۰
plusresetminus
نقش بهائیان در استخدام مستشاران امریکایی در سلطنت پهلویها

بهائیان و اعزام مورگان شوستر به ایران

شکل‌گیری مکتب شیخیه یکی از تحولات فکری مهم قرن 13 ق در ایران و در میان شیعیان به حساب می‌آید. این مکتب با ارائه‌ی تعبیرهای فلسفی و عرفانی جدید درباره‌ی مقولاتی مانند ماهیت روح، کیفیت معراج، مفهوم «هورقلیا»، رکن رابع و شیعه‌ی کامل و همچنین مقام امام در سلسله‌مراتب وجودی و نحوه‌ی رابطه‌ی امام با آفریدگار، موجبات تغییر و تحول گسترده در اندیشه‌ی عده‌ای شد. با اندیشه‌های جدید تلفیقی، راه برای ایجاد و گسترش نحله‌های فکری هموار گردید. نهایتاً آنچه مکتب شیخیه در حوزه‌ی اندیشه و عمل به همراه آورد، سبب نضج‌گیری بابیه ـ بهائیه شد. از طرف دیگر به دلیل نقش مخرب و منفی بهاییان در تحولات سیاسی و اجتماعی مختلف مبارزه با بهائی‌ها نیز از سوی طبقات آگاه جامعه ایران نظیر روحانیت و عالمان دینی صورت گرفت. از همان ابتدای پیدایش فرقه‌ی بابیه، مبارزه با آن آغاز شد و در سال‌ها و دهه‌های بعدی نیز ادامه یافت.
بهائیان و اعزام مورگان شوستر به ایران
جوان و تاریخ- مقالات

بهائیان و اعزام مورگان شوستر به ایران


یکی از رهبران بهائی که با عبدالبهاء همکاری صمیمانه داشت، علیقلی‌خان نبیل‌الدوله بود. او در جوانی در سفارت انگلیس در تهران کار می‌کرد، بعدها از طرف عبدالبهاء به آمریکا رفت و در مسافرت عبدالبهاء به آمریکا، مترجم سخنرانی‌های او بود.[1] نبیل‌الدوله فرزند «عبدالرحیم‌خان کلانتر» معاون «کنت دو مورنت فورن» رئیس نظمیه‌ی تهران بود.[2] او متعلق به خاندان سپهر کاشی و از خویشاوندان احمدعلی‌خان مورخ‌الدوله‌ی سپهر بود. خانواده‌ی سپهرکاشی از احفاد لسان‌الملک سپهر، نویسنده‌ی مشهور ناسخ‌التواریخ بودند.[3]

علیقلی‌خان نبیل‌الدوله از سال 1319ق همراه با عده‌ی دیگر از بهائیان به دستور عبدالبهاء در آمریکا می‌زیست و کاردار ایران در واشنگتن بود. نبیل‌الدوله نخستین ایرانی بود که در سازمان فراماسونری آمریکا و در طریقت اسکاتی کهن به درجه‌ی سی و سوم (عالی‌ترین درجه‌ی فراماسونی) رسید و همچنین عالی‌ترین نشان ماسونی را که فقط به رؤسای جمهور آمریکا اعطا می‌شود، دریافت کرد.[4]

زمانی که در بین نمایندگان مجلس در باب استخدام مستشار از آمریکا، اکثریت آراء حاصل شد، میرزا حسینقلی‌خان نواب، وزیر امورخارجه، از نبیل‌الدوله خواست که تعدادی متخصص مالیه از وزارت امورخاجه‌ی آمریکا طلب کند و مستشاری را برای مدت سه سال استخدام نماید. قبلاً موافقت وزیر خارجه‌ی آمریکا هم جلب شده بود. حسینقلی‌خان نواب توصیه کرد، که کاردار ایران به آراء و نصایح دیگران اعتنایی ننماید و از دخالت اشخاص غیرمسئول جلوگیری نماید. خواسته شد که نتیجه‌ی مذاکرات به صورت رمز به اطلاع «نواب» برسد.[5]

بنابراین به دستور حسینقلی‌خان نواب و توسط نبیل‌الدوله مورگان شوستر عازم ایران شد. قبل از ورود شوستر به تهران، علیقلی‌خان نبیل‌الدوله نامه‌ای خطاب به محفل بهائیان ایران نوشت و از آنها خواست تا از شوستر استقبال درخور توجهی بنمایند. دو نفر از بهائیانی که زبان انگلیسی می‌دانستند به بندر انزلی رفتند و از طرف محفل بهائیان ایران به او خیرمقدم گفتند. دو روز قبل از ورود شوستر به تهران، صد تن از بهائیان تهران به قریه‌ی مهرآباد رفتند و با فرش کردن بخشی از راه و تهیه‌ی وسایل پذیرایی و چای و شیرینی به او خیرمقدم گفتند. هنگام ورود شوستر به تهران مأموران دولتی به استقبالش نرفتند، اما بهائیان از وی استقبال نمودند و سفارتخانه‌های روس و انگلیس شایعه کردند که شوستر بهائی است.[6]

محمود بدر که پدرش احمد نصیرالدوله با چارلز راسل سفیر آمریکا در تهران آشنا بود و با یکدیگر رفت‌وآمد خانوادگی داشتند، همراه با «مور» خبرنگار روزنامه‌ی تایمز، به علاوه دختر «راسل» به استقبال شوستر رفتند.[7] وی تأیید می‌کند که عده‌ای از دوستان علیقلی‌خان نبیل‌الدوله وسایل پذیرایی «شوستر» را فراهم آوردند و مراسم معارفه، توسط «راسل» به عمل آمد. محل اقامت شوستر پارک اتابک متعلق به ارباب جمشید جمشیدیان بود.

اعزام شوستر به ایران و اقدامات او، اردوکشی روس‌ها به تهران را تسریع کرد، و این خود بحران دیگری بود که در این دوره از تاریخ ایران دیده می‌شود. پیوند شوستر با انجمن‌های سری و ارتباط او با گروه‌های افراطی و تروریستی و ارتباط با رهبران جامعه‌ی بهائی، امری است که در فرآیند آشوب‌سازی شرایط، بیش از هر چیز دیگری مؤثر بود. علیقلی‌خان که کارگردان اصلی این سناریو بود، همچنان در مقام خود باقی ماند و در سال 1919 به دستور وثوق‌الدوله، نخست‌وزیر وقت، مأمور مذاکره با «ویلسن» رئیس‌جمهور آمریکا شد. و با ژنرال «پرسینگ» نیز هنگام عقد قرارداد صلح در پاریس به مذاکره پرداخت.

ورود شوستر به ایران و ارتباط او با گروه‌های افراطی و تروریستی، باعث شکل‌گیری یکی دیگر از کانون‌های بحران‌ساز دوره‌ی قاجار بود. فعالیت‌های تروریستی این دوره از مسائل پیچیده و مبهم تاریخ است. در اینجا فقط به یک نکته اشاره  و از اطاله‌ی کلام پرهیز می‌شود؛ فعالیت‌های تروریستی دوران انقلاب مشروطه و پس از آن ارتباط نزدیکی با شبکه‌ی بهائیت دارد. عضویت افراد بهائی در انجمن‌های مخفی تروریستی، از ‌جمله «کمیته‌ی مجازات» و نقش مؤسسین بهائی این گروه تروریستی از جمله مسائل بازبینی نشده‌ی تاریخ ایران است. ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده و مشکات‌الممالک عضو فرقه‌ی بهائیت بودند[8] که پایه‌گذاران کمیته‌ی مجازات شناخته شده‌اند. درباره‌ی قتل‌هایی که توسط اعضای کمیته‌ی مجازات و افراد وابسته به آن صورت گرفت، جایی برای ذکر مطلب نیست، ولی به این نکته باید اشاره کرد که تأسیس کمیته‌ی مجازات و بازتاب اجتماعی و سیاسی فراوان آن، ‌چنان فضایی از رعب و وحشت را در تهران پدید آورد که تأثیرات سیاسی عمیقی برجای نهاد. عملیات تروریستی کمیته‌ی مجازات را باید بخشی از سناریوی بغرنجی ارزیابی کرد که تقریباً چهار سال بعد به کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبائی (3 اسفند 1299) و سرانجام به سقوط حکومت قاجار و استقرار دیکتاتوری پهلوی انجامید. بخش دیگر این سناریو را باید در نهضت جنگل و شکست میرزا کوچک‌خان جنگلی بررسی کرد.[9]

در دوران جنگ جهانی اول فرقه‌ی بهائی کارکردهای اطلاعاتی جدی به سود دولت بریتانیا داشت و این اقدامات کار را بدانجا رسانید که گویا در اواخر جنگ مقامات عثمانی تصمیم گرفتند، عباس افندی را اعدام کنند و اماکن بهائیان را در حیفا و عکا منهدم نمایند. اندکی بعد عثمانی شکست خورد و این طرح تحقق نیافت. پس از پایان جنگ جهانی اول شورای عالی متفقین قیمومت فلسطین را به دولت بریتانیا واگذار کرد. دولت بریتانیا نیز به پاس قدردانی از خدمات بهائیان در دوران جنگ «شهسوار طریقت امپراطوری بریتانیا»[10] را به عباس افندی (عبدالبهاء) اعطا کرد.[11] اندکی بعد کودتای سوم اسفند ماه 1299 رضاخان میرپنج و سید ضیاءالدین طباطبایی در ایران رخ داد و به انقراض سلسله‌ی قاجاریه و آغاز حکومت پهلوی منجر شد.

 

 

پی نوشتها


[1] اسدالله فاضل مازندرانی،  «اسرار الاثار، تهران، مؤسسه‌ی ملی مطبوعات امری، بی تا،  ج 8، ق 1، صص 492- 490

.[2] عبدالرحیم ضرابی با مانکجی لیمجی ماتریا، رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران مرتبط بود و کتاب تاریخ کاشان را به سفارش مانکجی نوشت. از این کتاب سه نسخه خطی وجود داشت که در اختیار مانکجی، هنری لیونل چرچیل (کارمند سفارت بریتانیا) و جلال‌الدوله، پسر ظل‌السلطان و حاکم کاشان بود. (ر. ک: عبدالرحیم کلانتر ضرابی (سهیل کاشانی)، تاریخ کاشان، به کوشش ایرج افشار، تهران، ابن سینا، 1341 (چاپ جدید: امیرکبیر، 1378)

[3]  ثریا شهسواری ، «اسناد فعالییت بهایان در دروه محمدرضاشاه پهلوی»، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1378، ص 5

[4]  همان، ص 56

.[5] مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمه‌ی ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران، انتشارات صفی‌علیشاه، 1344، صص 61ـ 62

.[6] همان، صص 10ـ 11

[7]  عبدالله، شهبازی، «جستاری در بهائیگری»، فصلنامه‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، سال هفتم، شماره‌ی 27، پاییز 1382

.[8] مهدی، بامداد، تاریخ رجال ایران در قرن 12، 13، 14 هجری، تهران، چاپخانه‌ی بانک بازرگانی، 1347، ج 1، ص 12

[9] شهبازی، عبدالله، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، 5 جلد، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1377

 

[10] Knight of the oder of the British Empire

[11]  شهسواری، پیشین، ص 52

https://www.cafetarikh.com/news/21080/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما