شغل اصلی یغما (حیدر یغمای نیشابوری) خشتمالی بود و او سالهای دراز از این رهگذر کسب روزی میکرد. این کارورزی در شعر او نمود نظرگیری دارد و گاه در لابلای اشعارش اشاره مستقیمی دیده میشود.
او عاشق کار خود بود و به آن بسیار اهمیت می داد. یغما با سرافرازی خود را کارگری بیل بهدست معرفی میکرد و نه تنها از این کار عار نداشت بلکه با افتخار به آن می بالید.
او گاه با همان لباس خاک آلود در حالی که پارههای گل به موهای آشفته اش چسبیده بود به رسمیترین محافل ادبی میرفت.
در حقیقت او می خواست ثابت کند آنچه برایش مهم است کار است و کار. یغما حاضر نبود عزت و کرامت شغل خویش را در آستانه محافل رسمی ادبی و سالنهای پاکیزه اتو کشیده ذبح کند.
یغما در اوقات آزردگی پناهنده بیابان و صحرا می شد و روح او با صحرا و بیابان بیشتر الفت داشت و کتاب مکتب شعری او صفحات بیانها و صحراها بود. از این نظر در اشعار یغما کوه و بیابان و دشت و شب، ویرانه و خرابه بسامد بالایی دارد و شعر او در بیان چنین فضاهایی لطافت ویژه ای می گیرد. خصوصا وقتی که او در گریز از شهر به این عرصه ها پناه می برد.
در سر راهم بیابانی است طولانی هنوز ای که پرسیدی چرا هستم بیابانی هنوز