همچنین "شاه" به بازی شطرنج علاقه بسیار دارد و اغلب بر سر دو یا سه سکه طلا با بزرگان حکومت شطرنج بازی میکند. بزرگان همیشه میبازند و "شاه" سکههای طلا را به جیب میزند
"لرد رزبری"، نخستوزیر وقت بریتانیا که از نفوذ گسترده روسیه در دربار "ناصرالدین شاه" بیم داشت، "سر مورتیمر دوراند" را به عنوان وزیر مختار بریتانیا به ایران فرستاد تا ارزیابی دقیقی از اوضاع و احوال این کشور در سالهای پایانی قرن بیستم داشته باشد که مجموعه آن مکاتبات اخیرا در کتاب «گزارش سر مورتیمر دوراند» با ترجمه "احمد سیف" منتشر شده است.این کتاب، حکایت دربار و دولتی است که به نوشته وزیر مختار انگلیس «عملا از ما چیزی جز پول نمیخواهند.»"سر مورتیمر دوراند" در سند محرمانه شماره ۶۷۰۴ به تاریخ ۲۷ سپتامبر ۱۸۹۵ درباره اوضاع حکومت ایران نوشته: «دولت مرکزی ضعیف است و نه فقط حکمرانان محلی – بلکه از سوی ملاها هم – که قدرتشان بسیار بیش از آن است که باید باشد، نادیده گرفته میشود... ارتش گروهی از عوامالناساند که نه اسلحه و مهمات به دردبخور دارند و نه چیزی به اسم نظم و انضباط. در کشور هیچ محکمه قضایی قابل اعتمادی نیست. عملا جادهای وجود ندارد، در نتیجه گسترش تجارت با موانع بسیار روبهروست. سرانجام، مملکت پر است از پول بیارزشی که باعث کمبود بیشتر و فشار بیشتر بر فقراست و این منجر به شورشهایی برای نان شده است. از جمله عوامل عمده این وضعیت، حرص و آز و بیعرضگی شاه است... البته شاه تنها مقصر نیست، ولیعهد هم شخصیت ضعیفی دارد و موجب شده است ایالت شمالیاش، آذربایجان بد اداره شود.
ظلالسلطان هم اوضاع را به حال خود گذاشته و بینظمی جنوب کشور را فراگرفته است، البته اگر خودش در این بینظمی نقش نداشته باشد...» وزیر مختار انگلیس در ایران به مشاهدات و بررسیهای خود اکتفا نکرده و چند نمونه از «شنیدهها» درباره پولپرستی "ناصرالدین شاه" را نقل کرده است. به گفته او، اگر "اعلیحضرت" برای شکار قوچ کوهی خوب تیر میانداخت، که اغلب اینگونه بود، کسانی که دور و بر او بودند باید به نشانه ستایش کیسهای انباشته از سکههای طلا تقدیم میکردند. همچنین "شاه" به بازی شطرنج علاقه بسیار دارد و اغلب بر سر دو یا سه سکه طلا با بزرگان حکومت شطرنج بازی میکند. بزرگان همیشه میبازند و "شاه" سکههای طلا را به جیب میزند. میگویند مدتی پیش که برای شکار رفته و گرفتار برف سختی شده بود، شبی در خانهای محقر، پای تپهای، سر کرد و صبح، هنگام ترک خانه محقر از صاحبخانه پرسید که در مقابل این افتخار چه «پیشکشی» خواهد پرداخت. سرانجام صاحبخانه شش سکه امپریال روسی (تقریبا معادل پنج لیره) «پیشکش» داد که "شاه" با خود برد.