۰
plusresetminus
اعتراف شرق و غرب به قدرت انقلاب اسلامی و رهبرش

امام خمینی و انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جهان معاصر(1)

یکی از برکات انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی را باید تغییر سیاست ایران در برابر ابرقدرتها دانست. ایران کشوری بود وابسته و جز اقمار بلوک غرب اما در همسایگی با ابرقدرت شرق و همین موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی برای غرب و شرق آنرا از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار کرده بود.
امام خمینی و انقلاب اسلامی در ذهن و زبان جهان معاصر(1)
اگر چه پیرامون بازشناخت اندیشه ها و افکار و نقش امام در انقلاب اسلامی تا کنون مقالات بسیار و کتابهای فراوانی تالیف یافته است ولی این بدینمعنی نیست که تمام ابعاد آن بزرگمرد را شناخته اند و در معرفی شخصیت امام بپایان راه رسیده ایم. بی تردید تصویر امام در ذهن و زبان تمام اندیشمندان سیاستمداران، حاکمان و متفکران و سیاسیون جهان یکسان و مشابه نیست. انتظار اینکه دشمنان انقلاب اسلامی و امام و اردوگاههای وابسته به آنها چهره واقعی و الهی امام را ترسیم کنند اندکی بیهوده است. اما عظمت امام بحدی است که در بررسی تحلیلها، مصاحبه ها و تالیفهای بیگانگان حتی مخالفان امام و انقلاب هم حقیقت و عظمت امام پوشیده نمی ماند. بیانات و اظهارنظرهای عاشقانه و از سر ارادت و علاقه مسلمانان جهان در توصیف و تعریف امام هم جای شگفتی ندارد. تاکنون بسیاری از شاگردان امام، همراهان امام رهیاران امام به مناسبتهای مختلف چون شروع نهضت، چگونگی تکوین و شکل گیری انقلاب فراز و نشیبهای، تاریخ انقلاب، استراتژی و دیپلماسی انقلاب، بازگشت امام، و سرانجام ارتحال امام و پس از آن جانشینی و ادامه رهبری و استمرار انقلاب مصاحبه ها، سخنرانی ها، بیانات و حتی تالیفاتی را بیادگار گذاشته اند. آنان در عین حال که بعضا تکراری اما از نکات بسیار مهم و حکمت آموزی برخوردارند که برخی حتی به تحلیلی مستقل نیازمندند. اما محور و منبع تحریر این مقاله امام در اندیشه جهان است یا "امام و انقلاب از منظر جهانیان". فرض بر این است که خوانندگان محترم این مقاله دقیقا از شرایط اجتماعی - سیاسی - فرهنگی و حکومتی ایران حتی قبل از اولین جرقه های آتش انقلاب (یعنی خرداد 42) آگاهی دارند و لزومی ندارد به ترسیم دوباره آن شرایط قبل از ورود به اصل مقاله بپردازیم.

یکی از برکات انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی را باید تغییر سیاست ایران در برابر ابرقدرتها دانست. ایران کشوری بود وابسته و جز اقمار بلوک غرب اما در همسایگی با ابرقدرت شرق و همین موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی برای غرب و شرق آنرا از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار کرده بود. این بماند که در سالهای دور حتی قدرتهای موجود آن روز ایران را به سه قسمت تقسیم کرده بود، قسمتی از شمال تا میانه ایران زیر نفوذ روسیه و منطقه ای از جنوب تا میانه وابسته بود به آنچه امروز به جهان غرب موسوم شده است. آن روز انگلیسی ها منشاء قدرت بودند، و قسمت میانه ایران به منطقه بی طرف موسو م بود. از همان گذشته های دور، دو قدرت برتر جهان به ایران چشم دوخته و هرگز از آن غافل نبودند. برای برخی افراد مغرض نتایج بدست آمده از استقلال ایران کاری عادی یا ساده است و حتی گامی فراتر از آن، معتقدند کاری نشده است. لازم است به تحلیل سخنان معاون پارلمان روسیه آقای الکساندر ونگر وفسکی در سالهای 73-1372بپردازیم بلکه حداقل کینه ورزان به استناد اقرار سخنان ایشان اندکی به جاده هدایت نزدیکتر شوند. می دانیم که روسیه یکی از قدرتهایی بود که در ایران نفوذ و جایگاهی خاص داشت. اگر محمدرضا پهلوی به نحوی روسیه را راضی نمی کرد و بگونه ای با او کنار نمی آمد، هرگز نمی گذاشت و اجازه نمی داد کنار گوش رهبران کرملین با وجود چند هزار کیلومتر مرز مشترک آبی - خاکی، ایران پایگاه امریکا باشد. معتقدم تقسیم بندی دو بلوک و دو ابرقدرت آن روز در جهان با توافق ضمنی یکدیگر انجام می گرفت. اصولا شوروی چندان خوشحال نبود که یکی از بزرگترین همسایگانش در اختیار امریکا باشد. البته هر دو ابرقدرت سعی داشتند در مراکز حساس ایران عوامل و نیروهایی را حتی در نقش جاسوس و غیره وارد کنند. بخصوص نسلی که در آغاز دهه سوم انقلاب در اوج جوانی است باید بداند که حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام اسلامی و فعالیت ارگانهای سیاسی - حقوقی و فرهنگی کشور وقتی ایران تصمیم گرفت گازی را که مجانی به روسیه ارسال می شد ببندد، برای روسیه بسیار ناخوشایند بود و نمی توانست واقعیت استقلال خواهی و مستقل زیستی ایرانیان را درک کند. تا چه رسد به اینکه دولتمردان ایرانی حتی خواهان فروش گاز باشند و روسیه ای که سالیان سال گاز ایران را مجانی می برد. اینک به ازای گاز، وجهی پرداخت کند. اصولا روسیه خیلی کندتر و با درنگ و تامل بیشتر از غرب به طرح و قبول برخی از واقعیات جهان اقرار می کند از نظر صاحب این قلم این سخنان آقای الکساندرو نگروفسکی بیشتر یک اعتراف و اقرار بزرگ تاریخی است تا یک مصاحبه عادی و تعارفاتی. نخست عین سخنان ایشان را می آوریم و پس از آنان به نکاتی از متن مصاحبه ایشان می پردازیم:

