دو نفر ساواکی مقابلم نشسته بودند. نگاهم به میز مقابل آنها افتاد. روی میز کتاب آشنایی بود. «بمب ناپالم». کتاب خودم بود. کتابی که در مورد استفاده ی اسرائیل از بمب های ناپالم علیه مردم فلسطین نوشته بودم. شکم گنده اش را جابه جا کرد و گفت: «تو الان زن و بچه داری، دست از این کارها بردار وگرنه تو را می کشیم».
حمایت از فلسطین حتی در زندان
بارها نسبت به وضعیت بسیار نا مناسب غذای زندان اعتراض کردیم و در نهایت به زحمت توانستیم مسئولان زندان را راضی کنیم که به جای غذا، جیرهی خشک به ما بدهند تا خودمان غذایمان را طبخ کنیم. بعد از جریان جنگ شش روزهی اعراب و اسرائیل تصمیم گرفتیم جیره ی پانزده روز خود را به فروشگاه زندان بفروشیم و پول آن را به حمایت از فلسطینی ها در حساب جاری اعلام شده توسط آیت الله طالقانی واریز کنیم، آن ایام را تنها با خوردن نان و کمی میوه که خانواده هایمان می آوردند گذراندیم. ( ص 66)
این همه حساسیت رژیم نسبت به اسرائیل را نمیدانستم
دو نفر ساواکی مقابلم نشسته بودند. نگاهم به میز مقابل آنها افتاد. روی میز کتاب آشنایی بود. «بمب ناپالم». کتاب خودم بود. کتابی که در مورد استفاده ی اسرائیل از بمب های ناپالم علیه مردم فلسطین نوشته بودم. شکم گنده اش را جابه جا کرد و گفت: «تو الان زن و بچه داری، دست از این کارها بردار وگرنه تو را می کشیم».
من هم گفتم: «چون زن و بچه دارم الان خیلی بهتر درد مردم فلسطین را می فهمم». آنقدر عصبانی شده بودند که حد نداشت. تا آن روز این همه حساسیت رژیم نسبت به اسرائیل را نمیدانستم. ( ص 105)
حضور سربازان اسرائیلی در کشتار 17 شهریور
روزنامه اسرائیلی هاآرتص، در اکتبر 1978 از حضور سربازان صهیونیست در قتل عام مردم ایران در جمعه سیاه در میدان ژاله پرده برداشتند. بر اساس نوشته های آنها، اسرائیل همچنین یک پل هوایی از فرودگاه «لود» و فرودگاه نظامی «رامات داویه» در نزدیکی حیفا برای رساندن سلاحهای خاص در ایران ایجاد کرده بود. از جمله این سلاحها تفنگهای پخش کننده گاز بود که اثر فلج کنندگی داشت. (همان، ص 199)