۰
plusresetminus
اسدالله علم فرزند امیرمحمد (امیر شوکت الملک) تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر بیرجند و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکده کشاورزی کرج بپایان برده، علاوه بر این مطالعاتی در رشته اقتصاد روستایی در انگلستان و آمریکا بعمل آورده است.
مروری بر زندگی اسدالله علم
اسدالله علم فرزند امیرمحمد (امیر شوکت الملک)  تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر بیرجند و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکده کشاورزی کرج بپایان برده، علاوه بر این مطالعاتی در رشته اقتصاد روستایی در انگلستان و آمریکا بعمل آورده است.

نامبرده دارای مشاغل: فرماندار کل بلوچستان در سال 1320 (بفرمان شاه معدوم)، وزیر کشور در کابینه ساعد، وزیر کشاورزی در کابینه منصور، وزیر کار در کابینه رزم آرا، وزیر کشور در کابینه علاء (1328) بوده است. علاوه بر این سمتها به دستور شاه معدوم سرپرست املاک و مستغلات پهلوی (از 1330) (بمدت سه سال) آجودان مخصوص شاه (از 28 تیر 41 الی 17 اسفند 42) نخست وزیر، نماینده منتخب شاه در هیئت مدیره موسسه بنیاد پهلوی، ریاست افتخاری باشگاه‌های ورزشی گودرز، نادر، فردوسی، شاهین، رئیس دانشگاه پهلوی شیراز (1343)، مدیر عامل کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی (1344)، وزیر دربار  (56 – 1345) و همچنین عضو هیات مدیریه سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی (1352)، عضو هیات امنای دانشگاه مشهد (1347)، عضو شورای سلطنت (1352)، عضو هیات امنای دانشگاه فردوسی (1354)، هضو هیئت امنای بنیاد فرهنگی فرح (1355)، عضو کمیته انتخابات بمنظور تعیین کاندیدای دوره آینده مجلس شورای ملی (1346)، عضو شورای عالی تقسیم املاک، عضو هیئت مدیریه بنگاه ترجمه و نشر کتاب، نماینده ایران در بزرگترین کنگره اصلاحات اراضی آمریکا و عضو فراماسونری بوده است.

در سال 1331 بیانیه‌ای از جانب اهالی قائنات تحت عنوان «مردم قائنات محاکمه و طرد علم را از ایران خواهانند» در روزنامه‌های آزادی قائنات و طوفان اجتماع به چاپ رسید. در این بیانیه آمده است: « ما اهالی شهرستان بیرجند به نمایندگی از طرف سیصد هزار نفر مردم قائنات و بعنوان مظهر مبارزات یک میلیون نفر ساکنین شرق خراسان اعلامیه فوق را صادر می‌نمائیم، در اثر یکصد سال نفوذ ظالمانه خاندان بیگانه پرست علم و شرکا که اینک تمام مظاهر حیاتی را از دست داده‌اند مردم ما از تمام آثار هستی فاقد گردیده‌اند ولی قریب دو سال است که همگی قیام نموده و در مقابل تمام تحریکات باند علم در راه مبارزه درخشان ملت ایران علیه کمپانی غاصب سابق مردانه مقاومت کرده و مبارزه نموده‌اند.»

.... «نامبرده برای رسیدن به منافع خود صدها نفر سیستانی را قربانی هوسهای اربابانش کرده و در تمام ادوار حکومتهای سابق میلیون‌ها تومان اعتبار ساختمانی فرهنگ و میلیون‌ها ریال اعتبارات عمرانی دیگر جزء دارایی وی گردیده و همچنین املاک قابل استفاده قائنات را تصاحب و تعدی بحقوق رعایای خویش می‌نموده و در سالهای قحطی صدها هزار خروار گندم برای ارتزاق اربابان انگلیسی به نام مردم بیرجند به هندوستان فرستاده و هزاران خرواری سبوس و جو پوسیده خارجی به مردم داده و بیش ار 50 هزار نفر را در تب راجعه تسلیم مرگ نموده مضافا بر این که شخص موصوف مدافع قرارداد گس – گلشائیان بوده است.»

برابر گزارشی در سال 1336 یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی طی نامه‌ای شکایت خود را از علم و ایادیش که به تحریک وی مزاحم و مخل آسایش اهالی سیستان و بلوچستان بوده اظهار و در همان سال نیز اهالی زابل و زاهدان نامه‌هایی برای جراید مرکز فرستاده‌اند و ضمن شکایت از ایادی علم عنوان نموده‌اند که بعنوان فعالیتهای حزبی مزاحمت‌هایی برای اهالی ایجاد می‌نمایند.

بر طبق گزارش رسیده در همان سال نامبرده در غیاب شاه معدوم و به دستور وی بر امور جاری کشور و موضوع نفت رسیدگی نموده است.

در گزارشی در سال 1336 آمده است مقامات انگلیسی فعلا در ایران جداً از آقای علم و تشکیلات وی حمایت می‌کنند و برای جلب نظر و همکاری بیشتر مردم هم مخصوصا عده‌ای از نزدیکان یاد شده را تقویت کرده و بمناصب حساس رسانیده‌اند تا افرادی که خواهان جاه و مقام هستند خود را به وی نزدیک سازند.

در ادامه گزارش چنین آمده، مشار الیه چه از طرف خانم خود که از اجدادش خدمات ذیقیمتی به انگلیسی‌ها کرده و شرح حال این خانواده در کتاب (سایکس) نوشته شده و چه از طرف پدرش شخص مورد اعتمادی است و بطور قطع آینده کشور بدست علم خواهد بود و نامبرده بزرگترین عامل اجرای نقشه سیاسی انگلیسی ها در ایران خواهد شد. ضمنا همسر وی خواهر شوهر سابق اشرف پهلوی بوده است.

برابر گزارشاتی در سال 1336 نامبرده با دولت وقت (اقبال) مخالف و سعی در تضعیف دولت مزبور داشته و به یکی از بستگان خویش چنین اظهار نموده: با علاقه خاصی که شاهنشاه به من دارد مطمئنا از یکی از حوزه‌ها به نمایندگی انتخاب و پس از راه یافتن به مجلس شورای ملی مبارزه اصولی خود را علیه دولت اقبال شروع خواهم نمود.

برابر گزارشی در سال 1337 نامبرده تمام توده‌ایها و طرفداران مصدق را به دور خود جمع کرده و حتی وی و اطرافیانش مخالف مذهب و دیانت می‌باشند و شخصا نیز اظهار داشته مذهب و عمال مذهبی مانع پیشرفت کشور شده‌اند.

برابر گزارشی در سال 1338 ، علم بدنبال نطقی علیه حجاب با آیت الله بهبهانی ملاقات و درباره نطق  خود عذر خواهی می‌نماید.

برابر گزارشی در سال 1339 مشار الیه طی دعوتی از روحانیون از جمله آیت الله بهبهانی و نوری به منزلش اظهار داشته که خود وی و پدر و فامیلش دارای روابط صمیمانه و اراتمندانه ای با روحانیون بوده‌اند و دیانت و ایمان آنان در خراسان معروف است.

سپس آیت الله بهبهانی اظهار داشته شما با تشکیل حزب مردم کارهایی که مورد پسند عامه نبود و مخالف افکار عمومی بود انجام دادید که به حیثیت شخصی شما و خانواده شما لطمه وارد کرد . یک عده توده‌ای را در حزب جمع کردید و یک عده زن که جز بدنام کردن افراد کاری ندارند اطراف خود گرد آوردید و سپس آزادی بانوان و نظایر آن را ساز کردید و همین کارها باعث شده که توده مردم مسلمان به شما بدبین گردند.

علم در جواب ضمن تصدیق صحبتهای وی اظهار می‌دارد که اقدامات گذشته وی صحیح نبوده و نباید چنین اعمالی انجام می‌داده.

در پایان جلسه آیت الله نوری بطور خصوصی اظهارنموده است که شخص موصوف در لفافه بیانات خود می‌خواست که بفهماند که کاندید نخست وزیری است و انتظار کمک روحانیون را دارد.

بر طبق گزارشی در سال 1340 آقای علم در نظر داشته سازمانی به نام «سازمان جوانان» که فعالیت‌هایش بر له شاه خواهد بود تشکیل دهد.

برابر گزارشی دیگری در همین سال بدنبال انتصاب ، وی به سمت مدیر عامل موسسه بنیاد پهلوی اظهار داشت ما غلام شاهنشاه هستیم و به کلیه اوامر معظم له افتخار داریم و بر روی چشم انجام می‌دهیم.

علم به موجب حکمی از جانب شاه در 28 تیر 1341 به سمت نخست وزیری منصوب و در 17 اسفند 1342 از سمت خود استعفا کرد. در مدت نخست وزیری نیز چندین بار کابینه خویش را ترمیم نمود.  یاد شده در استعفای خود به شاه چنین اظهار داشته: «در این مدت بالاترین افتخارم این بود که اوامر همایونی را در راه اعتلای ملت و کشور ایران با جان و دل و با فداکاری اجرانموده ام.»

وی ضمن بر شمردن خدماتش اظهار داشته: «انتخابات مجلسین ایران با شرکت عموم مردم و بخصوص بانوان که نیمی از مردم کشور بودند و تاکنون به حساب نمی‌امدند انجام شد و نمایندگان آنها نیز به مجلس راه یافتند تا برنامه‌های اجتماعی بزرگ اعلیحضرت همایونی و ملت ایران را به انجام و ثمر برسانند. کشور ایران اولین کشور غیر اروپایی است که با بازار مشترک باب معامله را گشوده و قرارداد بسته است. اعتبارات روزافزونی که به کشور عرضه می‌شود بالاترین دلیل قدرت مالی و اقتصادی کشور است. در سیاست خارجی برنامه شاهنشاه را دائر به برقراری حسن رابطه همجواری با عموم همسایگان و پایبندی به تعهدات بین المللی خود را سرلوحه کار خویش قرار داد.»

برابر گزارشی در سال 1342 «در چند روز اخیر تبلیغات علیه آقای نخست وزیر در محافل مذهبی و بین بازاریها کاملا شدت یافته است. در بازار تهران گفته می‌شود آقای علم با یکی از خبرنگاران خارجی مصاحبه‌ای کرده و گفته‌ روحانیون ایران در نظر دولت مثل موشهایی هستند که آنها را دستگیر کرده.»

تشبیه مقامات مذهبی ایران به موش که گفته می‌شود عینا در آن روزنامه خارجی چاپ شده و اکنون در دسترس عده‌ای از مقامات بازاری و روحانی می‌باشد در بین بازاری‌ها چنین تلقی شده که اصولا آقای علم و مقام سلطنت که از او حمایت می‌کنند پایبند مذهب نیستند و به نفع بهائیها در صدد از بین بردن مقامات مذهبی می‌باشند.

بر طبق گزارشی در سال 1344 شایعه‌ای مبنی بر نخست وزیری آقای علم وجود داشته و همچنین در بعضی از محافل مطلع پایتخت شنیده شده که بعید نیست برای ایجاد رابطه نزدیکی بیشتر بین ایران و انگلیس ، نامبرده بار دیگر مامور تشکیل کابینه شود.

گزارشی در سال 1345 حاکی است بدنبال انتصاب وی به سمت وزیر دربار شایع شده که دیپلماسی انگلستان توفیق بزرگی بدست آورده و دربار ایران را بدست گرفته است.

برابر گزارشی در سال 1345 شخصی اظهار داشته، علم عنصر خطرناک و ناصالحی است زیرا تمام توده‌ای‌ها و طرفداران مصدق را بدور خود جمع کرده و حتی شخص علم و اطرافیان وی مخالف مذهب و دیانت می‌باشند و شخصا از علم شنیده که می گفت: «مذهب و عمال مذهبی مانع پیشرفت کشور شده‌اند.»

برابر گزارش در سال 1345 در جلسه‌ای مخالفان علم اشعاری در مورد وی به شرح زیر سروده‌اند:

بوالهوس مردی علم گشته است چون شیر علم              حمله‌اش از باد نی باد صبا از باد دم

چون نبرده بهره از مادر،  بزرگی و شرف                       ناکسان را می‌دهد بال و پر سازد علم

نظم مولانا جلال الدین بر او گردیده صدق                    هر که سوی جنس خود رو می‌نهد در هر امم

سوختی جان و دل دانا دلاتر از هوس                         کاروان رفت و تو خواب و شتشوی بانگ جرس

برابر خبر منتشره در یکی از جراید سال 1357 یکی از افتخارات علم انداختن شنل مخصوص سلطنتی بر دوش شاه در چهارم آبان 1346 به هنگام تاجگذاری بوده است.

