دکتر مظفر بقایی، ۲۵ آبان ۶۶ به مرض سفلیس در تهران درگذشت. این پایان زندگی مردی بود که به «مرد شگفتانگیز سیاست» ایران لقب گرفته است.
دکتر مظفر بقائی کرمانی یکی از مشهورترین رجال سیاسی تاریخ ایران معاصر است که نام و رد او را در وقایع و حوادث فراوانی میتوان مشاهده کرد.با بررسی تحولات تاریخ ایران از دهههای بیست شمسی با نامی مواجه میشوید، که نقشهای متضاد بسیاری را بر عهده میگیرد.که نشان از شخصیت پیچیده این مرد رازآلود دارد که دوستان و دشمنان بسیار دارد.
تعابیر گوناگونی در وصف زندگی و رفتار و کردار سیاسی بقائی به کار گرفته از تعبیر جواد جعفری با عنوان «مرد شگفتانگیز سیاست ایران» گرفته تا در کتاب دوم از مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، آمریکاییان از او به عنوان «عوام فریب ماهر» نام بردند.
مظفر بقائی کرمانی سیاستمدار، وکیل مجلس و رهبر حزب زحمتکشان ملت ایران در 1290 در کرمان زاده شد. پدرش میرزا شهابراوری کرمانی، از فعالان سیاسی دورة مشروطه و نمایندة کرمان در مجلس چهارم بود.
با آمدن میرزا شهاب به تهران، مظفر نیز به تهران آمدو مشغول تحصیل شد. در 1308 ش با سهمیة دولتی برای ادامة تحصیل به فرانسه رفت و تحصیلات تکمیلی خود را در رشتة فلسفه در دانشگاه سوربن به پایان رساند.
پس از بازگشت به ایران و گذراندن دورة سربازی در کادر اداره دانشکدة افسری، به ترتیب،به عنوان مترجم، متصدی ارزیابی در بیمة ایران، رئیس فرهنگ کرمان، وکیل، و نهایتاً مدرس دانشگاه تهران کارکرد. او در 1318 ش ازدواج کرد و هشت سال پس از آن با همسرش متارکه نمود و دیگر ازدواج نکرد.
*بقایی راه رشدش رد فعالیت در حزب جستجو میکرد
با رواج فعالیت احزاب سیاسی پس از شهریور 1320، بقایی راه پیشرفت خود رادر فعالیتهای حزبی یافت؛ از این رو بعد از عضویت و فعالیت در دو حزب اتحاد ملی و کار، وارد حزب دمکرات ایران به رهبری قوامالسلطنه شد و توانست در آن حزب رشد کند، به طوری که در 1326 ش عضو هیئت سری تصفیه و دبیر حزب بود و به عنوان نامزد این حزب از کرمان به مجلس پانزدهم راه یافت.
بقایی از دوستان علی زُهَری و عیسی سپهبدی از کارمندان سفارت فرانسه ، و حسن پاکروان رئیس بعدی ساواک و مادر فرانسویش امینه پاکروان بود. او با کمک اینان و حمایت سیاسی رضا حکمت (سردار فاخر) روزنامة شاهد را در 1326 ش تأسیس کرد و با بیان نظریات سیاسی خود در آن جریده، بر شهرت خود افزود.
در دوران نمایندگی مجلس، تا اسفند 1327، در جناح اکثریت بود و حتی از امضای مادة واحدهای دایر بر الغای قرارداد نفت جنوب خودداری کرد؛ اما پس از مدتی، به اقلیت مجلس پیوست و به استیضاح دولت ساعد پرداخت و با قرارداد گسـ گلشائیان مخالفت نمود.
*بقایی از متحصنین دربار در اعتراض به تقلبهای انتخابات مجلس شانزدهم بود
وی در اعتراض به تقلبهای صورت گرفته در انتخابات مجلس شانزدهم، به همراه عدهای که سرشناس ترین آنها دکتر محمد مصدق بود، در دربار متحصن شد.هستة اولیه جبهه ملی ایران در تحصن شکل گرفت که بقایی از بنیانگذاران آن بود و بعدها دبیر کل آن شد او برای جلوگیری از تقلب در انتخابات، سازمان نظارت بر آزادی انتخابات را تشکیل داد.
این سازمان بعد از انتخابات با عنوان سازمان نگهبان آزادی، که از جمله گروههای تشکیل دهندة جبهة ملی ایران بود، به فعالیت خود ادامه داد.بقایی با مخالفتهای سرسختانه با سپهبد رزمآرا و تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران و همچنین فعالیت مؤثر در ماجرای خانة سدان در تیر 1330 ش خود را به عنوان یکی از چهرههای سیاسی کشور مطرح کرد.
در همین دوران، او با خلیل ملکی به همکاری نزدیک پرداخت. پس از مدتی، ملکی به اتفاق هوادارانش به سازمان نگهبان آزادی پیوست ودر اردیبهشت 1330 ش آن دو (بقایی و ملکی) حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کردند. این حزب پس از مدتی توانست در روشنفکران و کارگران نفوذ کند. هدف اصلی این حزب مقابله با نفوذ حزب توده بود، و مقابلة این دو حزب حوادث خشونتآمیزی به بار آورد که در نهایت نهضت ملی ایران را تضعیف کرد.
از اوایل 1331 ش، بقایی به تدریج با دولت مصدق به مخالفت پرداخت. در این زمان، در حزب زحمتکشان دو دیدگاه مبنی بر همکاری و عدم همکاری با مصدق به وجود آمد. این شکاف با حوادث سیام تیر عمیقتر شد و پس از مدتی حزب زحمتکشان به دو گروه منشعب شد: حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری بقایی، حزب زحمتکشان ملت ایران (با عنوان نیروی سوم) به رهبری خلیل ملکی، بقایی بر مخالفت خود با مصدق افزود و از شاه آشکارا حمایت کرد؛ به طوری که در ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 ش، نیروهای بقایی جزو کسانی بودند که به خانة مصدق حمله کردند.
*بقایی از سوی مطبوعات به عنوان «رهبر قیام ملی» براندازی مصدق نام گرفت!
آنان در عملیات کودتا نقش فعال داشتند و مطبوعات پس از کودتا، بقایی را یکی از رهبران «قیام ملی» برای براندازی دولت مصدق معرفی کردند.پس از کودتا، بقایی به علت ناکامی در تصدی سمت نخستوزیری، در مخالفت با زاهدی سخنانی گفت که باعث تبعید محترمانة وی به زاهدان شد. در 1339 ش، بقایی با شاه ملاقات کرد و شاه به وی اجازه داد که در انتخابات شرکت کند، اما با باطل شدن انتخابات به علت تقلب، نتوانست به مجلس راه یابد. بقایی به علت انتشار اعلامیهای بر ضد دولت دستگیر و محاکمه شد، ولی در همة محاکمات تبرئه گردید. وی در 1342 ش، فعالیت سیاسی مختصری آغاز و از دولت انتقادهای ملایمی کرد. ساواک برای پراکنده کردن صفوف مبارزان، با فعالیتهای بقایی مخالفت نمیکرد.
فعالیت حزب زحمتکشان، از 1350 ش، از سرگرفته شد، ولی این بار این حزب بیشتر به محفل دوستانه شبیه بود تا به سازمان سیاسی جدی. در دهه 1350 ش، بقایی با اعلام وفاداری به سلطنت و اصول قانون اساسی، از تشکیل حزب رستاخیز انتقاد کرد .همچنین در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی، تظاهراتی ترتیب داد، ولی مورد توجه مبارزان مسلمان قرار نگرفت.
در 20 تیر 1358 ش، بقایی به همراه عدهای از دوستانش، به اتهام توطئه بر ضد انقلاب اسلامی در کرمان دستگیر و مدتی بازداشت شد. در 2 دی 1358 ش وی مطالبی روی نوار ضبط و تکثیر کرد که به وصیتنامة سیاسی او شهرت یافت. او در این نوار بازنشستگی سیاسی خود را اعلام داشت. اما عملاً به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد. تداوم فعالیتهای پنهانی بقایی، به ویژه ارتباطش با عوامل خارجی، سبب دستگیری مجدد وی شد .او پس از مدت کوتاهی، در اواخر آبان 1366 ش درگذشت.