روزولت در زمان اقامت خود در تهران شخصی عجیب ، لات ، هیکلی، درشت اندام و ورزشکار به شعبان را به نزد خود می پذیرد. شعبان پس از این که دستش را به نشان احترام روی سینه می گذارد به خاطر سرنوشت دردناک پادشاه محبوبش کمی می گرید و بلافاصله می گوید که قادر است سیصد تا چهار صد نفر از نوع خود را گرد آورد که قادر به انجام هر کار و دستوری در ازای مزد خوب باشند. پس از توافق روزولت یک پاکت بزرگ پول به او می دهد و قرار می گذارد پس از پیروزی بقیه اش را هم بپردازد شعبان نیز فوراً به جنوب شهر رفت تا امثال خود را جمع کند.