برابر اعلام ساواک منحله در سال 1339 در بیوگرافی علم چنین ذکر شده است: «اوقات بیکاری را به عیاشی می‌گذراند و به زن خیلی علاقه‌مند است و غالب شبها مجالس عیش و نوش با زنها دارد. نقطه حساس و ضعف او زن است. ابدا حسن شهرت ندارد و مردم از طبقات مختلف به او خوش بین نیستند و حتی بین مردم به جاسوس انگلیسیها مشهور است. امتیازاتی ندارد، سواد و معلومات کافی هم ندارد، تمایل سیاسی شدید به انگلیسی‌ها دارد و باین مورد در بین مردم مشهور است و اصولا خانواده او مشهور به نوکری انگلیسی‌ها است و حتی نفوذ او را در شرق از انگلیسی‌ها می‌دانند.

بر طبق گزارش آقای علم در جشن سالگرد سازمان ملل در دانشگاه تهران در سال 1346 حضور داشته است. برابر گزارشی در سال 1347 نامبرده حکم برائت دکتر پناهی را از شاه دریافت نموده است.

در سال‌های 50 و 55 به مناسبت جشن دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران و همچنین جشن سالروز به اصطلاح انقلاب شاه و ملت (ششم بهمن) از وی دعوت بعمل آمده است.

آقای علم دارای یک قطعه نشان درجه اول مریت از جانب رئیس جمهوری سنگال (1355)، نشان درجه اول ناسیونال از جانب رئیس جمهوری ساحل عاج (1356)، نشان درجه عالی از طرف ملکه الیزابت و همچنین دکترای افتخاری حقوق از دانشگاه پنسیلوانیا (1354) بوده است.

آقای علم در سال 1350 بمناسبت سالگرد تولد رضا پهلوی دسته گلی بوی اعطا کرده است و همچنین پیام‌های تبریکی بمناسبت سالگرد تولد شاهپور عبدالرضا پهلوی در سالهای 1353، 1354، فرح پهلوی (1354)، شمس پهلوی و سالگرد 28 مرداد به ملکه پهلوی (1354) و آغاز سال نو و عید نوروز به دفتر مخصوص شاهنشاهی (1356) که دختر وی  نیز بمناسبت روز مادر دسته گلی به ملکه پهلوی اعطا نمود.

در سالهای 1353 و 1354 به ترتیب یک عدد زنگ از جانب فریده دیبا و سبد گل از طرف نصیری معدوم به وی اهدا شده است. نامبرده در فاصله سال های 1338 تا 1344 سفرهای مکرری به آمریکا و اروپا داشته است.

در سال 1339 در بیوگرافی ساواک ذکر گردیده، یاد شده بی اندازه متمول، غیر از باغ شمیران و یک باغ یازده هزار متری بمبلغ ششصد هزار تومان که اکنون یک میلیون تومان ارزش دارد، املاک قائنات، و یک دهکده اخیرا در مازندران، خریداری نموده است. برابر گزارشی در سال 1343 شایع بوده که بخاطر ده حسین آباد که متعلق به علم بوده سدی ساخته شده و در نتیجه چندین آبادی خراب گردیده است.

بر طبق گزارشی تحت عنوان فروش مقداری اراضی بدولت در بندر عباس بمنظور ساختن اسکله در شهرستان مزبور در سال 1347 در هنگام نخست وزیری آقای علم در هیئت دولت او ، طرح مربوط به ساختن بندر عباس مطرح شده بود و نامبرده کاملا از برنامه ساختمان اسکله‌های بزرگ عمران آبادی بندر عباس مطلع بوده است. قبل از اینکه این طرح علنی و آشکار شود آقای علم میلیونها متر از اراضی بندر عباس را با قیمت بسیار نازلی خریداری نمود. بطوریکه عمده‌ای از اراضی بندر عباس در مالکیت وی درآمد و بعد از پیاده کردن طرح عمرانی بندر عباس مقدار زیادی از اراضی خود را به قیمت گزافی به خود دولت فروخت و هم اکنون هنوز مقادیر زیادی از ارای بندر عباس در اختیار آقای علم قرار دارد.

ساواک طی اطلاعیه‌ای در سال 1347 آورده است که آقای علم هنگام نخست وزیری خود قبل از تصویب طرح ایجاد بندر آزاد در بندر عباس، اراضی وسیعی از آن شهرستان را بنام خود به ثبت رسانده و پس از تصویب طرح مذکور اراضی ثبت شده را به چندین میلیون تومان به دولت فروخته است. در سال 1353 سند مالیت سه دانگ از شش دانگ یک قطعه زمین واقع در مازوپشته که در دفتر خانه شماره 2 نوشهر به ثبت رسیده به نامبرده منتقل شده است.

علم در سال 1357 به علت مبتلا شدن به بیماری سرطان خون درگذشت و در بخش رادیو فارسی لندن از قول "سردنیس رایت" سفیر سابق بریتانیا در ایران که از دوستان صمیمی وی نیز بوده نقل شده است: «من 25 سال قبل نامبرده را ملاقات و از نزدیکترین دوستان ایرانی من شد، علم مانند پدرش شوکت الملک دوست واقعی انگلیس بود و این بخاطر خودخواهی‌های شخصی نبود بلکه به دلیلی بود که او در آخرین نامه‌اش که چند ماه پیش از بستر بیماری برایم نوشت و من آنرا نقل می‌کنم : برای حفظ استقلال و تمامیت ارضیمان هیچ راه دیگری جز حفظ روابط محکم و دوستانه با متحدانمان نداریم. در قسمتی از نامه دیگری که در سپتامبر گذشته علم از محل استراحتگاهش در فرانسه فرستاد نوشته بود: متاسفانه هیچ کس باور نمی‌کند که ما با یکدیگر ملاقات می‌کنیم زیرا دوست هستیم و یکدیگر را دوست داریم و دیدار، صحبت کردن، راهپیمایی و اسب سواری با یکدیگر را دوست داریم. من این قسمت از نامه را نقل می‌کنم زیرا دوستی او با انگلستان گاه مورد انتقاد قرار گرفته است و سوء تفاهم بوجود آورده، من می‌دانم که او ما انگلیسی‌ها را بخاطر آن چه که هستیم دوست می‌داشت و عقیده داشت که دوستی انگلیس برای ایران نافع است. در تمام سالهایی که من او را می‌شناختم وی هرگز برای یک کار شخصی از من تقاضایی نکرد و به هنگام گرفتن نشان درجه عالی از طرف ملکه الیزابت، وی که انتظار گرفتن چنین نشانی را نداشت بسیار خشنود شد و این زمانی بود که او دیگر شغل رسمی نداشت. از نقطه نظر انگلیس دادن این نشان شما بزرگداشت رسمی بود که از یک شخصیت ایرانی به عمل می‌آمد شخصیتی که همیشه چه در روزهایی که مناسبات دو کشور حسنه بود و چه ......................... به ارزش دوستی انگلستان برای ایران اعتقاد داشت و بطور دائم آنچه را که در نیرو داشت انجام می‌داد تا راه مناسبات مزبور را هموار سازد.

من مطمئن هستم که سفیر کبیر انگلستان در تهران نیز در تجلیل ایرانی وطن پرستی که دوست صمیمی ما بود با من همصداست فکر می‌کنم دلیل علاقه‌ من به اسد الله علم معتمد بودن او، مردم داری و تواضع او بود، وفاداری او به شاه تا آن حد بود که سالهای سال وی فرصت کمی برای زندگی خود و خانواده‌اش داشت. در هنگام فراغت از امور اداری کمتر سخن به میان می‌آورد، هنگامی که من به گذشته می‌نگرم اسب سواری‌های روز جمعه را با او هنگامی که نخست وزیر و سپس هنگامی که وزیر دربار بود در میان بهترین سال ماموریتم می‌بینم . وی نیز از این لحظات لذت می‌برد. و در پایان اظهار داشته است: «ایران شخصیتی وطن پرست ، و انگلستان دوست صمیمی خود را از دست داده است.»

موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی  

https://www.cafetarikh.com/news/30099/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما