۰
plusresetminus
شاه چنان نسبت به مردم ایران بی اعتنا بود که هیچ یک از دختران ایران را در ابتدای جوانی لایق ازدواج نمی دانست او ابتدا با شاهزاده فوزیه مصری ازدواج کرد و سپس تصمیم گرفت با «گابریلا» دختر پادشاه برکنار شده ایتالیا ازدواج کند. در دربار نیز تمام فشار بر این بود که اعلی حضرت زن خارجی بگیرند»
خودشیفتگی شاهانه: پهلوی و تحقیر ایرانیان

بها ندادن به شخصیت و کرامت والای انسان، ترویج فرهنگ غربی و آزادی های غریزی و حیوانی در جامعه و مبارزه با آزادی های انسانی، سیاسی، آزادی بیان و قلم در جهت رشد جامعه، توهین به اعتقادات مذهبی مردم و مخالفت با دین و شعائر مذهبی مثل حجاب، روحانیت، عزاداری و ... از دیگر ویژگی ها و عملکرد سوء رژیم پهلوی است. شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال 1353 مردم ایران را «تنبل» خواند. پس از انتشار مصاحبه از این که به صراحت از مردم ایران انتقاد کرده است، احساس شجاعت می کرد. او در بیان علت این همه شجاعت، به علم - وزیر دربار-گفت: «آدمی که متکی به آرای مردم نباشد، آزاد است.»  شاه در مورد مردم ایران می گفت: «این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند، مثل گوسفندان می مانند.» شاه معتقد بود که اگر آثار تمدن در ایران دیده می شود از برکت خاندان پهلوی است. او می گفت: «مردم ایران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند که حتی عادت به شست وشوی دست و صورت خود را نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.»  به روایت ملکه مادر، رضاشاه، مردم ایران را «مردمی که عادت به شستن دست و صورت نداشتند و آب دماغ خود را به آستین پیراهن می کشیدند و پاک می کردند.» توصیف می کرد. ملکه مادر، مردم ایران را مردمی «حسود» و «مذبذب» می دانست که حتی حکومت کردن بر آنان افتخار نداشت.  به روایت علی شهبازی، سر تیم محافظ شاه، فرح مردم جنوب تهران را «کمتر از حیوان می دانست.»
شاه چنان نسبت به مردم ایران بی اعتنا بود که هیچ یک از دختران ایران را در ابتدای جوانی لایق ازدواج نمی دانست او ابتدا با شاهزاده فوزیه مصری ازدواج کرد و سپس تصمیم گرفت با «گابریلا» دختر پادشاه برکنار شده ایتالیا ازدواج کند. در دربار نیز تمام فشار بر این بود که اعلی حضرت زن خارجی بگیرند»، اما موضوع با مخالفت آیت الله بروجردی خاتمه یافت. شاه حتی در بیماری های پیش پا افتاده مانند دندان درد از پزشکان ایرانی استفاده نمی کرد و برایش از سوبیس دندان پزشک مخصوص می آوردند.
شاه چنان به مردم ایران بی اعتنا بود که از مصاحبه با خبرنگاران داخلی اجتناب می کرد. شاه علت سقوط خود را عقب افتادگی مردم ایران و بزرگترین اشتباه» خود را سعی در پیش بردن به زور به سوی استقلال و سلامت و فرهنگ و سطح زندگی و آسایش» ارزیابی کرده است. فریده دیبا، مادر فرح دیبا، در مورد خصوصیات دامادش می گوید: «محمدرضا، به دلیل تربیت غربی اش، مردم را کوچک و ذلیل و زبون می انگاشت و جان کلام اینکه افراد مقابل خود را فاقد شخصیت می خواست! اگر کسی در برابر او خودی نشان می داد، درجا کنار گذاشته می شد. او مایل بود هرکاری در مملکت انجام می شود، به حساب او گذاشته شود و دوست داشت همه نوکر و کارگزار او باشند... در ارتش نیز همین سیاست را دنبال می کرد. امرا و فرماندهان ارتش، مشتی افراد پیروپاتال و به راستی بی عرضه بودند. محمدرضا به ویژه در ارتش سعی می کرد افراد بی عرضه و نوکرصفت و بله قربان گووحقیر را مصدر امور کند. من در مراسم رسمی یا میهمانی ها می دیدم که چطور افسران عالی رتبه ارتش، حتی کفش محمدرضا را می بوسیدند... این افسران، فاقد هر نوع شخصیت بودند. »  شاه وزیران خود را «الاغهایی» می نامید که به «دردی» نمی خورند. او برای هر یک از زیردستان خود نامی تحقیر آمیز گذاشته بود و در دربار آنها را با این نام ها صدا می زد. شاه، عقل منفصل خود و دوست دوران کودکی و نوکر وفادار خود یعنی ژنرال حسین فردوست را «خردوست» صدا می کرد و نوکری مانند ارتشبد نعمت الله نصیری را که به خاطر شاه دست به هر جنایی می زد، «نعمت خرگردن» صدا می زد. ملکه مادر علت انتخاب این نام را برای نصیری داشتن «گردن کلفتی مثل خر» می دانست.
ارتشبد عباس قره باغی، رئیس ستاد مشترک ارتش شاهنشاهی ایران، با آن همه عظمت و بال کوپال، در دربار «عباس پشکل» خوانده می شد. شاه از محمود حاجبی رئیس فدراسیون تنیس روی میز و همنشین ثابت شاه در قمار می خواست که صدای خر در بیاورد. حاجی با استادی تمام عرعر می کرد و حاضرین از خنده روده بر می شدند. قلی ناصری، دلقک معروف دربار که به کریم شیره ای اعلی حضرت معروف بود با ادای هویدا وی را سخت تحقیر می کرد. به گزارش فریده دیبا، در یک مهمانی که در کاخ شمس برگزار شده بود، قلی ناصری با تقلید صدا و حرکات هویدا سنگ تمام گذاشت و به خصوص حرف هایی را زد و اداهای زنانه ای را درآورد که مخنث بودن هویدا را نشان می داد. شاه و میهمانان فوق العاده شاد شدند و خیلی زیاد خندیدند... هویدا رنگش سفید شده بود و بیچاره مثل کسی که برق او را گرفته باشد خشک و بی حرکت در جایش میخکوب شده بود.
https://www.cafetarikh.com/news/50059/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما