روز اول تیر 1292 سرهنگ «وستداهل» سوئدی طی اعلامیهای رسماً موجودیت «نظمیه» را اعلام و وظایف آن سازمان را تشریح کرد.
پیش از تشکیل نظمیه یا شهربانی به سبک نوین و اروپایی در روزگار ناصرالدین شاه قاجار در سال 1257 ش، نظم و امنیت شهرها به عهده «داروغه» بود که زیر نظر ادارهای به نام «دیوان بیگی» (اداره حکومتی یا فرمانداری) که در رأس آن بیگلر بیگی (فرماندار حاکم) قرار داشت انجام وظیفه می کرد و واحدهایی که در اختیار داروغه بود، محتسب، گزمه یا شبگیر نامیده میشدند.(1)
در آن هنگام نظم و امنیت شهرها در شب دارای قوانین ویژهای بود. برای مثال «حدود چهار ساعت از شب گذشته روی پشت بام داروغه خانه، طبل خبردار میزدند و سپس شیپور مینواختند، با این اخطارها دیگر کسی اجازه نداشت از خانه بیرون رود مگر اینکه از داروغهخانه اجازه داشته و اسم شب را بداند، اگر در عبور بیموقع، عابر اسم شب را درست میگفت، عبور میکرد، در غیر این صورت او را به داروغهخانه جلب میکردند و پس از شناسایی چنانکه شخص مهمی بود با اخذ انعام، او را به منزل و مقصدش میرساندند، برای هرشب نام یکی از شهرها تعیین میشد و مراتب به شبگردان ابلاغ میگردید.»(2)
معمولاً به سران حکومت و وابستگان آنها و افراد با نفوذ اسم شب داده میشد البته در موارد بسیار هم به افراد پولدار به طور پنهانی فروخته میشد، کسی که اسم شب را تعیین میکرد «امیر شب» خوانده میشد که به مرور به «میر شب» متداول گردید. «میر شب» یکی از پیشههای مهم و پول ساز آن روزگار بود و به قول معروف سرقفلی داشت. «چنین مقامی از شأن و احترام ویژهای برخوردار بود و چنانکه از عنوان آن پیداست میر شب حاکم شبانه شهر بود»(3) آنچه از خواندن نوشتههای گوناگون تاریخی دربارة ادارههای حفظ نظم و امنیت جامعه حاصل میگردد این است که ماموران داروغه در بیشتر موارد به جای اجرای قوانین و کوشش برای ایجاد امنیت و آسایش و آرامش برای همگان، خود مخل امنیت و آسایش و آرامش جامعه بودهاند. «داروغهها افرادی بیرحم و سنگدل و شقاوت پیشه بودند.» (4) چارلز جیمز ویلس در کتاب خود «تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه» درباره رفتار ستمگرانه داروغهها با گناهکاران و یا به ظاهر گناهکاران چنین نوشته است: «داروغه هر شهر و یا رئیس پلیس آنجا به احکام بسیار سخت حکم میکند و خود آنها بسیار سخت دل هستند، مقصربدبخت را چوب میزنند و غذا نمیدهند و هر گاه مقصر ایشان صاحب ثروت باشد تا مادامی که وی پول خرج میکند، با او مانند مهمان رفتار مینمایند ، همین که پول او تمام شد آن وقت با او همان طور رفتار میکند که با مقصر رفتار میکنند. در ایران به مقصر بسیار بد میگذرد ، در اول کار هر چه پول و یا لباس داشته باشد باید تسلیم داروغه نماید و پس از آن هم پاهایش غل و زنجیر شده و گردنش را زنجیر کرده و در محبس بسیار تنگی که شبیه مسکن جانوران است نزد سایر محبوسین، محبوس میگردد، داروغه اگر اطمینان کامل و صحیح داشته باشد که هنوز مقصر را از مال و منال رمقی باقی است، آن وقت به مقصر یادآور میشود که اگر میخواهی از قید و زنجیر مستخلص گردی، آنچه که داری بیاور و با هم نصف کنیم، چنانچه مقصر به خواست داروغه گردن ننهد، فیالفور او را به حاکم شهر تسلیم میدارد و معلوم است که حاکم شهر مقصر مزبور را یا مورد شکنجه قرار می دهد و یا محبوس میدارد، خلاصه داروغه شهر به قدری بی مروت است که حتی از عارض (شاکی) هم رشوه مأخوذ میدارد.»
ناصرالدین شاه قاجار در سفرهایی که به اروپا کرد تصمیم گرفت در ایران دست به اصلاحاتی بزند از جمله این موارد اندک، تأسیس نظمیه یا همان شهربانی به سبک اروپایی بود. ناصرالدین شاه در سفر دوم خود به اروپا و مشاهدة قوای پلیس و نظم و انضباطی که در شهرهای اروپا برقرار کرده بود تصمیم گرفت در ایران نیز چنین تشکیلاتی را به وجود آورد. (5)
از این رو از دولت اتریش برای بنیان نهادن اداره پلیس تهران، به شکل نوین و اروپایی درخواست کمک کرد. «در پی این درخواست دولت اتریش هم پس از مدتی مطالعه یک نجیبزاده ایتالیایی را که در امور پلیس دارای اطلاعاتی بود، به ناصرالدین شاه معرفی نمود «کنت آنتوان دمونت فورت» پس از ورود به تهران به بررسی وضع شهر پرداخت و ضمن گزارشی به ناصرالدین شاه اعلام کرد که با چهارصد پلیس پیاده و شصت پلیس سوار میتواند امنیت شهر تهران را به نحو رضایت بخشی تأمین نماید. شاه با درخواست وی موافقت کرد...» (6)
امینالدوله در خاطرات سیاسی خود مینویسد: «ناصرالدین شاه پس از ورود کنت و همراهان نظامیاش به تهران، توسط امینالملک در مجلس شورای کبری [مجلس وزراء] تعیین محل مرسومات اتریشیها و قزاق و اداره پلیس را از خرجهای غیر لازم خواست. مستوفیالممالک و سپهسالار، از دوایر کشوری و لشکری، ... فقراتی را استخراج و بودجه و مبالغی برای مخارج آن در نظر گرفتند.» کنت نخست دو دستیار و یک مترجم برای خود برگزید. به قول اعتمادالسلطنه «بر حسب اراده همایونی اداره پلیس به جهت امنیت شهر توسط «نواب اشرف والا امیرکبیر نایبالسلطنه ادام الله اقباله العالی» به ریاست «کنت دومونت فورت» در دارالخلافه برقرار گردید. (7)
پس از تدارک مقدمات کار روز 16 ذیقعده 1295 ق، نخستین تابلو نظمیه تهران نصب گردید. در تابلو،عبارت «اداره جلیله پلیس دارالخلافه و احتسابیه» نقش شده بود. ناصرالدین شاه در روز افتتاح اداره پلیس دارالخلافه شرکت نمود و گشایش اداره پلیس و احتسابیه» رسمیت یافت و از همان روز مردم با واژه پلیس آشنا شدند و دیری نپائید که کنت به لقب «نظمالممالک» ملقب و به منصب امیرتومانی (سرلشکری) مفتخر و به اخذ نشان و حمایل آن، ممتاز گردید. از نوشته تابلو چنین بر میآید که تکالیف شهربانی و شهرداری در یک واحد تمرکز داشته و کنت در بدایت کار هم رئیس پلیس یعنی شهربانی وهم رئیس احتسابیه یعنی شهردار تهران بوده است.
در سال 1296 ق. کنت نظامنامهای را که به کتابچه «قانون کنت» معروف شد، به شاه ارائه کرد. با تصویب این نظامنامه، دیری نگذشت که اداره پلیس داراخلاقه و احتسابیه به «وزارت نظمیه» تبدیل گردید و صورت و قیافه تازهتری به خود گرفت و دارای دوایر و تشکیلات ثابتی گردید. (8) در آن زمان حقوق و مزایای نیروهای شهربانی که گاه پرداخت آن ماهها به تعویق میافتاد ـ برای افسران جزء از ماهانه پنج تومان تجاوز نمیکرد و به افراد پلیس هم مقرری ماهیانه خیلی ناچیزی (پنج تا بیست قران) داده میشد. خیلی وقتها، پاسبانها و مأمورین رسمی انتظامی به جای انجام وظایف پلیسی، در دکان های قصابی و عطاری خود مشول کار بودند و بازتاب این موضوع در دوبیت شعر که زبانزد افراد پلیس شده بود، بهترین معرف وضعیت و زبان حال پاسبانهای آن زمان است:
«ما پلیسان حضرت شاهیم - از خیالات مرنارد (9) آگاهیم / نه مواجب نه جیره و نه علیق(10) - نوکر قربۀ الی اللهیم»(11)
با تمام کارشکنیهایی که کامران میرزا پسر شاه و حاکم تهران مینمود تا «کنت» در کارش شکست بخورد تا او همانند گذشته بتواند اخاذی کند، این اتریشی ایتالیایی تبار توانست سر و سامانی به وضع آشفته تهران بدهد. ناصرالدین شاه که از اقدامات کنت راضی بود برای اینکه دهن یاوهگویان و از جمله کامران میرزا را که در موارد متعدد کوشش مینمود اقدامات کنت را بیارزش جلوه دهد، ببندد، در شعری که سرود به ستایش از کنت و کارهایش پرداخت:
زنهار حذر کنید، رندان ز پلیس - یک جونرود به خرج ایشان تدلیس / در کنده «کنت دومونت فرت» خواهد مُرد - در چرخ اگر کند خطایی برجیس
«کنت آنتوان دومونت فرت» پس از چهارده سال خدمت در ایران بر اثر دسیسه و تحریک عدهای از درباریان که در رأس آنها کامران میرزا فرزند شاه و حاکم تهران قرار داشت از سمت خود معزول گردید. (12) و از آن هنگام تا ورود افسران سوئدی نظمیه در زمان احمد شاه قاجار و تشکیل دوباره این اداره به سبک اروپایی، ریاست نظمیه با نظامیان ایرانی بود . پس از پایان کار کنت، ریاست این اداره به عهده «میرزا ابوتراب خان نظمالدوله» که مترجم مخصوص و معاون کنت بود، محول شد و از آن پس کسان ذیل ریاست آن را به عهده گرفتند:
میرزا عیسی وزیر مختار السلطنه، رضا بالا ، آقا بالاخان سردار، حاج سعیدالسلطنه و اعظمالسلطنه. در آغاز مشروطیت، ریاست این اداره را «مسیو یپرم» یکی از سران ارامنه عهدهدار شد و او با قدرت به استقرار نظم توفیق یافت. پس از کشته شدن وی در جنگ همدان یکی از معاونان ارمنی او به نام سهراب خان و سپس مظفراعلم (سردار انتصار) ریاست نظمیه را به عهده گرفتند . در دوران ریاست نظمیه یکی از رجال نظامی به نام «صولت نظام» که بعداً ملقب به سردار شوکت شد، مدرسهای برای تربیت افسران نظمیه به ریاست و استادی سیفالدین بهمن تشکیل شد و در اواخر ریاست او بود که مستشاران سوئدی به تهران وارد شدند.
دولت ایران جهت سر و سامان دادن به وضع نظمیه در زمستان 1291 تصمیم گرفت چند افسر سوئدی را هم به استخدام این اداره درآورد و به همین جهت نخست گفتگوهای اولیه با ژنرال یالمارسن فرمانده سوئدی ژاندارمری ایران انجام گرفت و با کمک و راهنمایی وی در نوبت اول و در سال 1292 سه کارشناس نیروی انتظامی سوئدی که عبارت بودند از : وستداهل ، برگدال و ارفاس به ایران وارد شدند. اولی به عنوان رئیس تشکیلات، دومی به عنوان رئیس پلیس تأمینات و برگدال به عنوان رئیس پلیس یا سرکلانتر مشغول خدمت شدند. (13) در این هنگام قاسم خان والی (سردار همایون) رئیس کل نظمیه بود. آن گروه از کارکنان شهربانی که نمیخواستند به اصطلاح فرمانبردار مستشاران سوئدی باشند و طبعاً میل داشتند اداره امور نظمیه با خود آنان باشد، شهربانی را ترک کردند و سردار همایون نیز از سمت خویش استعفا کرد. وستداهل و همکاران سوئدیاش «برگدال» و «ارفاس» سه ماه در تهران سرگرم مطالعه بودند و پس از سه ماه در نظمیه حضور یافتند و آن را از سردار همایون تحویل گرفتند. وستداهل دو مترجم به نام رادسر(14) و مدیرالملک(15) برگزید. (16) افسران سوئدی پس از تحویل گرفتن نظمیه دست به اقدامات گستردهای در این اداره زدند که در اینجا به طور کوتاه به مواردی از آنها اشاره میگردد:
ـ پاکسازی شهربانی از افراد مخالف
پس از آغاز به کار افسران سوئدی در شهربانی، گروهی که مخالف حضور آنان بودند، استعفا دادند و گروهی هم که شهامت استعفا دادن نداشتند، به صورت پنهانی به مخالفت میپرداختند و به اشکال گوناگون کارشکنی میکردند. کارشنکی علیه افسران سوئدی به وسیله کارمندان قدیم شروع شده و از خارج نیز تقویت میگردیدند، تشکیل نظمیه مرتب، همیشه مخالف منافع عده زیادی بود که از این مهم سوءاستفادههای سرشاری حاصل مینمودند. این قبیل اشخاص ترقی یک چنین ادارهای را نمیتوانستند با سکوت تحمل کنند و ادامه همکاری افسران سوئدی با این افراد ناممکن بود به همین جهت مستشاران سوئدی پس از مطالعه و بررسی پرونده استخدامی افسران شاغل در شهربانی حدود 60 تن از آنان را اخراج کردند.» (17) پس از این پاکسازی بود که وستداهل و دیگر همکارانش توانستند دست به اقدامات اصلاحی و بنیادی دیگری در شهربانی بزنند.
ـ ایجاد آموزشگاه پلیس
دومین اقدام وستداهل به عنوان رئیس نظمیه و همکارانش پس از پاکسازی، تأسیس دو آموزشگاه برای تربیت و آموزش افراد این ارگان بود افزون بر نیروهای تازه استخدام شده که میبایست دوره آموزشی را بگذرانند، نیروهای قدیمی نیز موظف به دیدن دورههایی در این آموزشگاهها شدند. در این آموزشگاهها که به «مدرسه آسپیرانی» موسوم بود افراد پلیس را در رشتههای آگاهی و کشف جرایم و کارآگاهی، تعقیب مجرمین سیاسی تعلیم میدادند.» (18)
ـ تقسیم تهران به ده منطقه و ایجاد کلانتری در هر منطقه
وستداهل و همکارانش پس از اقدامات گفته شده تهران را به ده منطقه تقسیم نمودندو در هر منطقه یک کلانتری تأسیسی کردند، کلانتری و یا به قول سوئدیها «کمیساریهای» دهگانه در این مناطق عبارت بودند از: ارگ، دولت، حسنآباد، سنگلج، قناتآباد، مهدیه، قاجاریه، بازار، عودلاجان ، شهرنو
ـ ایجاد اداره آگاهی (تأمینات) به شکل نوین
یکی از اقدامات افسران سوئدی تأسیس اداره آگاهی یا به قول آن زمان تأمینات به سبک نوین و آشنایی پرسنل این اداره با آخرین روشهای کشف جرایم بود. «پلیس تأمینات برای نخستین بار در زمان سوئدیها با طبقهبندی جرایم آشنا شد و هر شعبهای در تحقیق یک یا دو نفر از جرایم، کارشناسی پیدا کردند. برای بار اول از روش انگشتنگاری و آنتروپومتری (تن پیمایی) در تحقیقات جرایم استفاده شد.» اداره آگاهی (تأمینات) در روزگار سوئدیها دارای هفت شعبه بود که «به جرایم قتل و جرح، سرقت و جیببری، حمل اسلحه، تقلب، هتک ناموس و منافیات عفت و فریب اطفال و همچنین امور مهمانخانهها و کاروانسراها رسیدگی میکرد و افزون بر این عملیات مربوط به تشخیص هویت مجرمین را نیز بر عهده داشت.» (19)
مستشاران سوئدی در طول فعالیت خود در ایران انتظام و انضباطی در تشکیلات پلیس به وجود آوردند و عنوان رسمی آن را نظمیه قرار دادند و افراد پلیس را «آژان» نامیدند و در تهران و شهرهای بزرگ، این سازمان را مستقر و عدهای افسر ایرانی برای خدمت در آن مأمور گردانیدند. (20)
پس از کودتای 1299 ش، که در تهران حکومت نظامی اعلان شد به کلیه ایالات و ولایات نیز دستور داده شد مقرارت حکومت نظامی را در قلمرو خود به موقع اجرا بگذارند. ماژور (سرگرد) محمد درگاهی، رئیس ژاندارمری قم، با حفظ سمت فرماندار نظامی قم شد. هنگامی که رضاخان وزیر جنگ شد و ژاندارمری از وزارت داخله منتزع و در وزارت جنگ ادغام گردید، درگاهی به سمت «قلعه بیگی» مرکز یعنی فرماندهی دژبان تهران برگزیده شد و این علت است که وی را «کلنل قلعه بیگی» گفتهاند. وی در دوره سردار سپه که وزیر جنگ بود، در رأس یک کمیسیون مأمور رسیدگی به محاسبات نظمیه تهران شد و بر اثر گزارش او مستشاران سوئدی نظمیه از خدمت منفصل گردیدند. (21)
«نظامنامه کل تشکیلات نظمیه مملکتی» در دوره درگاهی به تصویب رسید و شهربانی کل مقارن با اجرا شدن قانون استخدام، شروع به تأسیس سازمان شهربانی، شهرها نمود.
برابر ماده اول آیین نامه مورد اشاره رئیس شهربانی تهران رئیس کل تشکیلات نظمیه مملکتی هم بود و به موجب پیشنهاد وزارت داخله و فرمان شاه به این سمت گمارده میشد، شهربانی کل کشور در روزگار درگاهی، گذشته از دوایر شهربانی تهران در ایالات و ولایات نیز دارای 66 اداره نظمیه بود. (22)
درگاهی به عنوان نخستین رئیس کل شهربانی از سال 1302 تا 1308 ش، برمسند قدرت بود و پس از وی به ترتیب: سرتیپ محمدصادق کوپال ملقب به کلنل سالار نظام (1308ـ1310 ش) سرتیپ فضلالله زاهدی ملقب به بصیر دیوان (آذر 1309ـ اردیبهشت 1310 ش) و سرلشکر محمد حسین آیرم چند سال ریاست کل را به عهده داشتند. نام آیرم همیشه با خطاب حضرت اجل توأم بود. در تمام مدت ریاست شهربانی کل، سرهنگ رکنالدین مختار سمت معاون وی و سرگرد محمد جعفر آصف وزیری، آجودان کل شهربانی بودند. آیرم اضافه بر ریاست دوایر شهربانی مرکز، رئیس اداره تفتیش کل نیز بود. اما امور آن اداره را سرهنگ پاشا مبشر معروف به پاشاخان انجام میداد. (23)
آخرین رئیس شهربانی در دوران سلطنت رضاشاه، پاسیار مختار بود که ضمن انجام وظیفه در شهربانی به درجه سرتیپی (سرپاسی) نیز ترفیع یافت و با وقوع حوادث شهریور 1320 ش، تهران را ترک کرد و سرهنگ اعتماد مقدم شهربانی را در غیاب او اداره کرد. سرپاس مختار، پس از مراجعت از خارج ریاست شهربانی را به عهده گرفت و در 25 شهریور 1320 به کلی از کار برکنار شد. (24)
پانوشتها:
1. تهران درگذرگاه تاریخ، ص 157.
2. نظم و نظمیه در دوره قاجاریه، ص 37.
3. تهران درگذرگاه تاریخ، ص 258.
4. همان.
5. گنجینه اسناد، دفتر دوم، زمستان 68، ص 2.
6. تهران در گذرگاه تاریخ، ص 269.
7. تاریخ منتظم ناصری، ج 3، ص 2022.
8. نظم و نظمیه در دوره قاجار، ص 56.
9. مرنارد. مستشار بلژیکی بود که با موافقت روس و انگلیس خزانهدار کل ایران شد .
10. علیق به معنی خوراک چهارپایان است (فرهنگ عمید، ص 873)
11. تاریخ دو هزار و پانصد ساله پلیس ایران، ص 28.
12. پلیس خفیه ایران، ص 274.
13. لغتنامه دهخدا، ج 25، ص 106.
14. رادسر پیش از ورود سوئدیها به تهران، وارد خدمت پلیس شده بود
15. مدیرالملک لقب مجمود جم است وی در سالهای بعد به مقام وزارت امور خارجه و ...ر سید
16. نظم و نظمیه در دوره قاجار، ص 186.
17. تهران درگذرگاه تاریخ ایران، ص 296.
18. همان.
19. نظم و نظمیه در دوره قاجاریه، ص 196ـ 197.
20. نشر شماره 22 یونسکو در ایران در ایرانشهر، ج 21، ص 1070.