مسکو - خبرگزاری جمهوری اسلامی:

معاون دومای روسیه ضمن تاکید بر لزوم گسترش روابط دوستانه این کشور با جمهوری اسلامی ایران برای خنثی کردن توطئه های بین المللی امریکا تصریح کرد، ایران بزرگترین و با حیثیت ترین کشور منطقه در آخر قرن جاری است.

الکساندر و نگروفسکی در گفتگوی اختصاصی باخبرگزاری جمهوری اسلامی در مسکو از ایران به عنوان یکی از مراکز عمده ژئوپولیتیکی آسیا نام برد و تاکید کرد " آنچه در ایران به وقوع می پیوندند می تواند تاثیر بسیار عظیمی در اروپا و آسیا داشته باشد. "

وی اعتراف کرد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بر قسمتهای زیادی از شوروی سابق که قبلا زیر نفوذ کمونیسم بود تاثیر فراوانی گذاشته است.

ونگروفسکی از جنگ عراق علیه ایران به عنوان توطئه مشترک رژیم صهیونیستی و حکومت کمونیستی شوروی سابق علیه جمهوری اسلامی ایران نام برد و یادآور شد تضعیف عراق و ایران به نفع آنها بود.

وی با تاکید بر اینکه ایران برای روسیه جدید اهمیت فراوانی دارد، افزود ما پس از خروج سربازان ارتش سرخ از افغانستان نزدیک شدن جهان اسلام به سر حدات روسیه و تلاش امریکا برای تاثیر بر نقشه ژئوپولیتیک آرزو داریم دولت دوستی چون جمهوری اسلامی ایران که می تواند ضامن ثبات منطقه و حلال برخی از مشکلات فعلی جهان باشد داشته باشیم. (1)

کشوری که از جهاتی زیر سلطه شوروی سابق بوده است، اینکه بجایی رسیده است که روسیه روی نزدیک شدن جهان اسلام (بخصوص ایران) به سر حدات کشورش حساب کند. بی تردید معاون پارلمان روسیه فردی نبوده است که از روی بی تجربگی این حرفها را بزند، چنین افرادی که در موضع اجرایی بالا در کشور قدرتمندی چون روسیه قرار دارند همه حرفهایشان حسابشده و معقولانه است.

اعتراف به نفوذ و تاثیر انقلاب اسلامی در قسمتهایی از شوروی سابق، آنهم در منطقه ای که پیش از شصت سال نام و نشان اسلام و قرآن را در آن ممنوع کرده بودند، حتی از تاثیر انقلاب اسلامی بر آسیا و امریکا سخن می راند. بی آنکه سرخوش از باد نخوت و غرور و احساس باشیم که بگوییم معاون پارلمان روسیه از سر ضعف و ناتوانی یا خوف و خطر ما این حرفها را زده است. آقای ونگروفکسی ضمن اقرار به استقلال ایران، وجود ایران را برای حل مشکلات منطقه ثابت نقش و نفوذ می داند. بی تردید این سخنان و صدها نمونه دیگر از شخصیت های معروف جهان مبنی بر عظمت و استقلال انقلاب اسلامی همه به رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی برمی گردد. امام خمینی که هرگز این کشور و تفکر و اصول حاکم بر آن را بواقع و از سر دل قبول نداشت، هرگز در دفاع از اسلام و قرآن در وجود امام از کینه مقدسی که نسبت به تفکر الحادی کمونیسم داشت، اندک خللی حاصل نیامد، امام همواره در سخنان و رهنمودها و ملاقاتهایشان با سران و نمایندگان روسیه و بعدها کشورهای تازه استقلال یافته به تفکر و نظام سلطه جوی شوروی اشاره می کرد.

