۰
plusresetminus
نقش دیگری که به عهده راجی قرارداشت، گردآوری رجال واخورده از رژیم شاه به دور خود و همدردی با ورشکستگان سیاسی ایران در خارج کشور بود تا از این طریق، هم از شدت مخالف خوانی هایشان بکاهد.
دستور اشرف به ساواک برای تجسس از یک مرد
پرویز راجی درسال 1315 ش در تهران به دنیا آمد (1). پدر او، دکتر عبدالحسین راجی ( فراماسون ) در کابینه منوچهر اقبال مدتی وزیر بهداری بود. پرویز تحصیلات متوسطه خود را در آمریکا به پایان رسانید و در سال 1338 مدرک لیسانس اقتصاد را ازدانشگاه کمبریج انگلیس دریافت داشت و درسال 1339 به استخدام وزارت نفت درآمد. او در وزارت نفت مورد توجه ویژه امیر عباس هویدا، عضو هیئت مدیره بود و تا سمت منشی مخصوص وی ارتقاء یافت.

پرویز راجی درسال 1342 به عنوان کارمند سازمان بین المللی به استخدام وزارت خارجه درآمد. با صعود هویدا به نخست وزیری، در تاریخ 4/2/1344 به نخست وزیری رفت و به عنوان «رئیس دفتر اختصاصی نخست وزیر» به کار پرداخت و با عنایت خاص هویدا مدت کوتاهی بعد، درتاریخ 16/9/1345 به مدیرکلی رسید. درسال 1348 با اشرف پهلوی آشنا شد و به سرعت مورد توجه او قرارگرفت. راجی در تاریخ 8/10/1348 به درخواست اسدالله علم ، وزیر دربار شاهنشاهی، به عنوان کمک به کارهای والا حضرت اشرف درکمیته بین المللی حقوق وابسته به سازمان ملل درآمریکا به دفتر اشرف پهلوی تحویل داده شد و از 25/6/1349 به مدت سه ماه در معیت اشرف درسازمان ملل حضورداشت. خدمات راجی مورد توجه جدی اشرف قرار گرفت و لذا وی در تاریخ 24/11/1349 با فرمان شاه به مقام سفیری درسازمان ملل نائل گردید. طبق ابلاغیه اسدالله علم وظیفه راجی درپست سفیری ایران درسازمان ملل، به دستور شاه «انجام کلیه امور مربوط به والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به نحوی که معظم لها ارجاع فرمایند» بوده است.

راجی درسال 1352 با عنوان مشاور نخست وزیر به نخست وزیری بازگشت و پس ازچندی با عنایت خاص اشرف، در سال 1355 سفیر شاه درلندن شد وتا 26/10/1357 دراین سمت بود.



دستور به ساواک برای تعقیب معشوقه‌اش
در خرداد 1355 متعاقب افتضاحی که امیرتیمور سفیرشاه در لندن به شکل باخت کلان درقمار وازدست دادن تمام ثروتش درکازینوهای لندن مرتکب شده بود، شاه با توصیه اشرف و هویدا پرویز راجی را به سفارت ایران در لندن فرستاد و به او ماموریت داد تا با استفاده از سوابق دوستی خود با محافل گوناگون لندن و بخصوص بهره گیری ازهنری که درجذب افراد بلهوس و خوشگذران دارد، روابط مستحکمتری بین دو رژیم سلطنتی ایران و انگلیس برقرار سازد. او همچنین ماموریت داشت امورتجارتی بین دو کشور – بخصوص خریدهای تسلیحاتی شاه از لندن – را هرچه بیشتر گسترش دهد و هرطور که مصلحت اقتضاء می کند، رجال و وکلای مجلس و سردمداران حکومت انگلیس را با روشهایی از قبیل : پرداخت وامهای سنگین، اهدای رشوه های نقدی و جنسی، دعوت به دیدار ازایران ، و برگزاری مجالس عیش و نوش مجلل در سفارت ایران ،‌ درسلک مبلغین رژیم شاه درآورد.

از همه مهمتر اینکه،‌ راجی می بایست هر چه زودتر راهی برای رفع عطش باج خواهی و کنارآمدن با بعضی سازمانها و مطبوعات ظاهراً مخالف شاه درانگلیس پیدا کند وبه هرنحو که شده ، چه با امتیاز دادن وچه بذل و بخششهای کلان ازنشر و پخش مطالب مضر به حال شاه و رژیمش بکاهد. که دراین میان کوششهای راجی درجلوگیری ازمخالف خوانی های سازمان عفو بین المللی نیزشایان توجه بسیار است .
رجال و وکلای مجلس و سردمداران حکومت انگلیس را با روشهایی از قبیل : پرداخت وامهای سنگین، اهدای رشوه های نقدی و جنسی، دعوت به دیدار از ایران، و برگزاری مجالس عیش و نوش مجلل در سفارت ایران،‌ درسلک مبلغین رژیم شاه درآورد.

نقش دیگری که به عهده راجی قرارداشت، گردآوری رجال واخورده از رژیم شاه به دور خود و همدردی با ورشکستگان سیاسی ایران در خارج کشور بود تا از این طریق، هم از شدت مخالف خوانی هایشان بکاهد، وهم ازگرایش آنها به سوی محافل ضد رژیم جلوگیری کرده باشد.
حسین فردوست در خاطراتش می نویسد: پرویز، پسر دکتر راجی، جوان بسیارخوش تیپی بود که مورد علاقه خاص هویدا قرارگرفت و هویدا او را رئیس دفتر خود کرد این علاقه از چه بابت بود، اطلاعی ندارم ولی حدس می زنم! سپس اشرف شدیداً عاشق پرویز شد و واقعاً او را کلافه کرد. به همین دلیل راجی درسن کم (شاید 32 تا 35 سالگی) مشاغل حساس داشت واین اواخر سفیر ایران درانگلستان شد و تازمان دولت بختیار درهمین پست بود.

در این دوران من قائم مقام ساواک بودم، روزی اشرف تلفن زد و گفت: «برای یک ماه این پرویز راجی را تعقیب می کنی، از زن هایی که با آنها رابطه دارد مخصوصاً درحالتی که درکنارشان است،‌عکس برمی داری وهمه را مرتباً به من می دهی! » از این مسئله شدیداً جا خوردم ، روشن بود که اگر دستور اشرف اجرا شود، همه ساواک با خبر می شوند.

شرحی به محمدرضا نوشتم و ترجیح دادم که اگر این درخواست اجرا شود، از این عملیات حدود دویست یا سیصد نفر از پرسنل ساواک مطلع می شوند. یا مستقیماً در جریان قرار می گیرند و یا گزارشات را مطالعه می کنند. توضیح کاملی ازهمه ابعاد مسئله برای محمد رضا نوشتم. گزارش به رویت محمدرضا رسید و به نزد من بازگشت. با کمال حیرت دیدم در زیرآن نوشته است : " انجام دهید! " محمد رضا نه تنها اهمیت نمی داد که خواهرش چه می کند ، بلکه اهمیت نمی داد که تمام کشور نیز از روابط خواهرش مطلع شوند.

به هرحال، دستور اشرف اجرا شد. هر روز یک گزارش تایپ شده 200 - 300 برگی از اداره کل پنجم ساواک (که بخش فنی ساواک بود ) به من ارائه می شد. این گزارش تلفن ها و رفت و آمدها و صحبت های شبانه روز راجی بود.

عکس‌ها نیزضمیمه آن بود و من همه را برای اشرف می‌فرستادم. این اسناد بسیار عجیب وشاید بی نظیراست و، شامل مکالمات تلفنی راجی است. عجیب تر اینکه اشرف با وجودی که می دانست تلفن ها کنترل می شود به مکالمات خود با پرویز ادامه می داد و هیچ اهمیتی نمی داد که پرسنل ساواک مطلع می شوند، گویی اصلاً آنها جز آدم نیستند، مثلاً اداره کل پنجم گزارش می داد که اشرف در ساعت فلان زنگ زد و گفت : «عزیزم ، قربانت بروم، دیشب ازعشق تو خوابم نبرد» وصحبت های عجیب و غریبی که قابل ذکر نیست ، ویا ساعت 4 صبح به راجی زنگ می زد که من دارم آنجا می آیم! راجی خواب آلود جواب می داد: « ای بابا ! خسته ام، می خواهم بخوابم»، و اشرف می‌گفت: "خواب بی خواب، آمدم، مبادا ازخانه بیرون بروی " و سوار اتومبیلش می شد و به سرعت خود را به خانه راجی می رساند. عکاس ساواک هم از همه صحنه‌ها عکس می‌گرفت و گزارشگر ساواک هم می‌نوشت. هدف اشرف این بود که مطلع شود که آیا راجی با زن دیگری هم رابطه دارد یا نه و اگر دارد آن زنها که هستند و چه صحبت هایی می کنند و عکسهایشان را ببیند.

این اواخر که راجی با فشار اشرف سفیر ایران در لندن شد، ایشان هفته ای یکبار به لندن می رفت و هدفش هم صرفاً دیدن راجی بود. راجی نیز در خاطراتش گاه اشاراتی دارد که ژوان لپن، محلی که ویلای اشرف در جنوب فرانسه در آن واقع است، رفتم و البته به بقیه ماجرا اشاره نمی کند. و یا می نویسد که به اتفاق اشرف به رامسر رفتم. کسی که مطلع نباشد تصور می کند که این دیدارها عادی است،‌ ولی بنده که مطلعم می دانم که چه خبراست.

فردوست در پایان مقاله ای راجع به اشرف پهلوی در جلد اول «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» می نویسد:

.... این بود چهره اشرف، دومین فرد خانواده پهلوی پس از محمدرضا! زنی که در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و می توانم او را به حق « فاسد ترین زن جهان » بنامم ... . در تاریخچه زنان فاسد جهان معادل اشرف یا نیست و یا نادر است: معتاد، قاچاقچی، عضو مافیای آمریکا، بیمار جنسی و زنی که به قول خودش اگر هرشب یک مرد تازه نبیند خوابش نمی برد....!

*پی نوشت :
1 - این تاریخ تولد ادعای فردوست است و پرویز راجی در کتاب خودش «پشت پرده تخت طاووس» تاریخ تولد خود را ماه دسامبر 1946 (آذر 1325) ذکر می کند. ضمناً تاریخ مرگ وی ، فروردین 1393 است.

منبع:خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،

https://www.cafetarikh.com/news/30457/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما