در دوران سلطنت محمدرضاشاه، انتخابات معنای واقعی خود را از دست داده بود. انتخابات مجلس که به مثابه اهرم تجلی اراده ملی بود، تحت سیطره حاکمیت و بالاخص شخص شاه قرار گرفت. برگزاری انتخابات آزاد در چنین شرایطی، سخنی گزاف و به دور از واقعیت بود.بدین ترتیب، انتخابات در زمان پهلوی، سازوکاری برای زیبا جلوه دادن ویترین حکومت بود؛ سازوکاری که بیشتر در جهت تقویت پایههای قدرت شاه به کار میآمد و از کارایی و فلسفه وجودی خود منحرف شده بود؛ انتخاباتی که از بالا و کانون قدرت، یعنی شخص شاه، هدایت و اجرا میشد.
انتخابات مجلس در دوران پهلوی را بدون شک باید نمونه ای از انتخابات فرمایشی دانست. انتخاباتی که به صورت نمایشی برگزار می شد و هیچ نقشی جز تثبیت سلطنت محمدرضا شاه نداشت.
26 خرداد 1342
محمدرضا پهلوی: مجلس دموکراتیکی خواهیم داشت!!!
خبرنگار روزنامه دیلی تلگراف لندن در هفته گذشته به حضور شاه شرفیاب شد و پیرامون اوضاع ایران مصاحبهای به عمل آورد .
خبرنگار دیلی تلگراف نوشت: شاه ایران به من اظهار داشت که مصمم است برنامه اصلاحات اجتماعی خود را علیرغم اقدامات و وقایع 15 خرداد که از حمایت بعضی از مالکین بزرگ و یک کشور مسلمان خاورمیانه برخوردار بوده است ادامه دهد .
شاه ادامه داده است: احساس میکنم که موقعیت من از همیشه مستحکم تر است . مردم اکنون میبینند نیروهای ارتجاعی کجا قرار دارند و ارتش نیز فرمانبردار جدی و حافظ تخت و تاج من میباشد.
شاه به من گفت: من دلیلی نمیبینم که انتخابات را به تعویق بیاندازیم انتخابات در اواخر تابستان انجام خواهد شد زنان برای اولین بار در تاریخ ما در آن شرکت خواهند کرد من اطمینان دارم با قوانین جدیدی که برای انتخابات تهیه شده است پارلمان دموکراتیکی جانشین مجالس نامناسب قبلی میشود .[1]
شاه ضمن محکوم کردن هرگونه دخالت خارجی در ایران گفت : امیدوار هستم همکاری متقابل سیاسی – اقتصادی بین ایران ، انگلیس و آمریکا بسط یابد . در یک سال گذشته روابط ایران و شوروی پیشرفت داشته است.
شاه به شوروی اطمینان داده است که اجازه نخواهد داد پایگاه موشک خارجی در ایران تاسیس شود . شوروی ها نیز در عوض تبلیغات خود را علیه حکومت ایران متوقف کرده و حمایت خود را از حزب کمونیست قطع و کمک های اقتصادی به ایران داده اند .
شاه خاطر نشان کرد : مطبوعات شوروی در جریان حوادث اخیر از برنامه های اصلاحی وی در برابر مخالفین و ملاکین دفاع کرده اند .[اطلاعات ، 26 خرداد 1342 ، صفحه 1 و 14][2]
اکونومیست : مجلس آینده تکیه گاه دهقانان خواهد شد !
اکونومیست چاپ لندن طی مقاله ای درباره ایران نوشت : در یک سال گذشته شاهنشاه ایران دست به اصلاحات سیاسی و اجتماعی مهمی زده است ولی این اصلاحات موجب سر و صدای عده ای که منافع آن ها به خطر افتاده شده است و عده ای از مالکین و دسته جات دیگر تظاهراتی به راه انداخته اند .
این روزنامه افزوده است : به علاوه عده ای از افسران عالیرتبه و امرای ارتش به اتهام اختلاس و سوء استفاده محاکمه شده و می شوند . شاهنشاه اکنون دست خود را مستقیما به سوی کارگران و دهقانان که می گوید کشور را اکنون برای آن ها اداره می کند دراز کرده است . اقدامات وی در ایران امروز اهمیت بسیار دارد و تاکنون موفقیت آمیز بوده است و بر اعتبار و پرستیژ او افزوده است .
این روزنامه ادامه داده است : قرار است انتخابات در اواخر تابستان انجام شود و صحبت از آن است که پارلمان را به صورت یک مجلس خلق در آورند که در آن جا کارگران و دهقانان بر کرسی نمایندگی تکیه بزنند . [رک اطلاعات ، 26 خرداد 1342 ، صفحه ]1
شعبان بی مخ ادعای خسارت کرد !
روزنامه ها امروز گزارش دادند که تا ظهر امروز 140 نفر از خسارت دیدگان به فرمانداری تهران مراجعه کرده و ادعای خسارت نموده اند .
صدری فرماندار تهران گفت : چون می خواهیم هر چه زودتر میزان خسارت وارده به مردم روشن شود دستور داده شد از امروز بازرسی و تحقیق لازم در اطراف اظهارات ادعا کنندگان به عمل آید و گزارش های ماموران جهت طرح و رسیدگی در کمیسیون فرمانداری تهران آماده گردد .
صبح امروز نیز شعبان جعفری که در حادثه 15 خرداد باشگاه او را آتش زده اند به فرمانداری تهران مراجعه کرد و اظهارنامه ای تسلیم داشت در این اظهارنامه جعفری در حدود یک میلیون تومان ادعای خسارت کرده است. [رک اطلاعات ، 26 خرداد 1342 ، صفحه1]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1- دوران سلطنت پهلویها با استبداد رضاشاه آغاز شد. در چنین دورانی، وجود نهاد انتخابی مجلس ، سخن بیهودهای بود. دخالت آشکار دولت در انتخابات مجلس موجب شد تا مجلس ، که تنها نهاد انتخابی و نمود عینی مشارکت مردم بود، به نمادی از استبداد رضاشاهی بدل شود. در زمان سلطنت محمدرضاشاه نیز ، به خصوص پس از کودتای 28 مرداد ، مداخلهی دولت در انتخابات ادامه یافت. در واقع موفقیت کودتای 28 مرداد 1332 ، حوزهی اقتدار و قدرت سیاسی جامعه و مردم را در هم پیچید. این روند با تغییراتی که در متمم قانون اساسی توسط مجلس مؤسسان در سال های1328، 1336 و 1346 پیاده شد ، شدت گرفت و موقعیت نهاد سلطنت را تقویت کرد . بدین ترتیب «قدرت ناشی از ارادهی شخص شاه» جایگزین «قدرت ناشی از ارادهی ملی» گردید.
در چنین شرایطی ، کانونهای قدرت خارجی همچون قدرتهای آمریکا و انگلیس، که شاه تاجوتخت خود را مدیون آنها بود و قدرتهای داخلی، همچون فضلالله زاهدی، عامل کودتای 28 مرداد و اسدالله علم، در کنار شخص شاه، انتخابات را به جریانی برای نمایش قدرت خود بدل ساختند. انتخابات نمود خواست این مراکز قدرت بود که سعی داشتند تا نمایندگان مورد نظرشان به مجلس راه یابند؛ چنان که هندرسن، سفیر آمریکا در ایران، در گزارشی به وزارت امور خارجهی آمریکا پیرامون انتخابات مجلس هجدهم، به تعیین نمایندگان مجلس از بالا اشاره میکند؛ نکتهای که صوری بودن انتخابات در این دوران را به رخ میکشد.
وی در این گزارش مینویسد: علاء وزیر دربار، اظهار داشت چند هفته پیش، اسدالله علم، رئیس املاک سلطنتی، به او گفته است به دستور شاه صورت اسامی عده ای را برای نامزدی نمایندگی مجلس تهیه کرده ، شاه لیست مزبور را با اسامی نامزدهای نمایندگی از سوی زاهدی تطبیق داده و پس از یکدست کردن اسامی نامزدها ، چند تن از نامزدها را جابهجا کرده است. مهندس بازرگان نیز در دادگاه پیرامون این انتخابات ، میگوید: «به هر حال راجع به انتخابات همه خبر دارند چگونه انتخاباتی بود. چه انجمنهایی تعیین گردید، چه تهدیدها و ارعاب و اجبار در حوزههای رأیگیری به عمل میآمد...»
بدین ترتیب، در این مقطع از سلطنت محمدرضاشاه، انتخابات معنای واقعی خود را از دست داد. انتخابات مجلس که به مثابهی اهرم تجلی ارادهی ملی بود ، تحت سیطرهی حاکمیت و بالاخص شخص شاه قرار گرفت. برگزاری انتخابات آزاد در چنین شرایطی، سخنی گزاف و به دور از واقعیت بود ؛ چنان که گازیورروسکی ، انتخابات مجلس را پس از کودتای 1953، زیر سلطهی نیروهای امنیتی میداند. از نظر وی، شاه به موازات تحکیم کنترل خویش بر حکومت، انتخابات مجلس را به صورت مستقیم تحت اختیار خود گرفت تا مطمئن شود که مجلس به شخص وی وفادار خواهد بود. روند مداخلهی آشکار شاه در انتخابات به حدی رسید که انتخابات مجلس بیستویکم به شدت زیر سلطه قرار گرفت و نتیجهی آن مجلسی بود که دیگر چیزی جز یک مُهر لاستیکی برای تأیید تصمیمهای شاه نبود.
دورههای بعدی انتخابات با شدتی بیشتر در فرآیند نمایشی بودن، پیش رفت. انتخابات دورهی نوزدهم مجلس برای نخستین بار نمایشی محکم از دیکتاتوری شاه بود؛ چرا که برای نخستین بار نمایندگان مجلس از سوی شاه تعیین شدند و از این پس، نمایندگان مجلس باید برای کسب کرسی نمایندگی در نزدیکی به شاه میکوشیدند.
در واقع از انتخابات نوزدهم تا بیستوچهارم مجلس، فرآیند صوری بودن انتخابات به نحوی بود که بر میزان دخالت شاه به مثابهی کانون مرکزی قدرت پهلوی افزوده میشد و نقش کنشگران نزدیک به شاه نیز در یک معادلهی منطقی افزایش مییافت.برای نمونه، طبق گفتهی حسین فردوست، در دوران نخستوزیری علم، نمایندههای مجلس با نظر او تعیین میشدند. در این دوران، یک کمیسیون سهنفره برای انتخابات مجلس در منزل علم تشکیل میشد. بر مبنای آنچه فردوست میگوید، منصور اسامی نامزدها را میآورد و با نظر علم مهر نمایندگی آنها تأیید میشد. پس از بررسی صلاحیت امنیتی و مطالعاتی این افراد، ترتیب انتخابات این اسامی داده میشد و به صورتی ظاهری، نام آنها از صندوق آرا بیرون میآمد؛ چنان که مهندس بازرگان مینویسد از معجزهی صندوقها این بود که محمد در آنها انداخته میشد و فضلالله بیرون میآمد.
بدین ترتیب، کارکرد نهادی انتخابات و مجلس در جهت حفظ حکومت استبدادی شاه، تغییر کرد. همچنین از دوره نوزدهم مجلس، احزاب خودساختهی دولتی، نمودی دیگر از فرمایشی بودن انتخابات شدند. در شرایطی که شاه همهی نیروهای مخالف را سرکوب کرده بود و سانسور شدیدی بر مطبوعات حاکم بود، دو حزب مردم و ملیون، که به احزاب «بله قربان» معروف بودند، ایجاد شدند.
شاه در جهت جلب رضایت انگلیس و آمریکا، از سال 1336 دست به تأسیس این دو حزب زد تا نمایش دمکراسی در ایران را تکمیل نماید. وی بر آن بود تا انتخابات دورهی بیستم مجلس را به صورت حزبی برگزار کند و حتی برگزاری انتخاباتی با آزادیهای بیشتر را به مردم وعده داد که در عمل، وعدهای تحققنیافتنی بود؛ چرا که در تقابل با وعدهی انتخابات آزاد، طرفداران دکتر مصدق، حزب توده و سایر مخالفان رژیم در این انتخابات، جایی نداشتند.
مداخله و زدوبند احزاب دولتی در جریان انتخابات به حدی رسید که حزب ملیون به رهبری منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت، در انتخابات مجلس بیستم شورای ملی، به دلیل دخالت در انتخابات، از صحنهی سیاست خارج و البته انتخابات نیز باطل شد. رقابت و کشمکش انتخاباتی بین دو حزب فرمایشی به گونهای بود که برای هر حوزه ، نامزدهایی از دو حزب در نظر گرفته می شد، ولی از قبل روشن بود که چه کسی از آن نامزدهای انتخابی ، باید به مجلس راه یابد. برای نمونه، ابوالقاسم تفضلی، که برای نمایندگی حوزهی کاشمر در این دوره انتخاب شده بود، از مشاهدهی کاغذی میگوید که در آن نام خودش و منوچهر تیمورتاش و یک نفر دیگر به عنوان نامزدهای دو حزب برای نمایندگی کاشمر آمده بود. وی میگوید: با جوهر سبزرنگ دور اسم من خط کشیده بودند؛ انتخابی که شاه با کشیدن خط دور اسامی نامزدها انجام میداد.
بالاخره به دلیل شکایتهای فراوان و تقلب در انتخابات و به خصوص وعدههایی که پیشتر شاه پیرامون انتخابات آزاد داده بود، شاه ناچار شد تا صحت انتخابات را زیر سؤال ببرد و در مصاحبهی خود عنوان کند که من از این انتخابات راضی نیستم. پس از این، روند انتخابات متوقف و با انتصاب جعفر شریف امامی به نخستوزیری، انتخابات مجلس بیستم در همان سال تجدید شد. تجدید انتخابات تحت سیطرهی کامل دولت و دربار برگزار شد. شاه در افتتاحیهی بیستمین دورهی مجلس، به اهمیت مشارکت سیاسی و نیز انتخابات حزبی اشارهای نکرد، زیرا خود از افتضاحات انتخاباتی آگاه بود.
پس از خروج حزب ملیون از عرصهی سیاست، «کانون مترقی» جایش را گرفت. این کانون در مقابل دیکتاتوری جاری در جامعه و همچنین رکود احزاب غیردولتی، به انتخابات رونق ظاهری بخشید؛ انتخاباتی که مشروعیت صوری حاکمیت پهلوی را فراهم میکرد. در واقع اوج فعالیت این کانون، که هستهی اصلی حزب ایران نوین محسوب می شد، بحبوحهی انتخابات مجلسین بود که با قلمفرساییهای ژورنالیستی، تأسیس خانههای دهقانان و کارگران و تأسیس شورای زنان همراه بود و در نهایت، پس از برگزاری انتخابات مورد نظر، فعالیتشان کمرنگ یا تعطیل میشد. البته در جریان انتخابات نیز تقلبهای انتخاباتی، زدوبندهای سیاسی و منافع مالی نقش برجستهای داشتند. در گزارش مورخ 1 آذر 1345، ساواک از قول سبزواری، رئیس دبیرخانهی حزب ایران نوین، مینویسد: «...قرار است کلیهی فرمانداران که عضو حزب ایران نوین نیستند و با حزب نظر موافقی ندارند، تغییر یابند و به جای آنان، افرادی انتخاب شوند که کاندیدای مورد نظر حزب را از صندوق انتخابات خارج سازند...»
بر همین مبنا، پیش از انتخابات، به کلیهی فرمانداران محرمانه ابلاغ میشد در شهرستان تابعهی خود، شعبهی حزب ایران نوین را تأسیس و سپس کاندیدای مورد نظر انتخابات دورهی آینده را نیز تعیین کنند. برای نمونه، در اردیبهشت 1346، قبل از آغاز انتخابات دورهی بیستودوم مجلس، عبدالرضا انصاری، وزیر کشور، 12 نفر از استانداران و فرمانداران کل را تغییر داد و افزون بر این، غالب مدیران کل، فرمانداران و بخشداران نیز تغییر کردند.
بدین ترتیب، انتخابات در زمان پهلوی، سازوکاری برای زیبا جلوه دادن ویترین حکومت بود؛ سازوکاری که بیشتر در جهت تقویت پایههای قدرت شاه به کار میآمد و از کارایی و فلسفهی وجودی خود منحرف شده بود؛ انتخاباتی که از بالا و کانون قدرت، یعنی شخص شاه، هدایت و اجرا میشد.[ رک انتخابات در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی ، پرسمان دانشجویی]
2- حمایت شوروی از برنامه های شاه در حالی بود که رژیم طاغوت به هر بهانه ای مخالفین خود را کمونیست و الگو گرفته از شوروی می خواند و این خود تناقض بیشرمانه رسانه های تحت سیطره شاه را نشان می دهد .
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی