۱
plusresetminus
تاریخ جهان مملو از شواهدی است که بازگو کننده بدعهدی آمریکا به سایر کشورها است. در این بین پیشینه روابط کشورهای عضو شورای امنیت و بدعهدی آمریکا به آنها می‌تواند حائز اهمیت باشد. نمونه‌هایی در تاریخ وجود دارد که گویای خیانت آمریکا نسبت به چهار کشور انگلیس، روسیه، فرانسه و چین است. این نمونه‌ها به خوبی نشان می‌دهد که ایالات متحده هیچ التزامی نسبت به انجام تعهدات خود ندارد و خود را مقید به وفای به عهد نمی‌بیند. این نوشتار به دنبال آن است تا با نگاهی اجمالی به روابط میان آمریکا و چهار کشور عضو شورا، خیانت آمریکا نسبت به این چهار کشور را بازگو کند.
16 شاهد تاریخی از خیانت‌های آمریکا
تاریخ جهان مملو از شواهدی است که بازگو کننده بدعهدی آمریکا به سایر کشورها است. در این بین پیشینه روابط کشورهای عضو شورای امنیت و بدعهدی آمریکا به آنها می‌تواند حائز اهمیت باشد. این در حالی است که این پنج کشور امروزه خود را به عنوان مجریان صلح و امنیت جهانی معرفی می‌کنند. به بیان دیگر نمونه‌هایی در تاریخ وجود دارد که گویای خیانت آمریکا نسبت به چهار کشور انگلیس، روسیه، فرانسه و چین است. این نمونه‌ها به خوبی نشان می‌دهد که ایالات متحده هیچ التزامی نسبت به انجام تعهدات خود ندارد و خود را مقید به وفای به عهد حتی نسبت به متحدان خود نیز نمی‌بیند.

مطلبی که در ادامه می‌آید در شهریورماه در پایگاه مرکز اسناد انقلاب السلامی منتشر شده است اما با توجه به رخدادهای اخیر در فضای سیاسی و بین‌الملل، این مطلب دوباره بازنشر داده می‌شود تا با نگاهی اجمالی به روابط میان آمریکا و چهار کشور عضو شورا، بدعهدی ایالات متحده نسبت به این چهار کشور را بازگو کند.

خیانت آمریکا به انگلیس

در طول تاریخ، انگلیس همواره متحد آمریکا به شمار می‌آمده است. این دو کشور در جنگ دوم جهانی در یک جبهه دیده می‌شدند. اما با این وجود نمونه‌هایی از بدعهدی آمریکا نسبت به این متحد همیشگی‌اش دیده می‌شود. در ادامه به مواردی از ‌خیانت‌های آمریکا به انگلیس اشاره می‌شود.

1- بدعهدی آمریکا به انگلیس در جنگ جهانی دوم

در طول جنگ دوم جهانی و ماجرای فتح نورماندی، انگلستان از آمریکا خواست تا سریعا وارد عمل شده و با اعزام نیرو و تسلیحات نظامی، بریتانیا را در فتح نورماندی یاری کند. مشخص بود که فتح نورماندی می‌توانست بزرگترین ضربه را به آلمان زده و روند پیروزی متفقین را سرعت بخشد. اما آمریکا علی‌رغم درخواست انگلستان، در ورود به جنگ تعلل کرد تا جایی که انگلستان در ساحل نورماندی بسیاری از نیروهای خود را از دست داد. آنگاه آمریکا وارد جریان شده و نقش فاتحان را بازی کرد.

2- پیمان شکنی آمریکا در بحران سوئز

نمونه دیگر پیمان‌شکنی آمریکا به انگلستان در ماجرای بحران سوئز رخ داد. در این جریان آمریکا به خوبی دریافته بود که در اختیار گرفتن کانال سوئز از سوی انگلستان مساوی با گسترش نفوذ این کشور در منطقه خواهد بود. لذا با ورود سریع به جریان جنگ در سال 1956 میلادی، فشار سیاسی و مالی به انگلیس وارد آورد تا آتش بس سازمان ملل را در تاریخ ۶ نوامبر بپذیرد. بدین ترتیب نیروهای انگلیس ناچار شدند تا در ماه دسامبر همان سال مصر را ترک گویند.

3- تهاجم به یکی از مستعمره‌های انگلیس

در سال 1983 میلادی آمریکا در تهاجم به کشور کوچک گرانادا که در آن زمان تحت سیطره بریتانیا بود، یک بار دیگر خیانت خود نسبت به انگلستان را نشان داد. این حمله که نقض فاحش قوانین بین‌المللی و تجاوز به استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی یک کشور به شمار می‌آمد نمونه دیگری از خیانت آمریکا به متحد همیشگی‌اش بود. زیرا انگلستان در گرانادا صاحب نفع بود. در واقع این منطقه به عنوان مستعمره بریتانیا به شمار می‌آمد.

4- فریب انگلیس توسط آمریکا در کودتای 28 مرداد

شاهدی دیگر بر بدعهدی آمریکا به انگلستان به سال 1332 شمسی و کودتای 28 مرداد برمی‌گردد. در این کودتا دولت مصدق با همکاری سیا و ام‌آی‌6 سقوط کرد. با سقوط دولت مصدق و بازگشت شاه به کشور، به نظر می‌رسید که انگلستان و آمریکا به تقسیم منافع در ایران خواهند پرداخت اما ایالت متحده آنچنان که پیش از این نیز بارها نشان داده بود به سرعت انگلستان را از صحنه خارج کرده و بیشترین سهم از کنسرسیوم نفت را به خود اختصاص داد. بدین ترتیب بار دیگر انگلستان را که متحد اصلی‌اش در جریان کودتا به حساب می‌آمد فریب داد.

خیانت آمریکا به روسیه

تاریخ از مواردی حکایت می‌کند که نشانگر سیاست ریاکارانه آمریکا نسبت به روسیه است. درحالی که این دو کشور به همراه انگلیس و فرانسه از متحدان اصلی در جنگ جهانی دوم بودند. از سوی دیگر دوران چهل ساله جنگ سرد الگویی از روابط را میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی توسعه بخشید که ویژگی بارز آن رقابت و رویارویی در تمامی عرصه‌های سیاسی، نظامی امنیتی و حتی اقتصادی و فرهنگی بود.

1-رویارویی آمریکا با انقلاب بلشویکی در شوروی

بعد از وقوع انقلاب بلشویکی در سال 1917، دولت آمریکا نسبت به «روسیه شوروی» خصومت داشت، از این رو، تحریم‌های را بر ضد این کشور اعمال کرد. واشنگتن به همین حد بسنده نکرد و به اقدامات مخفیانه علیه شوروی نیز روی آورد و حمایت مالی از دشمنان آن را در دستورکار خود قرار داد. آمریکا در سال 1918 نیز نیروهای نظامی خود را عازم صربستان کرد تا از منافع خود در مقابل قزاق‌ها دفاع کند. علاوه بر این، آمریکایی‌ها به خاطر نگرانی از گسترش قلمرو ژاپن تا مرزهای روسیه، تعدادی نیرو به شمال روسیه و صربستان اعزام کردند. این موضوع خود نمونه بارز تجاوز به خاک شوروی محسوب می‌شد. آمریکایی‌ها که از خصم و دشمنی خود علیه بلشویک‌ها دست بردار نبودند به صورت قانونی یا مخفی به دشمنان بلشویک‌ها به ویژه «ارتش سفید» که حامی رژیم گذشته یعنی امپراطوری تزارها بود و از مخالفان سرسخت انقلابیون بلشویک به شمار می‌آمد، کمک می‌کردند.

2- فعالیت جاسوسی آمریکا در شوروی

از اواخر دهه 1940، آمریکا هواپیماهایی را با هدف جمع‌آوری اطلاعات در امتداد مرزهای شوروی به پرواز درمی‌آورد. علاوه بر آن، ماهواره‌ها، زیردریایی‌ها، امواج رادیویی، ایستگاه‌های شنود الکرونیکی و تجهیزات پیشرفته فراوانی با ماهیت صنعتی و نظامی مقادیر زیادی از اطلاعات را ردوبدل می‌کردند. بسیار پیش می‌آمد که هواپیماهای آمریکایی به عمد و بدون هیچ دلیل منطقی برفراز قلمروی شوروی رانده می‌شدند. یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های جاسوسی آمریکا در آسمان شوروی مربوط به سال 1950 می‌شود. در این سال یکی از هواپیماهای جاسوسی آمریکا با ده خدمه توسط شوروی شناسایی شد و بدین ترتیب این ماموریت لو رفت. اگرچه هیچ‌یک از هواپیماهای جاسوسی آمریکا بمبی بر خاک اتحاد جماهیر شوروی پرتاب نکرد ولی بسیاری از آنها حامل مردانی بودند که اجرای ماموریت‌های خصمانه را بر عهده داشتند.

3- وقوع انقلاب‌های رنگین در جمهوری‌های شوروی با حمایت آمریکا

آمریکا با دخالت در جمهوری‌های شوروی، آن‌ها را علیه روس‌ها برمی‌انگیخت. نمونه بارز این دخالت در نوامبر 2003 میلادی رخ داد. در این تاریخ انتخابات مجلس در گرجستان برگزار شد که نتیجه آن به سود دولت بود. پس از این انتخابات، آمریکا با حمایت گروه‌های مخالف وارد جریان شد. ساکاشویلی و اپوزیسیون متحد این رای‌گیری را نپذیرفتند و از مردم گرجستان دعوت کردند تا در تظاهراتی علیه دولت شرکت کنند و به نافرمانی مدنی علیه مقامات بپردازند بدین ترتیب آمریکا و اپوزیسیون متحد شدند تا شواردنادزه رئیس جمهور وقت را برکنار کرده و انتخابات را مجدداً برگزار کنند. در نهایت مخالفان موفق به کنار زدن شواردنادزه شدند. علاوه بر این شواهدی در دست است که نشان می‌دهد آمریکا در ناآرامی‌های قرقیزستان و انقلاب نارنجی که پس از انتخابات سال 2004 در اوکراین به وقوع پیوست نیز دست داشته است.

4- طرح آمریکا برای استقرار موشک در لهستان

در مارس 2007، آمریکا اعلام کرد قصد دارد تاسیسات دفاع ضدموشکی بالستیک در لهستان و نیز یک ایستگاه رادار در جمهوری چک بر پا کند. گفتنی است که هر دوی این کشورها از اعضا پیمان ورشو هستند که در دوران جنگ سرد، رقیب ناتو به شمار می‌آمدند؛ پیمانی که روسیه بنیان‌گذار آن بود. روس‌ها این سیستم جدید را تهدیدی بالقوه محسوب کردند. مقامات روسیه با اشاره به اینکه این اقدام به روابط دوجانبه میان آمریکا و روسیه لطمه خواهد زد، متذکر شدند که آمریکا با خلف وعده و شکستن پیمان‌ها به دنبال برهم زدن نظم جهانی است.

بدعهدی آمریکا به چین

روابط چین و ایالات متحده را شاید بتوان پیچیده‌ترین و پرتناقض‌ترین روابط درمیان قدرت‌های بزرگ دانست، روابطی که با تاثیرپذیری ازمتغیرهای متعدد و درمواردی بسیارمتضاد همواره دچار نوسان و در مقاطعی پیش بینی ناپذیر بوده است. در دوران جنگ سرد و در واقع از اوایل دهه ۱۹۷۰، روابط چین و آمریکا بر پایه همکاری استراتژیک شکل گرفت. در آن زمان عامل اصلی شکل‌گیری این روابط، سیاست جهانی شوروی سابق بود. با این حال شواهدی از بدعهدی آمریکا به چین وجود دارد که نشانگر بی‌وفایی آمریکایی‌ها است.

1- حمایت آمریکا از ژاپن در مقابل چین

هنوز مرکب امضای ژاپن بر تسلیم بدون قید و شرط پس از جنگ جهانی دوم خشک نشده بود که ایالات متحده استفاده از سربازان ژاپنی را دوشادوش نظامیان آمریکایی برضد چین آغاز کرد. این درحالی بود که چینی‌ها در دوران جنگ با دادن اطلاعاتی مهم درباره ژاپن و مراقبت از خلبانان آمریکایی که هواپیمایشان سرنگون شده بود با آمریکایی‌ها همکاری نزدیک کرده بودند. اما هیچ یک از این‌ها مانع از بدعهدی آمریکا به چین نشد. بدین ترتیب ایالات متحده برای مهار کردن چین، اتحاد خود با ژاپن را استوارتر و از افزایش قدرت نظامی این کشور حمایت کرد.

2- تجاوز نظامی آمریکا به چین

پس از جنگ جهانی دوم هواپیماهای آمریکایی که خود را دوست چین معرفی می‌کردند با نقض قوانین بین‌المللی به پرواز اکتشافی بر فراز قلمروی چین می‌پرداختند. چینی‌ها ادعا می‌کردند که هواپیماهای یاد شده بارها نیروهایشان را بمباران کرده و چندین مرتبه شهرهای کوچک چین را  بمباران کرده‌اند. این در حالی بود که چینی‌ها در طول جنگ دوم جهانی بارها به کمک آمریکایی‌ها شتافته بودند. علاوه بر این پیاده نظام آمریکا نیز در خاک چین دارای موضع بود به طوری که در سال 1946 حدود صدهزار نظامی آمریکایی در چین حضور داشتند. توجیه آمریکا درباره حضور افرادش در چین، خلع سلاح ژاپنی‌ها بود حال آن که خود با آنان همکاری می‌کرد.

3- دخالت آمریکا در جنگ داخلی چین

از اواسط دهه 1950 میلادی جنگی داخلی در چین میان ملی‌گراها و کمونیست‌ها درگرفت. آمریکا در این بین سیاست آتش‌افروزی خود را پی گرفت. تا سال 1961 آمریکا به طور مستقیم در جنگ داخلی چین دخالت کرده و آتش جنگ را شعله‌ور می‌کرد. این کشور به‌وسیله سازمان سیا به طور مکرر در چین فعالیت می‌کرد و حتی با ارسال جنگ‌افزار برای طرفین جنگ، به گسترش دامنه جنگ در چین دامن می‌زد. این اقدام آمریکا علاوه بر اینکه نقض قوانین بین‌المللی بود، خیانت به متحد سابقش نیز محسوب می‌شد.

4- فعالیت جاسوسی آمریکا در چین

طی سال‌های جنگ سرد، آمریکا با فعال کردن سرویس‌های اطلاعاتی خود به جاسوسی در داخل مرزهای چین پرداخت. عملیات جاسوسی در چین ابعاد وسیعی داشت که از ارسال هواپیما و ماهواره تا استفاده از دستگاه شنود را دربرمی‌گرفت. یک نمونه از جاسوسی‌های آمریکا به سال 1952 میلادی برمی‌گردد. به طور مکرر گروه‌های کوچک آمریکایی به سبک کوماندوهایی که از هواپیما با چتر نجات فرود می‌آمدند به منظور جاسوسی و خرابکاری به خاک چین اعزام می‌شدند. در نوامبر 1952 هواپیمای جاسوسی دو افسر سیا به نام‌های جان داونی و ریچارد فکتو توسط چینی‌ها شناسایی شد و دو افسر آمریکایی به اسارت درآمدند. بدین ترتیب بخشی از عملیات جاسوسی آمریکا در چین کشف شد.

علاوه بر این سازمان اطلاعات چین فاش ساخت که در ژانویه 1953 یازده خلبان آمریکایی درحالی که مشغول انجام دادن ماموریت جاسوسی در آسمان چین بودند شناسایی و سرنگون شده‌اند. بسیاری دیگر از پروازهای سیا بر فراز چین را که صرفا به منظور جاسوسی بود، هواپیماهای یو2 در ارتفاع بسیار بالا و نیز هواپیماهای بدون سرنشین انجام می‌دادند. این‌گونه پروازها از اواخر دهه 1950 شدت یافت و تا 1971 همچنان ادامه داشت.

خیانت‌های آمریکا به فرانسه

فرانسه یکی دیگر از اعضای اصلی شورای امنیت است که به همراه انگلستان، آمریکا، چین و روسیه از حق وتو در شورا بهره‌مند است. این کشور یکی از متحدان قدیمی آمریکا به خصوص در جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود اما در طول تاریخ موارد عدیده‌ای از بدعهدی و خلف وعده آمریکا نسبت به فرانسه وجود دارد که بیش از پیش ثابت می‌کند آمریکا حتی به دوستان نزدیک خود نیز رحم نمی‌کند.

1- فعالیت‌های جاسوسی آمریکا علیه فرانسه

بر اساس اسناد منتشرشده، سازمان امنیت ملی آمریکا فعالیت‌های جاسوسی زیادی را علیه شرکت‌های فرانسوی انجام داده است. ویکی‌لیکس در مورد جاسوسی آمریکا از مکالمات رهبران فرانسوی به مدت یک دهه، اسنادی را منتشر کرده است که نشان می‌دهد آمریکایی‌ها مکالمات مقامات فرانسوی را شنود می‌کرده‌اند. علاوه بر آن ایالات متحده فعالیت‌های بسیاری از شرکت‌های فرانسوی را نیز کنترل می‌کرده است. شرکت‌های فرانسوی که هدف جاسوسی سازمان امنیت آمریکا یا «اِن اِس اِی» قرار گرفته‌اند شامل شرکت‌های فعال در حوزه مخابرات، شرکت‌های تولیدکننده انرژی الکتریکی، گاز، نفت، انرژی هسته‌ای، انرژی‌های قابل بازیافت، شرکت‌های فعال در حوزه بهداشت‌ و ‌سلامت و محیط‌زیست هستند.

2- کارشکنی در اقتصاد فرانسه

شواهد و مدارکی موجود است که نشان می‌دهد آمریکا اقدامات فراوانی به منظور تحلیل قدرت اقتصادی فرانسه انجام داده است. این اقدامات گاه به طور مستقیم و گاه غیرمستقیم به اقتصاد فرانسه صدمه زده است. براساس اسنادی که در سال 2015 توسط ویکی لیکس منتشر شده‌اند، سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) مرتباً قراردادهای مالی شرکت‌های فرانسوی که بالای 200 میلیون دلار ارزش داشتند را به‌صورت مخفیانه با شکست مواجه می‌کرده است. براساس این اسناد کاخ سفید مجری اصلی ناکام ماندن قراردادهای تجاری و اقتصادی فرانسه طی سالیان اخیر بوده است.

3-حمایت آمریکا از کودتا علیه دولت فرانسه

الجزایر یکی از مستعمرات مهم فرانسه بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم، زمزمه استقلال‌طلبی در این کشور آغاز شد و به انقلاب سال ۱۹۵۴ بر ضد فرانسه منجر شد. روابط دو طرف آن قدر به هم پیوسته بود که پیشنهادهای اصلاح‌طلبانه فرانسه در فرونشاندن آتش انقلاب در الجزایر مفید واقع نشد و با مخالفت سخت مسلمانان الجزایر و بعضی از فرانسوی‌های افراطی روبرو شد و تا به آن حد پیش رفت که به سقوط جمهوری چهارم فرانسه و روی کار آمدن ژنرال دوگل و جمهوری پنجم انجامید. همه پرسی سال ۱۹۵۹ استقلال کامل الجزایر را نشان می‌داد و ژنرال دوگل با وجود مخالفت شدید نظامیان و ملیون افراطی فرانسه، با استقلال الجزایر موافقت کرد.

در این بین ناگهان آمریکا وارد جریان شد و با حمایت از چهار افسر افراطی فرانسوی که در راس آن‌ها ژنرال شال قرار داشت تلاش کرد تا مانع استقلال الجزایر شود. این کودتای نظامی که تنها چهار روز طول کشید رویارویی مستقیم با شال دوگل رئیس جمهور فرانسه محسوب می‌شد. کلیه شواهد حاکی از آن بود که سیا به دو دلیل در این کودتای نظامی نقش داشته است: 1- نگرانی از اینکه استقلال الجزایر باعث قدرتگیری کمونیسم شود. 2- امید به اینکه کودتا سقوط ژنرال دوگل را تسریع بخشد. بدین ترتیب آمریکا بار دیگر در مقابل سیاست‌های فرانسه ایستاد.

4-مشارکت آمریکا در طرح قتل رئیس جمهور فرانسه

در سال 1966 میلادی سازمان سیا با برقراری ارتباط با برخی مخالفان دوگل، توطئه‌ای را برای به قتل رساندن رئیس جمهور فرانسه پی ریزی کرد. براساس مذاکرات میان افراد سازمان سیا و فرانسویان مخالف دوگل، قرار بر این شد که روزی که دوگل مهمان سربازان قدیمی فرانسه است قاتلی مزدور با انگشتری زهرآلود در صف سربازان یاد شده قرار گیرد و هنگام دست دادن با دوگل خار موجود در انگشتر زهرآگین را در دستان رئیس جمهور فرو کند. گرچه به دلایل متعدد این طرح به انجام نرسید اما مدارک و شواهدی در دست است که نشان می‌دهد آمریکا به دنبال طرح به قتل رساندن رئیس جمهور فرانسه بوده است.

آنچنان که در این نوشتار آمد، براساس شواهد متقن تاریخی آمریکا نسبت به هر چهار عضو شورای امنیت سازمان ملل خیانت کرده است. این کشور با شیوه امپریالیستی به دنبال گسترش نفوذ خود در جهان بوده و از هیچ‌گونه پیمان شکنی و بدعهدی حتی نسبت به دوستان خود نیز ابایی ندارد. آنچه برای آمریکا مهم است نه حفظ صلح بلکه دستیابی به اهداف امپریالیستی است. در این بین شورای امنیت سازمان ملل نیز به عنوان وسیله‌ای برای دستیابی به این مهم در اختیار آمریکا قرار دارد.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

https://www.cafetarikh.com/news/32411/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما