 185.
26ـ در کنار پدرم مصدق، خاطرات دکتر غلامحسین مصدق، به کوشش غلامرضا نجاتی، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1369، ص119.
27ـ زاده محمدی، پیشین، ص187.
28ـ همان.
29ـ همان، ص189
30ـ محمد علی سفری، قلم و سیاست، تهران: انتشارات نامک، 1373، ج2، ص424.
31ـ جعفر مهدی نیا، قتلهای سیاسی و تاریخی سی قرن ایران، تهران: انتشارات پاسارگاد، 1380، ج2، ص522ـ521.
32ـ تربتی سنجابی، پیشین، ص106.
33ـ زاده محمدی ، پیشین، ص195ـ 194.