تو شعار خواهی داد "...آیا یک صدم کارهایی که من کردهام میتوانست به وسیلهٔ یک دیکتاتور دست راستی یا چپی صورت گیرد؟..." تو با خشم خواهی گفت "... تعداد پنج هزار زندانی سیاسی درست نیست. تعداد زندانیان سیاسی به اندازهٔ تعداد خائنین کشور است."
در ص 165 کتاب آمده است:
جشنهای دو هزار و پانصد ساله در مهرماه ۱۳۵۰ انتقادات از شاه و دستگاه تحت امر او را افزایش داد. او به ولخرجی و صرف هزینههای فراوان برای مراسمی که «لازم» نبود، متهم شد. پس از پایان جشنها در برابر خبرنگاران داخلی و خارجی قرار گرفت تا از برگزاری این مراسم دفاع کند. نشستی خبری که گزیدهای از آن در رمان حمیدرضا صدر روایت شده است: «تو از خبرنگارهایی که تو را در منگنه قرار میدهند نفرت داری. نفرت. تو آن روز از پرسشهایشان عصبانی خواهی شد. عصبانی. لحن آرام تو تند خواهد شد. تند. آنها دربارهٔ ریخت و پاشها سؤال خواهند کرد. سؤال. دربارهٔ ولخرجیها. دربارهٔ عقدهٔ توانگری، دربارهٔ اسراف. دربارهٔ تعداد پروازها از سایر کشورها به تهران. دربارهٔ تعداد پروازها از تهران به شیراز. دربارهٔ گشتوگذارهای روزانه و ضیافتهای شبانه. خبرنگاری خواهد گفت "... به ما ارقام مختلفی از دویست میلیون دلار تا دو میلیارد دلار دادهاند" و خواهد پرسید "...آیا ممکن است شاهنشاه دربارهٔ هزینهٔ جشن توضیح دهند؟" و تو با خشم جواب خواهی داد. تو با خشم خواهی گفت "...آنهایی که مدعیاند خرج جشنها دو میلیارد دلار شده فکر نمیکنند ما این پول را از کجا آوردهایم؟" تو با خشم خواهی افزود "... در جشن شاهنشاهی تنها خرجی که شده و جنبهٔ سرمایهگذاری نداشته چند مهمانی بوده، فقط چند مهمانی." خبرنگار آلمانی خواهد پرسید "...رژه تخت جمشید باشکوه بود ولی مردم شیراز آن را ندیدند. تدابیر امنیتی زیاد بود." و تو دست و پایت را گم خواهی کرد. دست و پایت را گم خواهی کرد و خواهی گفت "...هر آنچه میخواهید خودتان پاسخ دهید..." تو شعار خواهی داد "...آیا یک صدم کارهایی که من کردهام میتوانست به وسیلهٔ یک دیکتاتور دست راستی یا چپی صورت گیرد؟..." تو با خشم خواهی گفت "... تعداد پنج هزار زندانی سیاسی درست نیست. تعداد زندانیان سیاسی به اندازهٔ تعداد خائنین کشور است." تو جلسه را تمام خواهی کرد. تمام.»