سخنم را با گفتهای از مولا حسین، شهید بزرگ خلقهای خاورمیانه آغاز میکنم. من که یک مارکسیست لنینیست هستم، برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم.
در تاریخ 10 مهرماه 1352 خسرو گلسرخی، کرامت الله دانشیان و برخی از دوستان و مصاحبان وی به جرم برنامه ریزی برای ترور ولیعهد دستگیر شدند. صرف نظر از بی اساس بودن این اتهام، به نظر میرسید که هدف از این دستگیری، ایجاد وحشت در جوانان بود که گرایشاتی چون دستگیر شدگان داشتند. این دستگیری اما، به رغم وادادگی و توبه برخی از اعضای این گروه، نه تنها برای رژیم دستاوردی نداشت که مقاومت گلسرخی و دانشیان و دفاعیات آنان در دادگاه علنی، به اسطوره سازی از ایشان منتهی گشت. به ویژه که آن دو به رغم گرایشات چپ، نقش دین و روحانیت را در مبارزات ملت ایران مورد ستایش قرار دادند و در متن دفاعیات خود امام حسین را به عناون مولای عنوان نام برد. چیزی که عجز و لابه چهرههایی چون شکوه میرزادگی و ایرج جمشیدی و... از تاثیر آن نکاست.
خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان در لحظات آغازین آغاز دادگاه
شکوه میرزادگی درحال سخن گفتن دردادگاه گلسرخی و دانشیان