مجاهدین خیلی مغرورانه فکر میکردند، حرفشان این بود که اگر ما قدرتی پیدا کنیم و مردم صدایمان را بشنوند، به خاطر گذشتهمان و فداکاریهایمان همه دنبال ما میآیند و به ما لبیک میگویند...
در هر صورت اینها در آن شرایط و با آن تحلیل فکر میکردند که میتوانند ضربه نهایی را به نظام وارد کنند. اگر ادبیات مسعود رجوی را از روز سیخرداد و ماههای اولی که به پاریس رفت، دنبال کنید، میبینید که ادبیات رهبر انقلابی است که قرار است چند روز دیگر به ایران برگردد و همان استقبالی که از امام شده بود از او بشود
شتابزدگی منافقین در اعلام قیام مسلحانه به حدی بود که حتی سازمان پیکار که آن همه برای جنگ داخلی «سینه چاک» میکرد، عجولانه بودن این حرکت را در نشریه شماره ۱۱۴ خود- که در تاریخ ۹/۵/۱۳۶۰ منتشر کرد- مورد انتقاد قرار داد و آن را «افتادن در دام رژیم» لقب داد...
احمدآقا خمینی تلفنی پیشنهاد کرد که نهادها تبریک پیروزی (پس گرفتن تپه الله اکبر) را به خدمت امام بدهند که فرماندهی اصلی کل قواست. اگر این پیشنهاد با اشاره امام باشد، حاکی از تصمیم امام در مورد فرماندهی نیروهای مسلح است و این به علت موضع تشنج آفرین آقای بنی صدر در این چند روز اخیر است، مخصوصا در رابطه با طرح رفراندوم و مصدق بازی اوست که اگر بر فرض محال ...
عملیات ترور نیروهای مردمی و افراد عادی کوچه و بازار؛ این افراد، اصناف و اقشار مختلفی مانند: معلم، کارمند، کارگر، دانشجو، کاسب، راننده تاکسی و مانند آن را شامل میشدند. اتهام ایشان از نظر سازمان داشتن ریش، نصب عکس سران نظام، ایستادگی در برابر تهدید و ... بوده است.
سرانجام رجوی تهدید به قیام مسلحانه کرد و سازمان، ماهیتی کاملا جنگطلبانه یافت و خود را در آستانه شورش مسلحانه قرار داد. رفتهرفته در مجموعه توجیهات سازمان، در کنار امپریالیسم، عناوین مبهم عوامل توطئهگر، انحصارطلب، مرتجع و چماقدار نیز قرار گرفت و با نسبت دادن آنها به نهادها و مسئولان نظام جمهوری اسلامی، نفرت نسبت به حکومت را در اعضا و هواداران شکل ...
در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد می کند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «الله اکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانة ضدّ مردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رییس جمهور دکتر بنی صدر، در پشت بام خانه ها طنین افکن سازند...