سپاه آنروز خوب جنبید... ما دیگر دل دل میزدیم. عصری آمدیم شورای انقلاب. آقای هاشمی هم در جریان بود. میدیدم دل آنجا آروم نمیگیره. ازامام دلم خواست کمک بگیرم. به آقای هاشمی گفتم: بیا برویم خدمت امام بگیم که امشب چه قضیهای قرار است انجام بگیره...
درباره آرامش قلبی و مدیریت امام خمینی (ره) در برخورد با ماجرای لو رفتن کودتای بخشی از فرماندهان نیروی هوایی که قرار بود در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان اقدام کنند، آیت الله خامنه ای در مصاحبه ای می گوید:
« سپاه آنروز خوب جنبید... ما دیگر دل دل میزدیم. عصری آمدیم شورای انقلاب. آقای هاشمی هم در جریان بود. میدیدم دل آنجا آروم نمیگیره. ازامام دلم خواست کمک بگیرم. به آقای هاشمی گفتم: بیا برویم خدمت امام بگیم که امشب چه قضیهای قرار است انجام بگیره... من و آقای هاشمی با همدیگر سوار ماشین شدیم رفتیم جماران خدمت امام گفتیم با امام کار واجبی داریم و رفتیم گفتیم چنین قضیهای در شرف انجام است و شما امشب در جماران نمانید. امام با دقت گوش دادند. ولی با کمال خونسردی گفتند که نه. ما بنا کردیم اصرار کردن. بلکه التماس کردن. خواهش میکنیم از اینجا برین خطرناکه و چنین خواهد شد. ایشان مصر و قرص گفتند نه. وقتی دیدند که ما خیلی اصرار میکنیم گفتند «شما از من نگران نباشید. من امشب برام چیزی پیش نخواهد آمد» من همین حرف درگوشم صدا کرد که امام بطور قاطع گفتند که من طوریم نمیشه. به من گفتند : شما بروید مواظب اوضاع باشید. از اونجا به من تلفن بزنید. اگر حادثهای پیش آمد من خودم فردا با مردم صحبت خواهم کرد از رادیو و تلویزیون ... امام ذهنشون اینجوری بودکه بایستی ما رادیو و تلویزیون را نگه داریم که اگر کودتائی شد، آنها آمدند، ایشان بروند با مردم حرف بزنند و مردم را بسیج کنند و مردم اینها را خودشان علاج میکنند. حالا یک بمباران هم بکنند، مردم به این ها فرصت نخواهند داد که قدرت بگیرن و بتوانند محل ارتش و سپاه و دولت را بزنند. » (1)
امام امت پس از پایان عملیات خنثیسازی کودتا ( 20/4/59) در حسینیه جماران سخنرانی کردند. ایشان در بخشهائی از سخنان خود چنین به مسئله کودتا اشاره کردند:
« توطئهای که معلوم است که چنانچه موفق به کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند [مردم] خفه میکردند آنها را... آنروزکه فانتوم آنها آمد و اینجا را خراب کرد و من هم رفتم سراغ کارم، ملت دستش باز، و با مشت محکم اسلام را حفظ بکند... این احمقها نفهمیدند اینرا که با چهار تا مثلاً سرباز، سربازها که با اینها موافق نیستند، با چهار نفر از این درجهداران و امثال اینها میشود یک مملکت چهل و سی و پنج میلیونی که همه مجهز هستند، اینها بتوانند فتح کنند. اینها غلط فکر کردند. اینها نفهمیدند که شوروی با همه سلاحهای مدرنی که دارد و با همه ابزاری که دارد در افغانستان پوزهاش بخاک مالیده شده است [تکبیر جمعیت و شعار یکی از حضار: «توطئه چپ و راست، کوبندهاش روحالله ست» امام خطاب به شعاردهنده گان سخنان خود را ادامه میدهند]: صبر کن! کوبندهاش شما هستید! روحالله کی هست؟... »
امام در بخش دیگری از سخنرانیشان چنین فرمودند:
« ما از این امور [کودتا] نمیترسیم. ما از قشرهای خودمان میترسیم... شما صنف روحانیت،هم ایدهم الله تعالی، اگر چنانچه کارهائی خدا نخواسته انجام دهید که از چشم ملت بیفتید، حتی در دراز مدت، آنروز است که دیگر فانتوم لازم نیست،خود ملت شما را کنار میزند و ملت هم بیهادی کار نمیتواند انجام بدهد...من خوفم ازاین است که ما نتوانیم ، روحانیت نتواند آنچیزی که بعهده اواست صحیح انجام دهد.
پی نوشت ها :
1- به نقل از کتاب کودتای نوژه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی چاپ چهارم صفحه 284