۰
plusresetminus
حکایتی از ابوسعید ابولخیر

از یک قدم مردم تا ده قدم خدا

ابوسعید ابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت. مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها امده بودند.جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند. شاگرد ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید.
از یک قدم مردم تا ده قدم خدا
جوان و تاریخ- حکایت تاریخی

 

ابوسعید ابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت. مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها امده بودند.جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند. شاگرد ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید.

همه یک قدم پیش گذاشتند سپس... نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید. او از سخنرانی خودداری کرد. مردم که به مدت یک ساعت در مسجد بودند و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند. ابوسعید پس از مدتی گفت

هر انچه که من می خواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود.

https://www.cafetarikh.com/news/22111/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما