۰
plusresetminus
در نوشته‌ها و آثار مورخان و پژوهشگران، اخبار قابل اعتنا و متقنی دربارة دستگاهها و مراجع اطلاعاتی و امنیتی ایران قدیم و عهد باستان دیده نمی‌شود؛ و اساساً محققان در این زمینه به ندرت به اطلاعاتی دست یافته‌اند.
نظام اطلاعاتی در ایران قدیم
آنچه امروزه تحت عنوان دستگاهها و مراجع اطلاعاتی و امنیتی از آن یاد می‌شود در نظام سیاسی ـ اجتماعی عهد باستان محلی از اعراب نداشته و اصولاً ارتباطات اجتماعی ـ سیاسی مردمان آن روزگاران هنوز ابتدایی بود. با تمام این احوال، می‌توان استنباط کرد که در جای جای همین ارتباطات و نظام اجتماعی ـ سیاسی ابتدایی هم جنبه‌هایی از فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی وجود داشته است. با آغاز سلسلة هخامنشی در ایران ـ قرن ششم قبل از میلاد ـ به تدریج رگه‌های روشن‌تری از تشکیلات و فعالیتهای اطلاعاتی امنیتی را می‌توان ردیابی کرد. با تشکیل امپراتوری هخامنشی، که صاحب‌نظران آن را پایه‌گذار نظام امپراتوری انسجام یافته و متشکل در جهان می‌دانند، ارتباطات سیاسی ـ اجتماعی و اداری بخشهای مختلف گسترش قابل اعتنایی یافت و با تقسیم‌بندی جدید جغرافیایی ـ سیاسی امپراتوری به ساتراپهای متعدد، موجب شد شاهان هخامنشی درصدد بهره‌گیری از شیوه‌های کارآمدتر نظام اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی برآیند تا میان مرکز امپراتوری با ساتراپ‌نشینهای متعدد ارتباط لازم برقرار شود. در همین راستا بود که، هم‌زمان با پدید آمدن نخستین دستگاههای اداری ـ دیوانی انسجام یافته، اهمیت قابل توجهی به نظامهای اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی داده شد تا «کار حفظ عدالت و امنیت را تسهیل کند.» بدین ترتیب بود که، حداقل از دوران سلطنت داریوش اول هخامنشی، دستگاه اطلاع‌رسانی و جاسوسی، تحت عنوان «چشم و گوش شاه» پا به عرصه وجود نهاد و با گماشتن مأمورانی در اقصی نقاط امپراتوری، کار نظارت بر امور مختلف کشور را به گونه‌ای نامحسوس، ولی تقریباً کارآمد، برعهده گرفت.
همگام با تضعیف و سپس فروپاشی امپراتوری هخامنشی، دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی آنان نیز راه زوال پیمود و از میان رفت و با تشکیل سلسله سلوکی (میراث خواران اسکندر) نظمی نوین در عرصه سیاسی ـ اجتماعی و اداری کشور پدیدار شد و با ورود عناصر یونانی و هلنی به عرصة فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران، در نظامهای امنیتی ـ اطلاعاتی امپراتوری هم تغییراتی داده شد. ساتراپ‌نشینهای پیشین به تدریج برچیده شدند و به جای آنها واحدهای سیاسی ـ اداری کمتر متشکل، تحت عناوین پلیس در سراسر امپراتوری بنیاد نهاده شد که ارتباطات سیاسی ـ اداری و اطلاعاتی هماهنگ‌تری با پادشاه سلوکی داشتند. در این میان، نیروهای نظامی نقش بسیار مهمی در انجام وظایف اطلاعاتی ـ امنیتی برعهده داشتند. منابع موجود، نظام اطلاعاتی ـ امنیتی مستقل دیگری، به جز این نیروها، برای سلسلة سلوکیان و میراث‌خواران اسکندر در ایران ثبت نکرده‌اند.
در دورة اشکانیان، نظام اطلاعاتی ـ امنیتی منسجم و قابل توجهی تشکیل نشد و نظام اداری ـ سیاسی آن از نظمی استوار برخوردار نبود. به علت عدم تمرکز سیاسی و پراکندگی روابط میان شاه اشکانی با ایالات و بخشهای مختلف و شکل‌گیری نوعی نظام ملوک‌الطوایفی، که رگه‌هایی از فرهنگ و تمدن یونانی را هم در خود نهفته داشت، امکان تأسیس دستگاهی که بتواند به گونه‌ای منظم و کارآمد روابط اطلاعاتی ـ امنیتی مرکز را با ولایات آسان گرداند میسر نشد. در آثار و منابع قابل دسترس، اشاره‌ای صریح و آشکار به وجود دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی سلسله اشکانیان نشده است. بنابراین، نظامی که از اوایل تأسیس سلسلة هخامنشی برای انجام وظیفه یک نظام اطلاعاتی ـ امنیتی تقریباً متمرکز و کارآمد شکل گرفته بود، مدتها پس از سقوط آن سلسله به دست فراموشی سپرده شد.
با تشکیل امپراتوری ساسانی، نظام اداری ـ سیاسی کشور از انسجام و یکپارچگی قابل توجهی برخوردار شد. تقسیمات اداری ـ سیاسی و نیز سازمان دیوانی گسترده‌‌ای در امپراتوری شکل گرفت و دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی تقریباً نیرومندی ایالات و بخشهای مختلف کشور را با مرکز امپراتوری مرتبط می‌ساخت. نظام اطلاعاتی ـ امنیتی کشور زیرمجموعه گسترده‌تری از تشکیلات عظیمی بود که زیرنظر وزیر اعظم، که لقب «هزار بد» داشت، اداره می‌شد. اعضای سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی ساسانیان ترکیبی از افراد نظامی و غیرنظامی بود که به فراخور جایگاهی که داشتند وظایف محوله را انجام می‌دادند. این دستگاه اطلاعاتی، علاوه بر برقراری امنیت داخلی در شهرها و بخشهای مختلف امپراتوری، اخبار و اطلاعات ریز و کلان حوزه خدمت خود را به مرکز امپراتوری و وزیر اعظم گزارش می‌دادند و طبق آموزشهای ارائه شده از سوی تشکیلات مرکزی، فعالیت خود را تنظیم می‌کردند. در دورة پادشاهی خسرو انوشیروان، تشکیلات اطلاعاتی ـ امنیتی امپراتوری باز هم گسترش یافت و به تبع اصلاحات او «وحدت و تمرکزی که به وسیله دیوان و ارتش در قلمرو ساسانی به وجود آمد موجب استقرار امنیت بی‌سابقه‌ای شد!»
پس از گسترش اسلام، تا مدتها ایران جزئی از امپراتوری پهناور اسلامی محسوب می‌شد و به تبع آن، نظام اداری و سیاسی ایران هم تابع نظم نوین جهان اسلام گردید. پس از پایان عصر خلفای راشدین، امویان و سپس عباسیان بر مقدرات جهان اسلام حکم می‌راندند. حوزه جغرافیایی ـ سیاسی ایران هم در تمام دوران حکمرانی امویان به طور مستقیم توسط حکمرانان عرب اداره می‌شد. با آغاز قدرت‌یابی عباسیان، به تدریج، حکومتهای محلی نیمه مستقل و سپس مستقل در بخشهایی از ایران سربرآوردند. با این حال، تا آغاز حمله مغول و تسخیر سراسر ایران و بغداد (مرکز جهان اسلام)، عباسیان هنوز در ایران نفوذ و اعتبار معنوی و اسمی داشتند. با فتح ایران به دست مسلمانان و اعراب، نظام سیاسی پیشین تقریباً یک سره از میان رفت. با این حال، دستگاه اداری و دیوانی آن، توسط حکمرانان جدید اقتباس شد و تا مدتها حداقل در بخشهای شرقی امپراتوری اسلامی، روش اداری ـ دیوانی عصر ساسانی، در اداره کشور به حاکمان عرب و مسلمان یاری می‌داد. هم‌زمان با آن، نظام اطلاعاتی ـ امنیتی جدیدی شکل گرفت که هر چند از تجارب نظم پیشین بهره می‌برد اما اساساً تحت کنترل رهبران مسلمان قرار گرفت. از همان نخستین سالهای حضور اسلام در ایران به تدریج اداره جدید «شرطه» که ریاست آن را «صاحب‌الشرطه» می‌نامیدند شکل گرفت و در کنار آن اداره دیگری تحت عنوان «حسبیه» و به ریاست «محتسب» تأسیس شد. این دو سازمان جدید، علاوه بر حفظ امنیت و برقراری نظم در جامعه، عهده‌دار وظیفه اطلاعاتی و خبررسانی نیز بود و ارتباط مرکز امپراتوری با حکمرانان آن در نقاط مختلف و از جمله ایران، عمدتاً از طریق این دو اداره تأمین می‌شد. طی سالهای بعد، حیطه وظیفه و عمل اطلاعاتی و خبررسانی این دو سازمان گسترش یافت و اداره دیوان جدیدتر «برید» به ریاست «صاحب‌البرید» بیش از پیش به تسهیل امور دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی و جاسوسی خلفای اموی و سپس عباسی کمک کرد. علاوه بر این دوایر رسمی اداری، خلفای اموی و عباسی برای کنترل و مراقبت از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بخشهای مختلف امپراتوری، از حضور و فعالیت گروههای پرشمار خبرچینان و مهنیان بهره می‌بردند؛ گروههایی که گفته می‌شد تا خصوصی‌ترین زوایای زندگی افراد نفوذ کرده بودند؛ در این میان، به ویژه، اعمال و رفتار حکام، وزیران، نجبا و صاحبان نفوذ و قدرت در بخشهای مختلف جهان اسلام زیر ذره‌بین مراقبت دائمی جاسوسان خلفای اموی و عباسی قرار داشت.
با تشکیل حکومتهای محلی مستقل و نیمه مستقل در بخشهای مختلف ایران در واپسین سالهای تسلط عباسیان، دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی امپراتوری اسلامی، در این حکومتها و در مقیاسی کوچک‌تر در این حکومتها تأسیس شد. این نظام اطلاعاتی ـ امنیتی تقریباً در تمام حکومتهای محلی آن روزگار برقرار بود. پیشگام این دستگاه اطلاعاتی در حکومتهای محلی، سامانیان بودند؛ پس از آن آل بویه، غزنویان و خوارزمشاهیان و دیگر حکومتهای مقارن هم این نظام را تقلید کردند. در حکومت آل‌بویه، که عمدتاً نظامیان بر دیوانیان تفوق داشتند، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آنان نیز بیش از آن که در اختیار دیوانها باشد توسط نظامیان کنترل می‌شد. در این دوره اساساً دیوان، تابعی از «مصلحت لشکر» بود و دیوانهای چندگانه مذکور که حداقل بخشی از وظایف و حیطه عمل آنها در جهت اطلاع‌رسانی و امور اطلاعاتی و امنیتی بود، با هماهنگی نیروی نظامی و لشکری وظایف فوق را انجام می‌دادند. با این حال، امرا و حکمرانان آل‌بویه برای نظارت و کنترل امور نظامیان و سایر بخشهای اداری و حکومتی هم ناظران مستقلی گمارده بودند که آنان را از کم و کیف امور و توطئه‌های احتمالی آگاه می‌کردند. غزنویان هم، که دستگاه اداری ـ سیاسی‌شان عمدتاً برگرفته از روش دیوانی سامانیان بود، کمابیش از سیستم اطلاعاتی ـ امنیتی سامانیان برای امور داخلی و خارجی خود سود می‌‌جستند. در دورة حکمرانی سلجوقیان هم کمابیش همین دستگاه دیوانی و اجزاء اطلاعاتی ـ امنیتی آن برقرار بود.
با تسلط مغولان بر حوزه جغرافیایی ایران، تا مدتی در نظام دیوانی و اطلاعاتی ـ امنیتی کشور نقصانی وارد شد. اما ایلخانان خیلی زود به اهمیت این دستگاه اداری ـ دیوانی و اطلاعاتی پی بردند. به ویژه، با بهره‌گیری از رجال و سیاستمداران ایرانی، بار دیگر آن را احیا کرده و با سنتهای اداری ـ سیاسی مغولی درآمیختند. با این حال، در نظام اداری ـ امنیتی مغولان، تا واپسین سالهای حضورشان، نیروهای نظامی و لشکریان بر دیوانیان تفوق داشتند. در همان حال، حیطه وظیفه اطلاعاتی و خبررسانی دیوانهای ذکر شده اندکی تغییر یافت؛ از جمله حیطه فعالیت اطلاعاتی و نظارتی محتسب و دیوان حسبیه نسبت به دوره‌های پیشین گسترش یافت؛ علاوه بر این، مقام حاجب که در حکومتهای محلی سابق (به ویژه در دوره سلجوقیان و غزنویان) تا حد زیادی تنزل داده شده بود، اهمیت بیشتری یافت و به عنوان یک منصب مهم درباری، نظارت عالیه‌ای بر امور مختلف لشکری و کشوری پیدا کرد. از مهمترین مناصب جدیدی که در دوره ایلخانان، بخش عمده‌ای از وظایف آن در حیطه نظارتی، اطلاعاتی و امنیتی متمرکز شد مقام داروغه بود که، به ویژه، در برقراری امنیت داخلی شهرهای مختلف از شأن و اعتبار و نیز اقتدار قابل توجهی برخوردار شد و فعالیت دوایر دیوانی ـ اداری سابق را تا حد زیادی تحت‌الشعاع قرار داد.
در همان حال در دوره مغول، «دیوان اشراف» تحت ریاست مشرف‌الممالک از اهمیت بیشتری در امور اطلاعاتی و نظارتی برخوردار شد، تا جایی که مشرف‌الممالک در این دوره مقامی هم‌شأن «صاحب دیوان» که عمدتاً بر امور مالی، تجاری و نظایر آن نظارت داشت، به دست آورد. همچنین با تأسیس سازمان جدید «یام» یا «یامخانه» که امور مربوط به چاپار و چاپارخانه‌ها را برعهده داشت، نحوة‌ خبررسانی در نظام مغولان بیش از پیش آسان شد. این یامخانه‌ها، علاوه بر نقل و انتقال اخبار و مکتوبات متعارف، در ارسال اخبار و اطلاعات امنیتی و جاسوسی نیز فعال بودند؛ با این توضیح که بسیاری از اعضای غیرنظامی دیوانها و دوایر اطلاعاتی ـ امنیتی و نیز اداری ـ مالی مغولان را ایرانیان تشکیل می‌دادند و تا پایان عصر ایلخانان در ایران، همواره بین نظامیان و دیوان‌سالاران ایرانی، که بسیاری از مشاغل حساس اداری و اطلاعاتی را به دست آورده بودند، کشمکشی پایان‌ناپذیر وجود داشت. این کشمکش در نهایت موجبات فروپاشی تقریباً زودهنگام حکومت مغولان را در ایران فراهم آورد.
با آغاز سلسله صفویه، تشکیلات اداری و دیوانی، گسترش کمّی و کیفی یافت و به تبع آن، زیرمجموعه‌های اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی نیز نمود آشکارتری یافتند؛ به ویژه این که نظام سیاسی صفویه نسبت به دوره‌های قبل، از انسجام و یکپارچگی بیشتری برخوردار شد و این مهم با وجود دستگاه اداری ـ دیوانی و اطلاعاتی منظم و کارآمد تداوم یافت. منصب داروغه که از دوره مغولان پدید آمده بود، در دورة صفویه اهمیت بیشتری یافت و در تمام شهرهای کشور بر فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و نظارتی آن افزوده شد. مقام و منصب دیگری که از دوران صفویه مورد استفاده قرار گرفت «کلانتر» بود. اولین هسته‌های مقام کلانتری در دوران مغول پدید آمد، اما گسترش کمّی و کیفی فعالیت و حیطه عمل آن در دورة صفویه بود. کلانتران که در تمام شهرها و قصبات و حتی روستاهای کشور حضور داشتند، به عنوان رابط بین حکومت و مردم عمل می‌کردند و به اقتضای شغل و سمتی که داشتند، بخشی از وظایف آنان به امور اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی مربوط می‌شد. از دیگر تأسیساتی که به نوعی از نوآوریهای دوره صفویه بود و از آن در امور اطلاع‌رسانی و انتقال خبر استفاده می‌شد، کبوترخانه‌ها بود. استفاده از کبوتران در امور خبررسانی، از قدیم‌الایام در ایران مرسوم بود، اما از زمان شاه عباس اول، این شبکه گسترش یافت و او «در تمام مملکت وسیع خود کبوترخانه‌هایی به منظور مطلع‌ شدن از حوادث روزانه قلمرو خود و ارتباط مستقیم با فرماندهان قسمتها و قلاع نظامی و ... در تمام ایران... کبوترخانه‌هایی بنا نمود و هر کبوترخانه به وسیله پنج نفر نظامی مأمور و مسئول که ورود کبوتران را اطلاع می‌داده‌اند، اداره می‌گردید.» در همان حال، روش اطلاع‌رسانی از طریق شیپور و آتش نیز در این دوره مورد توجه و استفاده فراوان قرار گرفت که بیشتر کاربرد نظامی داشت. نیز صفویان چاپارخانه‌ها را در سراسر کشور منسجم و کارآمد کردند و به تبع آن، سرعت نقل و انتقال خبر در کشور افزایش چشمگیری یافت.
از دیگر دوایر و مناصبی که به فراخور شغل و سمتشان، بخشهایی از وظایفشان به امور اطلاعاتی ـ امنیتی و خبررسانی مربوط می‌شد، «نقیب»، «عسس»، «احداس» (احداث)، «میرشب» و «کشیک‌ چی‌ها» بودند. تمام این دوایر انتظامی و اطلاعاتی ـ امنیتی زیرنظر مقام «دیوان‌بیگی» انجام وظیفه می‌کردند.
پس از سقوط صفویان و ظهور نادرشاه افشار، یکپارچگی و انسجام سیاسی ـ اداری و اطلاعاتی پیشین دچار نقصان شد. از آنجایی که نادرشاه فرصت بسیار کمی برای پرداختن به آبادانی و تثبیت سیاسی ـ اجتماعی حکومت داشت، در نتیجه نهادهای اداری و دیوانی هم امکانی برای توسعة دوباره نیافتند. نادرشاه پیش از هر چیز در هیئت یک دولت و حکومت نظامی همیشه مسلح ظاهر شد و عمدة دوران حکومت و پادشاهی او در جنگهای پایان‌ناپذیرش با همسایگان و سرکوب شورشها و نافرمانیهای داخلی گذشت. به همین دلیل دستگاه اطلاعاتی و امنیتی نادر بیش از هر چیز به امور نظامی و لشکری می‌پرداخت و بسیاری از مشاغل و مناصب دیوانی و اطلاعاتی آن دوره در اختیار نظامیان و سپاهیان بود؛ وظایف اساسی و عمده آن هم حمایت و فراهم آوردن امکانات لازم اطلاعاتی ـ امنیتی برای ارتش همیشه مسلح نادرشاه بود.
با تشکیل حکومت زندیه، تا حدی از نابسامانیهای سیاسی، نظامی و اجتماعی دوران پس از نادر کاسته شد. به ویژه در دوران سی‌ساله حکمرانی کریم‌‌خان زند که خود را «وکیل‌الرعایا» نامید، آرامش نسبی در گوشه و کنار کشور پدیدار شد که بیش از هر چیز به درایت سیاسی او بازمی‌گشت. در دوره حکومت او، به تدریج در دستگاه اداری و دیوانی کشور بهبود حاصل شد و نظم اطلاعاتی ـ امنیتی دوباره‌ای برای نظارت بر امور کشور برقرار گردید. اما پس از درگذشت کریم‌‌خان زند، دوران پرتلاطم نابسامانیهای سیاسی و نظامی و اجتماعی آغاز شد و تمام ارکان اداری ـ دیوانی و به تبع آن، سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی کشور تا مدتها به شدت ضربه دید. با آغاز قدرت‌یابی آقا محمدخان قاجار و استقرار و تثبیت تدریجی سلسلة قاجار در ایران، بار دیگر کشور انسجام سیاسی خود را به دست آورد و دوران جدیدی در عرصه تاریخ تحولات سیاسی ـ اجتماعی آغاز شد.

منبع:مظفر شاهدی ، ساواک ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، بهار 1386 فصل اول

https://www.cafetarikh.com/news/28470/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما