مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد ،کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند .سنگ زیبایی درون چشمه دید .آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد .در راه به مسافری برخورد کرد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود .کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آورد و به او داد .مرد گرسنه هنگام خوردن نان ،چشمش به سنگ گران بهای درون خورجین ...
وجه تسمیه ملیجک را اینطور توجیه میکنند : روزی این کودک یا همان برادرزاده امین اقدس که تازه هم زبان باز کرده بود در حضور شاه با دیدن گنجشکی، به آن اشاره میکند و با زبان کودکی و لهجه گروسی میگوید :میلچک، میلچک . این شیرین زبانی بسیار به دل ناصرالدین شاه می نشیند و این لغت را برای وی لقب قرار میدهد و به او ملیچک میگوید .