وقتی در شهریور 1320 رضا شاه از ایران تبعید شد، یک انگلیسی به نام «سرکلرمونت اسکراین» که سرکنسول کشورش در مشهد بود، مأمور شد که شاه و خانوادهاش را تا مقصد نهائی تبعید که جزیره موریس در آفریقای جنوبی بود همراهی کند.
وقتی در شهریور 1320 رضا شاه از ایران تبعید شد، یک انگلیسی به نام «سرکلرمونت اسکراین» که سرکنسول کشورش در مشهد بود، مأمور شد که شاه و خانوادهاش را تا مقصد نهائی تبعید که جزیره موریس در آفریقای جنوبی بود همراهی کند. اسکراین از این همراهی خاطرات خواندنی زیادی دارد. یکی از این خاطرات را با هم میخوانیم:
... یکی از بچهها «والا حضرت شمس» بوده که به رغم شوهر داشتن دخترکی لوس و حیلهگر به نظر میرسید. همة افراد گروه مقدار بسیار زیادی خرت و پرت در بمبئی خریده بودند و در طول سفر با بیرون آوردن آن چیزها از جعبههایی که از انبار کشتی میآوردند خودشان را سرگرم میکردند. والا حضرت نه تنها اجناس خودش را ـ تا جایی که میتوانست پیدا کند ـ بلکه بعضی از چیزهای سفارش شده به وسیلة ملکه (نامادریش) را هم به کابین خود میبرده. به هر حال یک روز که هوا طوفانی بوده حال والا حضرت به هم میخورد، اما ملکه که حالش خوب بوده دستش به هر چیزی که رسیده برداشته و به کابین خودش برده؛ و به اصطلاح یکی به نفع او تمام میشود.
یک روز در جزیره موریس شاه و بعضی از بچهها بدون اطلاع متصدیان انگلیسی که میبایست مقدمات لازم را فراهم آورند، دزدکی به سینما میروند. آنها در میان موریسیها مینشینند، که پس از شناختن شاه و بچهها به تقلید از صدای گربه شروع میکنند به «میو» کردن. علت این کار به واقعهای که چند سال پیش در روابط ایران و فرانسه رخ داد، باز میگردد.
در سال 1936 نشریة فرانسوی Exclesiore در مطلبی راجع به غرفة ایران در نمایشگاه بینالمللی پاریس ضمن بازی با دو کلمة Le Chat (گربه)، حکمران ایران را به جای Le Chah de Perse (شاه ایران) Le Chat de Perse (گربه ایران) نامید که منجر به اعتراض شدید حکومت تهران و قطع روابط ایران با فرانسه شد. تماشاگران حاضر با دیدن «شاه» در سینما صدای میومیوی «گربه» از خود درآوردند.
نامههائی از تهران، خاطرات سرریدر بولارد سفیر کبیر انگلستان در ایران، نشر نگاه معاصر، 1388، ص 193