در دوران حکومت حزب کمونیست، سوء مدیریت و انتصابات نادرست و غیر علمی مانع از اجرای درست و کامل سوسیالیسم در روسیه شد و همین سوء مدیریت و سیاست مبتنی بر دروغگویی و خارج از اصول، سرانجام این امپراتوری را که تزارها ساخته بودند فرو پاشانید.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به ابتکار لنین که آرزو داشت روزگاری جهان به صورت یک کنفدراسیون سوسیالیستی درآید و در اجرای این تصمیم خود به تمجید از اندیشه کوروش بزرگ پرداخته بود که بشر جز با زندگی در یک جامعه مشترک المنافع جهانی خوشبخت و راضی نخواهد زیست، ششم جولای 1923 برپایه ملیِّتهای امپراتوری روسیه تاسیس شد که در دسامبر سال 1991 یلتسین و دو تن دیگر (سران وقت بلاروس و اوکراین) بدون اعلام قبلی! در یک استراحتگاه زمستانی و دریک نشست ظاهرا تفریحی انحلال آن را اعلام داشتند که دیدیم اوضاع اعضای اتحادیه منحله هم از آن چه که بود بهتر نشده است؛ توده های مردم این اتحادیه فروپاشیده برابری اقتصادی ـ اجتماعی نسبی را که داشتند از دست داده اند، تنها تنی چند به وسائلی که به درستی روشن نیست میلیاردر و گروهی هم دولتمرد شده اند و طبق گزارش های رسانه ای، فساد و تباهی روزافزون است زیراکه مسلک مارکسیسم که به شیوه درست و کامل هم در روسیه پیاده نشد میهندوستی را سلب و مردمی ماتریالیست و خودخواه آفریده است.در دوران حکومت حزب کمونیست، سوء مدیریت و انتصابات نادرست و غیر علمی مانع از اجرای درست و کامل سوسیالیسم در روسیه شد و همین سوء مدیریت و سیاست مبتنی بر دروغگویی و خارج از اصول، سرانجام این امپراتوری را که تزارها ساخته بودند فرو پاشانید. طبق نوشته اندیشمندان، روسیه جامعه ای نبود که آمادگی پیاده کردن مارکسیسم را داشته باشد و این فرضیه در اصل برای جوامع صنعتی و آگاه نظیر آلمان و سوئد نوشته شده بود.پارلمان روسیه (دوما) چندی پس از فروپاشی، با تصویب یک طرح، انحلال شوروی را به آن صورت، عملی غیر قانونی خواند که هنوز هیچیک از سه رئیس جمهوری روسیه پس از انحلال شوروی این مصوبه را امضاء نکرده است!. خطوط مرزی که در سال 1923 ترسبم شد و تقسیم روسیه تزاری سابق به جمهوری های اسمی مبنای درستی نداشت زیرا قضیه چندان جدّی نبود و این مرزها و تداخل و تقسیم اقوام اینک مسئله ساز شده و نمونه آن را در زوئن 2010 در قرقیزستان شاهد بودیم. ضعف های ناشی از این مسائل است که ناتو و اتحادیه اروپارا ترغیب به مداخله کرده است. ناتو وارد سه کشور بالتیک شوروی سابق شده و به تحریک بلوک غرب که پابرجا مانده در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان انقلاب اصطلاحا مخملی صورت گرفت. گرچه این انقلابات در اوکراین به نتیجه نهایی نرسید.روسیه تا انقلاب 1917 و نیز تا جولای 1923 یک امپراتوری یکپارچه بود. تزارها در زمان خود بسیاری از مناطق جنوبی روسیه ـ در قفقاز و فرارود ـ را با جنگ از ایران گرفتند. درگیری های لفظی ایران و آذربایجان در سالهای 2011 و 2012 نتیجه همین جدایی ها بوده است. اصحاب نظر تردید دارند که جدایی تقسیمات امپراتوری تزاری = اتحاد شوروی به این صورت دوام طولانی داشته باشد.هنوز چگونگی این فروپاشی که بزرگترین رویداد تاریخ بشر بود از صورت معمّا خارج نشده و تعجب در این است که تاکنون هیچ مورخ بی طرف (ناوابسته به یک دولت) شروع به تحقیق در این زمینه نکرده است. نخستین برگ این بررسی را باید محاکمه گورباچف و بازماندگان زمان فروپاشی و عاملان آن تشکیل دهد که معلوم نیست چرا حرفی از آن زده نمی شود. چرا خصوصی سازی اموال همه مردم شوروی سابق، تنها توسط مقامات روس صورت گرفته و دلیل فروش اموال عمومی به نام خصوصی سازی چه بوده است. تجربه قرن 20 نشان داده است که خصوصی سازی فسادزا بوده است و میلیاردر ساز از جیب همه مردم.لنین هنگام ساخت فدراسیون سوسیالیستی روسیه (روسیه شوروی) و مادر اتحاد جماهیر شوروی به نوشته «ادموند بورک» فیلسوف انگلیسی توجه نکرد که با تجربه از انقلاب فرانسه گفته است هر انقلاب گروهی طلبکار به وجود می آورد ـ شماری بیباک، مسلح، کینه توز، جاه طلب و فرصت طلب ـ و اینان اموررا بدون داشتن علم و تجربه و حسن نیّت به دست می گیرند و از همین جا تخریب کشور (دولت، ملت و سرزمین) آغاز می شود. تجربه انقلابات قرون 19 و 20 همین بود، شوروی و یوگوسلاوی فروپاشیدند، چین وسیعا تغییر مسیر داد و نتایج انقلابات لومومبا در کنگو، چپ ها در یمن جنوبی، قذافی در لیبی، بعثی ها در عراق و ... از میان رفت.