یکی از متفکران آزاداندیش که به مطالعه نسبتا خوبی پیرامون امام و تاریخ نهضت اسلامی ایران، بخصوص با تکیه و تاکید بر منابع ایرانی پرداخته است نتیجه تحقیق و پژوهش و شگفت زدگی خویش را در مقایسه با سایر انقلابهای معاصر جهان چنین بازگو می کند:

آقای احمد هوبر، اهل سوئیس:

"هنگامی که من از سال 79 - 1978 (57 - 1356) شروع به مطالعه درباره امام خمینی بخصوص از منابع ایرانی کردم مطلقا شگفت زده شدم; چرا که امام خمینی اولین رهبر مذهبی در قرن ماست که انقلابی را به وجود آورد که همزمان سه وجهه مذهبی، سیاسی و فرهنگی را در خود جمع کرده است. تمام انقلابیون قرن ما - شما در این زمینه هر رهبر انقلابی را می توانید نام ببرید: نظیر لنین، مائوتسه تونگ یا آدولف هیتلر! و موسولینی - یک انقلاب سیاسی و اجتماعی را به وجود آوردند; اما از نظر مذهب افرادی غیرمذهبی، و در حقیقت بویی از مذهب نبرده بودند و واقعا کافر بودند; در صورتیکه امام خمینی اولین رهبر انقلابی بود که برایش دین، سیاست و فرهنگ از هم جدا نبود و این احتمالا دلیل موفقیت شایان انقلاب اسلامی ایران است، و به همین دلیل نیز ادامه خواهد یافت. اما انقلابهای دیگر نتواستند دوام بیاورند.

انقلاب نژادی هیتلر و یا موسولینی از بین رفت و می دانیم که انقلاب روسیه نیز امروز یک پدیده مرده، فاسد و کاملا ارتجاعی شده است و اکنون کشور شوروی همه چیز هست الا آن چیزی که مردم و انقلابیون روسیه در 1917 به آن امید بسته بودند. انقلاب چین نیز هم اکنون مشغول وارد کردن روشهای امریکایی است و قصد بازگشت به سیستم سرمایه داری را دارد و این انقلاب، یعنی مائوئیسم، نیز به پایان خود رسید; در صورتیکه انقلاب اسلامی مبنای کاملا متفاوتی دارد و این ثمره کار، منحصر به امام خمینی بود.

مورد دیگری که نسبت به آن در مورد امام شگفت زده هستم آن است که او مرد سالخورده ای است. اگر شما نگاهی به رهبران انقلابی قرن ما بیفکنید خواهید دید که همگی آنها جوان و یا میانسال بوده اند، اما امام خمینی در زمان پیروزی انقلاب مرد سالخورده ای بود که بخش عظیمی از زندگیش را پشت سر گذارده بود و این مرد سالخورده، انقلابی واقعی را آغاز می کند و مسئله شگفت انگیز اینکه این مرد کهنسال طوری نسل جوان را در سرتاسر دنیا تحت تاثیر قرار داده که تاکنون و یا لااقل در طول 200 تا 300 سال اخیر سابقه نداشته است، و این کاملا خارق العاده است; و چرا امام خمینی توانست این کار را انجام دهد، به خاطر اینکه همانطور که من درباره او شنیده و یا در کتابهایی که غربیها منتشر می کنند خوانده ام - و آنها به هیچوجه با انقلاب اسلامی دوست نیستند - تمام آنها گفته اند که امام خمینی یک شخصیت منحصر به فرد و کامل است. او مردی است که نه تنها از ارزشهای بزرگ اخلاقی شخصیتی متقی و عمیق مذهبی، برخوردار است، بلکه مردی عالم و دانشمند نیز هست و از بسیاری از مسائل مطلع است. او تنها یک عالم مذهبی و مطلع در امور مذهبی نیست، بلکه در زمینه های دیگر نیز نظیر سیاست اطلاعات وسیعی دارد; و به همین دلیل است که او توانست جلوی شاه بایستد و با او مخالفت کند; چرا که نه تنها عقیده و ایمان مذهبی و احساسات عمیق اسلامی اش به او در مبارزه و غلبه بر شاه کمک کرد، بلکه دانش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او نیز در این راه کمک بزرگی بود، زیرا او برای بزیر کشیدن آن هیولای وحشتناک که به نمایندگی از امریکا و قدرتهای دیگر در ایران حکومت می کرد به تمام این اطلاعات و خبرگیهای با هم نیاز داشت.

اینها دلایلی هستند که به نظر من امام خمینی فردی شگفت انگیز است و به نظر من کاری که کرده بعد از او نیز برای مدتهای طولانی ادامه خواهد یافت. من امیدوارم که زندگی طولانیتری داشته باشد و ما او را برای سالهای طولانی در میان خود داشته باشیم. با این وجود آنچه که او شروع نموده و به مردم آموخته نه تنها برای جامعه مسلمان ایران، بلکه برای تمامی جامعه مسلمان جهانی ادامه خواهد یافت. " (2)

اینک مهمترین محورها و دست آورد پژوهشی آقای احمد هوبر را بقرار زیر استخراج و برمی شماریم:

1- انقلاب ایران نخستین انقلابی است که با رهبر مذهبی هدایت می شود.

2- انقلاب ایران سه وجهه یا بعد مذهبی، سیاسی و فرهنگی را همزمان در خود جمع کرده است.

3- رهبر سایر انقلابها نظیر مائوتسه تونگ و حتی آدولف هیتلر و موسولینی حداکثر یک انقلاب سیاسی - اجتماعی را هدایت کرده اند.

4- در مقایسه با نهضت ها یا انقلابهای مذکور (چین، ایتالیا، آلمان) شاید یکی از دلایل ادامه و استمرار انقلاب اسلامی با وجود آنهمه طرح و توطئه علیه آن، که با همدستی و تجهیز و اقدام ابرقدرتها صورت می گرفت، همچنان به راه روشن خود ادامه می دهد، حتی اینک به مواضع شفاف تری نیز دست یافته است، جهان امروز حتی معاندان عظمت این انقلاب هم، اصالت و قوام و تداوم انقلاب اسلامی را پذیرفته و قریب به اتفاق، آنرا شکست ناپذیر می دانند.

5- نه تنها انقلاب نژادی هیتلر، موسولینی که انقلاب روسیه هم از واقعیات و اهداف خود فاصله ای از سمک تا به سماء گرفته اند. حتی انقلاب چین هم، اکنون در حال پذیرش تفکر و سیاست امریکایی است. به بازگشت به نظام سرمایه داری نیز روی خوش نشان می دهد و اندک اندک می رود تا سرمایه داری جدیدی را برپا دارد.

6- نکته ظریف دیگری که آقای احمد هوبر از مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها دریافته و بر آن تاکید خاص می ورزد اینکه رهبران اکثر انقلابهای جهان یا جوان و یا حداکثر میانسال بوده اند در حالیکه امام در زمان پیروزی انقلاب مرد سالخورده ای بود.

7- از جمله کارهای اعجاب انگیز امام خمینی اینکه با آن سن و سال و شرایط پیری و بیماری به طرز عجیب و غیرقابل تصوری نسل جوان را به میدان مبارزه می کشانید. در حالیکه روحیه و شرایط سنی نسل جوان، اصولا بیشتر از نسل خود حرف و خط می خواند تا از پیران، از مردی که دوران انقلاب حدود 5 برابر 15 ساله های کشور از عمر خویش را سپری کرده بود. بد نیست به اقرار تاریخی شاه در برابر ساواک به نقل از مجله اسپانیایی مبنی بر پیری امام اشاره شود:

"شاه در برابر نیروهای ساواک و سازمان سیا با گریه می گفت: "کسی نیست این پیرمرد را از سر راه من بردارد. "

8- آقای احمد هوبر به نقل از منابع و کتب غربی که همگی با انقلاب اسلامی دوست نیستند، دریافته است که تمام دشمنان امام گفته اند که امام خمینی یک شخصیت منحصر بفرد و کامل است. مردی که نه تنها از ارزشهای اخلاقی و اعتقادات عمیق مذهبی برخوردار است، بلکه از سیاست و اطلاعات سیاسی بسیار وسیعی نیز بهره مند است.

9- دانش سیاسی اجتماعی و حتی اقتصادی امام بی تردید در راه پیروزی و ادامه انقلاب او را بسیار کمک کرده است.

10- نکته بسیار دقیق و ظریفی که از عمق مطالعات و دقت و نکته سنجی آقای احمد هوبر از شناخت انقلاب ما گواهی می دهد اینکه، انقلاب اسلامی ایران مستقیما از بطن مردم جوشیده است نه اینکه مثل انقلاب فرانسه از روشنفکرانی چون ژان ژاک روسو، ولتر، دیدرو و دیگران تغذیه شود. به واقع انقلاب اسلامی را باید انقلاب مردمی نامید. بعضی از نهضت ها با پشتوانه نیروهای نظامی به پیروزی می رسند به همین دلیل پس از پیروزی، نیروهای نظامی و ارتش، بسادگی از صحنه سیاست و اجرا کنار نمی روند حتی سالیان سال حکومت در دست و ید قدرت ارتش است - بعدها اگر شرایط حاصل آید نسبت به پیاده کردن تشکیلات و تدوین و اجرای قانون غیر نظامی اقدام می شود، کم نبوده اند انقلابهایی که ده ها سال پس از پیروزی هنوز هم موفق به تدوین قانون اساسی و انتقال قدرت به افراد غیرنظامی نشدند.

11- نکته دیگر موقعیت، شرایط و زمان پیروزی انقلاب اسلامی است. آقای هوبر معتقد است اگر ده یا بیست سال دیگر یعنی حدود 1377 ه. ش. انقلاب ایران شعله ور می شد در آنصورت معلوم نبود تا چه میزان عرق دینی و اعتقادات مذهبی بین ملت ایران زنده و باقی مانده بود. در اثر سیاستهای دین زدایی تبلیغ تفکر بی دینی، شاه می توانست تا حدودی در هویت ملی - مذهبی مردم ایران تغییراتی ایجاد کند. اگر چه ادعای بعیدی به نظر می رسد، اما نمی توان بطور کلی آنرا رد کرد. چندان بعید نبود که شاه بتواند طی چند برنامه نقش دین را در زندگی مردم از محوریت به کنار بزند در عین حال که ایران کشوری اسلامی باشد، اما سرسپرده و وابسته باشد ومگر چنین نبود. مگر سرنوشت و کیان ایران را امریکایی ها تعیین نمی کردند؟ تصور بفرمایید از ایران کشوری مثل ترکیه بسازد، ترکیه ای که امروز با وجود اکثریت آراء مسلمانان، نظام، حکومت، مجلس، نیروهای مسلح و تمامی مسئولین صاحب قدرت برادامه نظام اتئیسم تاکیدی می ورزند. البته شرایط و قدرت و نفوذ و روحانیت و مراجع و بافت و ساختار و جایگاه دین در ایران با ترکیه متفاوت بود ولی مگر نه اینکه حتی در این اواخر برای اجرای مراسم سینه زنی و نوحه خوانی و برگزاری سوگواری عاشورا و تاسوعا فقط برای عاشورا اجازه حرکت هیاتهای مذهبی و عزاداری را می دادند، تازه شعارها، مسیرها و افراد هم تحت کنترل بودند. از دیگر سو وضعیت فرهنگی در تلویزیون و سینما و مطبوعات و کتابها، حتی اجتماع را بخوبی بیاد داریم. درآنصورت معلوم نبود انقلاب بدین زودی ها به ثمر برسد. البته به آقای هوبر باید گفت خداوند تبارک و تعالی هم فرصتهای مناسب و خاصی را در اختیار اولیای خاصش قرار می دهد و نفحات بیداری را از الطاف خویش به سمت و سوی مردمی که بواقع برای بقای دین و حفظ قرآن و رسالت و استمرار مذهب حرکت می کنند اگر ملتی از آن بهره مند شد و خود را در مسیر وزش آن نسیم مهرو لطف قرارداد پیروز می شود. اینجاست که شرایط و چگونگی و روند پیروزی انقلاب - مدت زمان شروع تا پیروزی و چگونگی استقرار نیروهای انقلاب را باید همراه با عنایت و توجه خاص حضرت حق سبحانه و تعالی تحلیل کرد تا صرف امکانات و توان و قدرت و تجهیزات مادی و دنیوی.

12- نکته مهم و اساسی دیگر که به رهیافتهای تحقیقی، پژوهشی آقای هوبر برمی گردد، مقایسه اهداف انقلابها با انقلاب اسلامی است. تئوریسین های مختلف و فراوانی در عصر حاضر پیرامون انقلاب حرف ها زده اند، تحلیل داده اند، اما در میان انبوهی از تحلیلها و تفسیرها، انگشت شمار افرادی بوده اند که سعی کرده اند حتی الامکان جانب و جایگاه بی طرفی را انتخاب کنند، معدود افرادی توانسته اند نسبتا به عمق انقلاب اسلامی پی ببرند و از اهداف واقعی، بلند، معنوی آن سخن برانند. البته ممکن است برخی از متفکران هم به اهدافی رسیده باشند اما چون با غرض و مرض بوده اند از طرح و بیان یافته هایشان خودداری کرده اند چون حساب می کردند که ارائه نتایج تحقیق و مطالعه آنها ممکن است هم به گسترش و تقویت انقلاب اسلامی کمک کند و هم به دیگر ملت ها و کشورها راه مبارزه را یاد دهد و ناخواسته به صدور انقلاب ما بینجامد. اما جناب هوبر در عین حال که مثل دیگران انقلاب اسلامی را پدیده منحصر بفرد عصر حاضر می داند، از لحاظ اهداف نیز انقلاب اسلامی را از سایر انقلابها برتر می داند در همین راستا گوید:

"خوب هدف این انقلاب نیز یک پدیده منحصر بفرد است. چرا که تمام انقلابها نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب امریکا، انقلاب انگلیسیها در قرن هفتم میلادی می خواستند یک جامعه بهتر - از نظر مادی - برای انسان بسازند، جامعه ای که توسط انسان سازمان داده شده و در آن ثروت بیشتر تولید گردد و این ثروت دوباره در میان جامعه توزیع شود، اما انقلاب اسلامی در ایران پیگیر مقصدی کاملا متفاوت است، چرا که این انقلاب می خواهد دوباره خدا را در محور حیات انسان قرار داده و بشر را به طرف خدا راهنمایی کند و دوباره قانون و نظام الهی را بر روی زمین برقرار سازد و این چیزی کاملا متفاوت است. تمام انقلابهای دیگر می خواستند یک نظام انسانی را در زمین استقرار دهند، یعنی نظام ژان ژاک روسو را یا نظام کارل مارکس، لنین و یا آدولف هیتلر را، در صورتیکه شما می خواهید نظام خدا را، نظام الله را در زمین مستقر کنید و آخرین باری که چنین کوششی به عمل آمد در فرمان پیامبر اسلام (ص) بود و بعد از آن دیگر چنین اقدامی نشد، اما اکنون یک سعی دوباره در این جهت در حال انجام است و این کاری بی نظیر و فوق العاده است و من فکر می کنم شما شانس زیادی در جهت موفقیت دارید. " (3)

13- نکته دیگری که از تحلیل جناب هوبر می توان دریافت اینکه، انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلابها از لحاظ توسعه و گسترش نیز قابل مقایسه نیست. در بررسی انقلابهای صد سال اخیر در می یابیم که انقلاب هر کشور بیشتر در محدوده همان کشور گسترش یافته است، برای مثال انقلاب فرانسه یا انقلاب روسیه عملا در محدوده همان کشور ماند و اگر روسیه کشورهایی را که به زور سرنیزه زیر سلطه درآورده بود رها می کرد بسیار زود و سالها قبل از پیش بینی حضرت امام نظام و یکپارچگی ظاهری آنها نیز از هم گسسته شده بود. انقلاب فرانسه هم در کشور فرانسه تحولاتی را ایجاد کرد. به اسپانیا و آلمان و هلند و سایر همسایه ها و کشورها کاری نداشت. اما انقلاب اسلامی ایران بسیار گسترده بود و طیف بسیار وسیعی را در جهان تحت تاثیر خود قرار داده است. این سخن ادعای ما نیست که همیشه در آرزوی گسترش انقلاب و صدور آن بعنوان نعمت، برکت و حرکت نجاتبخش کشورهای تحت سلطه هستیم، بلکه اقرار و اعتراف حتی دشمنان انقلاب اسلامی هم همین است که ندای بیداری و فریاد حق طلبی امام خمینی در گوش تمام عالم طنین انداز شده است. باید دقت کرد، تعریف ما از تاثیر یا حتی صدور انقلاب این نیست که بلافاصله پس از ایران می بایست کشورهای منطقه، همسایه و بخصوص مسلمان یکی یکی تغییر نظام بدهند و حکومتهایشان عوض بشود، بلکه بیداری و آگاهی که بین کشورها و بخصوص امت مسلمان پیدا شده است واقعیتی است که انکارش به ساده لوحی و تجاهل می ماند. مگر نه اینکه بحث حق طلبی، اسلامخواهی در بین ملتها مثل آتش زیر خاکستر است البته ما با آقای هوبر در موضوع گسترش و صدور انقلاب اشتراک نظر داریم، ایشان معتقد است که عامل زمان موجب خواهد شد تا همان آتش نهفته که در سینه مسلمانان جهان است به کانون نور و حرارت و بیداری تبدیل شود. به قسمتی دیگر از سخنان آقای هوبر پیرامون گسترش و صدور انقلاب توجه فرمایید:

"انقلاب اسلامی در حال حاضر تمام دنیای اسلام را تحت تاثیر خود قرار داده است و می توانیم به شما بگوییم که حتی آن دسته از مسلمانانی هم که اکنون آشکارا طرفدار شما نیستند قلبشان با شماست و در نیمه راه هستند، و فقط عامل زمان است که آنها را به سوی شما سوق خواهد داد. من فکر می کنم که انقلاب اسلامی راه خود را در تمام نقاط دنیای اسلام باز خواهد کرد و بر روی جهان غیراسلامی نیز تاثیر خود را خواهد گذارد. " (4)

14- آقای هوبر در میزان صدور تاثیر انقلاب اسلامی گامی را فراتر از دیگران می گذارد و معتقد است که انقلاب شما حتی دنیای غیرمسلمان را هم تحت تاثیر خود قرار داده است. آقای هوبر در اثبات مدعای خود گوید:

"انقلاب اسلامی راه خود را در تمام نقاط دنیای اسلام باز خواهد کرد و برروی جهان غیر اسلام نیز تاثیر خود را خواهد گذارده است; چرا که در دنیای غیرمسلمان، مردم تحت تاثیر واقع شده اند، مثلا از من در سوئیس سئوالات بیشماری در مورد انقلاب اسلامی در ایران می شود که چطور یک چنین چیزی ممکن است؟ چرا یک چنین انقلابی به وقوع پیوست؟ و اینکه در دنیای غیر مسلمان، مردم به طور فزاینده ای به سوی انقلاب اسلامی جلب شده اند. و من عقیده ام این است که شما در راه درستی گام برمی دارید". (5)

15- آخرین نکته ای که باید از سخنان جناب هوبر یادآور شد و بر آن تاکید ورزید اینکه هنوز برای مردم دنیا از جمله جامعه سوئیس جای این سؤال باقی است که حتی روند و شرایط پیروزی انقلاب اسلامی با اصول و قانونمندی و چگونگی تکوین و وقوع انقلابها متفاوت است، البته مردم سوئیس حق دارند از انقلاب ایران بپرسند زیرا یا از اوضاع ایران بواقع بی خبر بوده اند یا شناخت آنها از ایران بسیار اندک و آنهم غلط بوده است. یا ایران را از جمله کشورهای بسیار عقب مانده و محروم و جهان سوم می شناختند که وقوع انقلاب در این قبیل کشورها سؤال انگیز است و یا ذهنیت آنها بجهتی که قبل از انقلاب شاه ایران برای تفریح و ورزشهای زمستانی به سوئیس می رفت با شرایط شاهانه او مقایسه می کنند که باز هم وجود انقلاب برایشان سؤال انگیز خواهد بود. اما وظیفه داریم به آقای هوبر یادآور شویم که زمینه اعجاب انگیز دیگر مردم سوئیس اینست که شاه ایران در اواخر حکومتش از تمدن بزرگ و صنعتی شدن و این شعارها دم می زد، ضمنا فروش نفت و درآمد مالیاتی ایران را قبل از انقلاب در نظر داشته باشید در آنصورت به مردم سوئیس حق بدهید که بپرسند با آن همه درآمد نفت، ملت ما باید ملت مرفه، در آسایش، پیشرفته و. . . باشد. در حالیکه ازواقعیات پشت پرده خبر نداشتند با این همه، اطلاعات، اخبار ناصحیح و ادرست شبکه های خبری استکبار و دشمنان انقلاب را نیز بیفزایید، ضمنا وجود ضد انقلابهای فراری خارج کشور را هم در ذهنیت دهی آنها نباید نادیده گرفت. آقای هوبر، اصولا بافت اعتقادی جامعه ما با غربی ها و بخصوص کشورهای ماورای بحار تا حد زیادی ناشناخته است، در تلقی آنها انقلاب باید در کشورهای صنعتی صورت پذیرد، در صورتی که در صورت مساله اشتباه کرده اند. یکی از پیامها و اهداف روشن انقلاب ها دست یابی به دموکراسی است که البته در نوع دموکراسی هم باز تفاوتها بسیار است. جناب آقای هوبر حتی برای سران حکومت پهلوی و عوامل آنها وقوع چنین انقلابی با پیروزی بسیار زودرس نیز جای شگفتی داشت. حتی بزرگترین تئوریسین ها و کارشناسان ارشد سازمان سیا و متفکران و سیاستمداران امریکایی هم از پیروزی انقلاب ایران در حیرت عمیقی فرو رفتند. اگر در این واقعیت تردید دارید. هم جنابعالی و هم مردم فهیم سوئیس را به بازخوانی جملات زیر از آقای ترنر رئیس وقت سازمان سیا توجه می دهیم.

آقای ترنر در مصاحبه ای با روزنامه السیاست کویت در شانزدهم دسامبر سال 1981 حتی به اعترافی تاریخی تن می دهد که همانا شکست سازمان سیا در برابر انقلاب اسلامی است:

ترنر، رئیس سابق سازمان سیا:

"سازمان سیا در دو مسئله شکست خورد:

اول اینکه ما انتظار نداشتیم و باور نمی کردیم که همه سازمانهای مخالف شاه با همه عقاید گوناگون تحت رهبری یک رهبر هفتاد و نه ساله تبعیدی متشکل شوند.

دوم اینکه توقع نداشتیم بعد از اینکه ائتلاف مزبور قوی شد، شاه با وجود ارتش قوی و سازمان امنیتی نیرومند (ساواک) در تثبیت قدرت خود ناتوان باشد. من نمی گویم که بر شاه لا زم بود که شورش را با قدرت نظامی بخواباند، ولی با صراحت می گویم که فرضهای معقولی در نظرمان بود که شاه حتما قدرت خود را بر ارتش تثبیت خواهد کرد و توقع نداشتیم انقلاب به این صورت پیروز شود" (6)

هم برای تنویر ذهن خوانندگان ارجمند و هم برای پاسخ به اعجاب مردم سوئیس و هم برای یاری به آقای هوبر اندیشمند و متفکر سوئیس پیرامون سخنان بسیار مهم، عمیق و پر نکته آقای ترنر مطالبی را یادآور می شویم.

آنچه از سخنان آقای ترنر باید یاآور شد به قرار زیر است.

1- امریکا هم که خود را همه کاره ایران می دانست و ایران را در مالکیت و ید قدرت کامل خود داشت، با تمام محاسبات و عوامل و امکانات و تحلیلگران و نیروهای سیاسی - نظامی، اطلاعاتی خود بویژه سازمان جهنمی سیا، در برابر حرکت توفنده و سرعت خارق العاده انقلاب و هدایت الهی امام راحل غافلگیر شده است.

2- آنها انتظار پیروزی را، حتی به مخیله خود خطور نمی دادند.

3- حتی انتظار نداشتند رهبری مذهبی و روحانی که سالهای سال توسط عوامل سرسپرده خود آنها یعنی محمدرضا شاه پهلوی تبعید شده بود، بتواند رهبری مطلق، بلا منازع تمام اقشار ملت را با گرایش ها و تفکرات متفاوت بعهده بگیرد و آنها را زیر یک پرچم متحد و یکپارچه گرداند.

4- آقای ترنر بخوبی از وجود گروههای کمونیست که در ایران از سابقه کمی برخوردار نبودند مطلع بودند، بخوبی می دانستند که شوروی قدرتمند آن روز در همسایگی ایران است، کلی تلاش کرده بودند تا وجود جاسوسان بسیار رده بالایی را در ارتش وابسته به امریکا در ایران مانند تیمسار مقربی را شناسایی کنند. می دانستند که مقربی یک فرد نیست، جریانی است و وابسته به جناح ها و تفکرات کمونیستی که دل به اردوگاه شرق بسته اند. البته محاسبات غلط امریکایی ها چه بسا ناشی از این باشد که شاه ایران و سایر عوامل امریکا در ایران هر حرکت ضد پهلوی را از طرف کمونیست ها می دانستند و به آنها منسوب می کردند، پیش خود حرکتهای انقلابی بسیاری را به غلط موسوم و منسوب به کمونیست ها کرده بودند که یکپارچگی ملت ایران زیر لوای وحدت امام خمینی را نمی توانستند باور کنند در حالی که همه این محاسبات از مبنا غلط بوده است.

5- نکته دیگر اینکه شاه با وجود ارتش بسیار قوی که سالانه میلیاردها دلار از امریکا سفارش خرید تسلیحاتی داشت و نیز سازمان ساواک که وابسته به سیا بود نتوانست انقلاب را مهار و کنترل کند. آقای هوبر، این سخن فردی است که لحظه لحظه با مجهزترین امکانات و قوی ترین اطلاعات و جاسوسان ، انقلاب اسلامی را زیر نظر دارد و مسائل ایران را هم مثل روز روشن مطالعه کرده و در اختیار داشته است. این اقرارها از شخصی است که دولتشان سالها در ایران شخصی یا خانواده ای را روی کار آورده، حمایت و مجهز کرده است و به جایگاه ژاندارمی منطقه رسانده، از آن شخص انتظار کنترل کشورهای منطقه چون کویت، عربستان، عراق، امارات متحده و دبی، و. . . را هم داشت. آقای ترنر معتقد بود که شاه برای جلوگیری از انقلاب و پیروزی آن فرصتهای مناسب معقولی داشته است که آنها را از دست داده است. فرصتهایی که با اجرای آنها شاه می توانست قدرت خود را بر ارتش تثبیت کند. البته این سخنان اندکی به ادعا مشابه است تا واقعیت زیرا امریکا در اوج انقلاب افرادی چون ژنرال هایزر را برای اداره امور و کنترل اوضاع به تهران اعزام کرد و هنوز کارشناسان و امریکایی ارتش و مسئولان دولت شاهنشاهی و شخص شاه در ایران بودند ولی باز هم کاری از پیش نبرد. آنها برای جلوگیری از پیشرفت انقلاب ده ها طرح و دسسیه و نقشه در ذهن داشتند ولی همه آنها در برابر عزم و خواست ملت و امام و اراده الهی عقیم ماند و کارساز نیفتاد.

البته آقای ترنر وهایزر و سولیوان و ده ها شخصیت دیگر با تمام تجربه ای که در عمرشان اندوخته بودند حتی از موضع رئیس شبکه پیچیده و جاسوسی اطلاعاتی سیا هم از شناخت تفکر عقیده و بافت فکری ارتش ایران بی خبر بودند. ایکاش حداقل به این سخنان آقای بازرگان توجه می کردند که نسبتا دقیق بوده است:

مرحوم بازرگان در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس در 13بهمن 1357 در اوج انقلاب و مقابله مستقیم ارتش شاه با مردم انقلابی در پاسخ این سؤال که آیا در وجود امام خمینی ترس از عکس العمل ارتش وجود دارد یا خیر؟ . می گوید: "بسیاری از افسران علنا نسبت به آیت الله اظهار وفاداری کرده و عده ای نیز با اعمال خود نشان داده اند که با نهضت آیت الله خمینی موافقت دارند. " (7)

 

 

 

ادامه دارد.....

https://www.cafetarikh.com/news/20054/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما