ایرانی که بین قدرتها تقسیم می شد ...
در اوت سال 1915 روزنامه عصر ججدید نخستین بار به نقل از جراید آلمانی از معاهده سرى انگلیس و روس راجع به تقسیم ممالک شرق نزدیک» سخن به میان آورد. یکى از کشورهایى که عملاً به دو حوزه نفوذ تقسیم شد، ایران بود. این تصمیم درست هشت سال بعد از قرارداد ١٩٠٧ یعنى اوت ١٩١٥ علنى شد. در محرم ١٣٤٤، به دنبال نطق سازانوف وزیر خارجۀ روسیه، قشون روس از قزوین به سوى تهران حرکت کرد. پیش از این در چهارم آوریل سال ١٩١٥ بدون اینکه هنوز خبرى از رسیدن شعلههاى جنگ به ایران وجود داشته باشد، مستشارالدوله وزیر پست و تلگراف کابینه براى نخستین بار سخن از تغییر پایتخت به میان آورد.
جوان و تاریخ- کافه هنر
در اوت سال 1915 روزنامه عصر ججدید نخستین بار به نقل از جراید آلمانی از معاهده سرى انگلیس و روس راجع به تقسیم ممالک شرق نزدیک» سخن به میان آورد. یکى از کشورهایى که عملاً به دو حوزه نفوذ تقسیم شد، ایران بود. این تصمیم درست هشت سال بعد از قرارداد ١٩٠٧ یعنى اوت ١٩١٥ علنى شد. در محرم ١٣٤٤، به دنبال نطق سازانوف وزیر خارجۀ روسیه، قشون روس از قزوین به سوى تهران حرکت کرد. پیش از این در چهارم آوریل سال ١٩١٥ بدون اینکه هنوز خبرى از رسیدن شعلههاى جنگ به ایران وجود داشته باشد، مستشارالدوله وزیر پست و تلگراف کابینه براى نخستین بار سخن از تغییر پایتخت به میان آورد. چند ماه بعد همان مضمون را به نقل از مشیرالملک، پسر علاءالسلطنه و وزیرمختار ایران در لندن بر زبان جارى ساخت. در واقع بهانۀ امر را پرنس رویس وزیرمختار آلمان در ایران در اختیار متفقین نهاد، او با چمدانهاى مملو از سلاح وارد تهران شده بود؛ همزمان شایع بود مستوفىالممالک قراردادى سرى با آلمان منعقد ساخته تا ایران را به نفع آلمان و علیه متفقین وارد جنگ سازد. مورخالدوله مىگوید این مذاکرات محرمانه واقعیت داشته است، به عبارت بهتر بین مستوفى و پرنس رویس محرمانه گفتگویى صورت گرفته بود که طبق آن مذاکرات، قراردادى نظامى بین دو کشور منعقد مىگردید. آلمانىها از اوّل سپتامبر ١٩١٥ تا اواسط نوامبر آن سال مذاکرات مستقیمى با رئیسالوزرا آغاز نمودند. عدهاى از رجال ایران با این امر موافقت داشتند اما مىگفتند نباید تعجیلى در انعقاد قرارداد به خرج داد، باید صبر کرد تا نیروهاى آلمان همراه با تجهیزات این کشور به سرحدات ایران برسند و صاحبمنصبان آلمانى براى آموزش نیروهاى ایرانى وارد شوند.در این میان وضعیت سیاست بریتانیا در قبال بحران ایران بسیار جالب بود. دولت این کشور تصمیم گرفت کارى کند تا نیروهاى روسى مقیم شمال غربى ایران را که از اولتیماتوم تا آن زمان در خاک ایران مستقر بودند و عملاً آنجا را در تصرف داشتند، تکیهگاه خود قرار دهد. هدف بریتانیا این بود تا به این وسیله دولتهاى ایران را مطیع سازد و از تصمیم احتمالى پیوند با آلمان برحذر دارد. در این راستانوامبر ١٩١٥ مصادف با آذر ماه ١٢٨٤ بود که مارلینگ وزیرمختار بریتانیا در تهران از ژنرال باراتوف فرمانده قواى روسیه خواست به سوى تهران پیشروى کند. قواى روسیه به سمت تهران به حرکت درآمدند و در کرج اردو زدند. این دوّمین بارى بود که در طول دوره بعد از مشروطه، انگلستان از قدرت میلیتاریستى روسیه براى پیشبرد منافع خود در ایران بهره مىبرد، بار اوّل به هنگام اولتیماتوم روسیه و سقوط مشروطه و اینک به هنگام فراگیر شدن جنگ در ایران. نکته این است که بسیارى از به اصطلاح ملیون آن زمان به دام این ترفند بریتانیا افتادند و البته به نظر مىرسد خود مقدمات این سناریو را فراهم دیدند و به تکوین روند آن کمک کردند.احمدشاه مستأصل بود و نمىدانست چه باید کرد. تحریکات گروهى به شدت مرموز و مشکوک، بالاخره نیروهاى روس را وارد ایران ساخت، روز هفتم محرم سال ١٣٣٤ به تحریک برخى از رجال کشور، شاه مصمم شد وضعیت موجود را بپذیرد، در برابر روسها سیاست مماشات در پیش گیرد و آن سیاست را به ترک پایتخت ترجیح داد.