در فاجعه آتش سوزی عمدی سینما رکس آبادان که از سوی ساواک و عوامل رژیم سفّاک پهلوی جهت بدنام کردن انقلاب اسلامی مردم ایران به وقوع پیوست، 377 نفر به طرزی فجیع کشته شدند.
در چهاردهمین روز ماه مبارک رمضان و در حالى که ملت ایران خود را براى برگزارى جشن تولد سبط اکبر امام حسن(ع) آماده مىکرد حادثهاى دردناک جان همه را به درد آورد و آه از نهاد یک یک آنان به آسمان برخاست.
ماجرا از این قرار بود که در یکى از سینماهاى آبادان به نام «سینما رکس» در حالى که حدود 500 نفر مشغول تماشاى فیلم «گوزنها» بودند، فیلمى که آن روزها در بیشتر سینماهاى کشور اکران شدهبود و به دلیل محتواى آن در میان فیلمهاى فارسى درخشیدهبود و بسیارى از مردم که شاید یک بار نیز به تماشاى فیلم نرفته بودند براى دیدن آن به سینما روى آوردند، سینما به آتش کشیده مىشود و حدود 400 نفر زنده زنده در میان شعلههاى آتش مىسوزند.
ایستگاههاى تبلیغاتى شاه وارد صحنه مىشوند و این جنایت هولناک و ضدانسانى را به مخالفان شاه نسبت مىدهند و موج تلگرامهاى تأثر و تألم را به سوى او سرازیر مىکنند و این در حالى است که شاه روز قبل اعلام کردهبود:
«آنهایى که در جستوجوى ارقام هستند به آسانى مىتوانند دنبال ارقام و مقایسهى هم باشند که ما در 25 و 28 مرداد 2512 (1332) چه بودیم، چه داشتیم و امروز چه هستیم و چه خواهیم شد. ما به شما وعدهى «تمدن بزرگ» با جزییاتش را مىدهیم و دیگران، فکر مىکنم که به شما وعدهى «وحشت بزرگ» بدهند. باز مقایسهاش با ملت ایران است. اما علىرغم این بدن انسان مىلرزد. مبادا در این روزها که مردم براى نشان دادن مخالفت خود با رژیم شاه و ایادى او به مشروبفروشىها و سینماها که مراکز فساد و گمراهى است حمله مىکنند، گروهى اشتباهى چنین کارى را انجام داده باشند.»
صحنههایى که تلویزیون از این حادثه نشان مىدهد بسیار سوزناک است و نالهى مادرانى که به سوگ فرزندان خود نشستهاند مو بر بدن انسان راست مىکند. با توجه به اینکه خود نیز فیلم گوزنها را دیدهبودم با خود گفتم: اما چرا جمعیتى که براى دیدن چنین فیلمى رفتهاند باید مورد هجوم قرار گیرند؟ اطلاعیهى آیتالله صدوقى و جامعهى مدرسین من و همه را از بهت بیرون مىآورد و با قاطعیت اعلام مىشود که این حادثهى شوم، آن هم در ماه مبارک رمضان، به دست عوامل رژیم شاه انجام داده شدهاست.
آیتالله صدوقى در اطلاعیهى خود فرمودند:
«بار دیگر دستهاى جنایتبار و خونآلود رژیم که تا مرفق در خون بىگناهان اصفهان، تبریز، مشهد، قم، یزد و رفسنجان و... غوطه مىخورد، از آستین مکر و خدعهى شیطانى بیرون آمد و جنایتى بس هولناک، که روح چنگیز از شنیدن آن به لرزه در مىآید، در شهر آبادان بیافرید و به دنبال آن در رسانههاى گروهى و رادیو و تلویزیون با قیافههایى که دروغ و سالوس و نفاق از سراپاى آنها مىریزد براى این جنایت اشک تمساح مىریزند. غافل از اینکه دیگر این حناها حتى در پیش ساده لوحترین فرد ایرانى رنگى ندارد».
از تمام گزارشها به خوبى مشخص است که درهاى سینما پس از آتشگرفتن ناگهانى بسته بوده است؛ به صورتى که بیشتر مردم حاضر در آنجا، نتوانستهاند از آن خارج شوند.
تجمع عظیم مردم آبادان در مراسم عزادارى قربانیان جنایت سینما رکس به تظاهراتى عظیم مبدل گردید و شهر چندین روز تعطیل شد امام طى پیامى به ملت ایران فرمودند: «من گمان نمىکنم هیچ مسلمانى بلکه هیچ انسانى دست به چنین فاجعهى وحشیانهاى بزند، جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوى درندگى و وحشىگرى آنان را از انسانیت بیرون برده است. قراین نیز شهادت مىدهد که دست جنایتکار دستگاه ظالم در کار مىباشد تا نهضت اسلامى را در دنیا بد منعکس نماید. بر افروختن آتش به طور کمربندى در سراسر سینما و قفل کردن سینما کار اشخاص غیر مسلط براوضاع نیست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده مىدهند و تکرار این سخنان پس از این حادثه شاهد دیگرى بر این توطئه است». امام طى این اطلاعیه به ملت ایران اعلام خطر کردند : «ممکن است دستگاه شاه چنین اعمال وحشیانه و ضد اسلامى را در سایر شهرهاى ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشهى درخت اسلام را آبیارى مىکنند، لوث نماید».
سخنرانىهاى مسجد قبا تا پایان رمضان ادامه دارد. سخنرانان این مسجد دکتر مفتح، دکتر باهنر، دکتر ممکن، حجتالاسلام سید على خامنهاى و مهندس بازرگان بودند .
مراسم شبهاى قدر نیز در این مسجد برقرار مىشد. در مراسم احیا آقاى مفتح سخنرانى کردند و آقاى شمسایى که مداح جوانى بود، به خواندن دعا پرداخت. در شبهاى قدر سرنوشت ملت ایران تعیین مىشد و جمعیت عظیم تجمع کننده با خلوص براى پیاده شدن احکام دین اسلام و رفع ظلم و ستم و جنایاتى که توسط آمریکا و رژیم وابستهى به او یعنى رژیم شاه در حق آنان روا مىداشتند و پیروزى خود بر ظالمان و مستکبران دعا مىکردند و خداوند دعاى خالصانهى ملت ایران و امام عزیز را در سایهى عنایات امام زمان (عج) و دعاهاى خالصانهى ایشان مستجاب کرد.
شور و هیجان انقلاب آن چنان شدید بود که تا پاسى از شب در این جلسات حضور داشتم و روزها به کار تایپ کتاب مىپرداختم و ظهرها نیز در جلسات سخنرانى در مسجد که چند روزى توسط شیخ على تهرانى و چند روزى نیز توسط محمدجواد حجتى کرمانى که تازه پس از 12 سال زندان آزاد شده بود، برگزار مىشد؛ شرکت مىکردم و در میانهى روز نیز کلاسهاى نوجوانان را اداره مىکردم.