حضرت فرمود: جبرئیل از جانب خداى "عزّ و جلّ" به من خبر داد که تو داراى پنج خصلتى که خداوند و رسولش آنها را دوست دارد.
حضرت امام صادق علیه السلام مىفرماید: روزی گروهی از اسیران جنگی از کفار را به محضر پیامبر اسلام آوردند، و حضرت به کشتن همهى آنان جز یکى فرمان داد.
اسیر به حضرت گفت: پدر و مادرم فدایت، از میان اینان چه شد مرا آزاد کردى؟
حضرت فرمود: جبرئیل از جانب خداى "عزّ و جلّ" به من خبر داد که تو داراى پنج خصلتى که خداوند و رسولش آنها را دوست دارد:
1 ـ نسبت به ناموست داراى غیرت هستى .
2 ـ اهل جود و سخایى و بخششی .
3 ـ آراسته به حسن خلقى .
4 ـ زبانى راستگو دارى .
5 ـ و اهل شجاعتى .
هنگامى که اسیر این حقایق را شنید مسلمان شد، و بعدها در جهادى در رکاب پیامبر بعد از دلاوریهای بسیار به شرف شهادت نایل آمد (1)
راستى شگفت آور است کافرى بر ضد پیامبر به جنگ برمىخیزد ، در میدان جنگ به دست سپاه اسلام با دیگر یارانش اسیر مىشود، همه به اعدام محکوم مىگردند، ولى خداى مهربان به وسیلهى امین وحى به خاطر حسنات اخلاقىاش که محبوب خدا و پیامبر است فرمان آزادىاش را صادر مىکند ، و از گناه او که جنگ بر ضد پیامبر بود درمىگذرد، سپس به سبب آن حسنات مسلمان مىشود و به اوج کمال که کمالى فوق آن نیست یعنى شهادت پر مىکشد.
هرکه را عشق تو در سر مىشود از زمین بر آسمان بر مىشود تن مثال هیمه و عشق آذر است هیمه در آذر نه آذر مىشود نى که چون در کوره افتد مسّ دون در گداز از کیمیا زر مىشود مس چو نگذارد در آتش هم چو شمع کى چو شمع آن مس منور مىشود نفس را قربان کن و سرباز خوش زان که بى سر مرد سرور مىشود نیست شو زین هست تا وصلت رسد چون که وصل این سان میسّر مىشود وان که ماند اندر خودى او از خدا گر مسلمان بود کافر مىشود حلقهى در گرچه اوّل مىزند او اندر آخر دور از آن در مىشود