دردناکتر از توهینهای هر روزه غربیها، واکنش برخی افراد داخلی است که دارند چهره دشمن را به دوست تبدیل میکنند؛ آدمها و رسانههایی که همیشه ما را بدهکار آمریکا میدانند؛ به آنها چه میشود گفت جز وکلای مدافع شیطان؟!
وبلاگ آهستان نوشت: به مقامات آمریکا بابت مجوز ندادن به نماینده جدید ایران در سازمان ملل حق میدهم! چون آنها نمیتوانند گذشته را فراموش کنند؛ چطور ممکن است خاطره تسخیر سفارت آمریکا در تهران از ذهن ملت و دولت آمریکا پاک شود؟
طبیعی است که یک آمریکاییِ باغیرت مانع از حضور کسی در خاک کشورش شود که روزی روزگاری دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفت و با آبروی دولت آمریکا چنان بازی کرد که خاطرهاش هنوز هم آنها را اذیت میکند.
پس تاریخ فراموش نمیشود و نباید بشود؛ مثلاً خاطره کودتا علیه دولت مصدق هرگز فراموش نمیشود؛ همین طور حمایت آمریکا از شاه، از صدام در جنایاتش علیه ملت ایران، هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری، کشتن مسافران بیگناه، 30 سال تحریم ظالمانه و …
یک سری چیزها اصلاً شوخی بردار نیست؛ مثلاً غیرت، غرور، هویت، افتخار، ملیت و منافع ملی را نمیتوان به هیچ بهانهای زیر پا گذاشت حتی به این بهانه که مثلاً تحریمی لغو شود و یا وضعیت اقتصادی ما بهتر شود.
گاهی تا صحبت از غیرت و غرور میشود، عدهای ابروهایشان را گره میزنند که شماها خیالبافی میکنید، چون امروز دوران واقع گرایی است نه آرمان گرایی! یک بار در وبلاگم نوشتم که اگر به سواد دانشگاهی باشد، مسئولان سیاست خارجی ما کلاً شاگرد کوچک مکاتب علمی دانشگاههای معتبر غربی و آمریکایی هستند و نظریههای مختلف آنها را میخوانند.
نظریاتی که سیاست خارجه آمریکا را هم دارد به پیش میبرد؛ سیاستی که خنده و تعارف را در کنار تهدید و فشار با هم دار؛. یکی را به نفع دیگری کنار نمیگذارد؛ نمیگوید چون فلانی مؤدب است، پس فعلاً با او تعارف داشته باشیم! جوگیر نمیشود و در اولین ماه ریاستش، با دشمنترین دشمنانش تماس تلفنی برقرار نمیکند؛ به نظرم اساتید باسواد آمریکایی معنای این رفتار را خیلی خوب میفهمند!
ما همین نکته بدیهی را نمیتوانیم به بعضی دوستان و حامیان دولت بقبولانیم که بحث ما اصلاً مذاکره و عدم مذاکره نیست؛ این زیرکی دولت است که با این دوگانه سازی غلط، میخواهد منتقدانش را بایکوت کند؛ بحث اصلی ما مذاکره خوب در برابر مذاکره بد است؛ ما میگوییم مذاکره کنید اما در موضع برابر. لبخند در برابر لبخند. تعارف در برابر تعارف و همینطور اخم و تهدید در برابر اخم و تهدید؛ عقل کدام بشر سنتی و مدرن گفته است که در برابر اخم، بخندیم؟!
به هرحال فعلاً برداشت ما از رفتار مقامات دولتی از رئیس جمهور گرفته تا مسئولان دستگاه خارجه این است که آنها بیش از اندازه در برابر زیاده خواهیهای غرب کوتاه آمدهاند؛ تندترین موضع رئیس جمهور ما بعد از تهدید مقامات آمریکایی این بود که در سخنرانی 22 بهمن خطاب به آنها گفت: «بعضیها عینکشان را عوض کنند!» همین.
جالب اینکه آقای روحانی اعتراض میکند که در چند سال گذشته تندترین بیانیهها و قطعنامهها علیه ایران تصویب شد و کسی حساس نشد! در حالی که در چند سال گذشته، قطعنامهها علیه دولتی صادر میشد که در برابر غرب میایستاد؛ اما حالا علیه دولتی صادر میشود که با شعار تغییر، اعتدال، گفتوگو و تنش زدایی آمده است! اگر لااقل این لبخندها فایدهای داشت و باعث تغییر رفتار طرف غربی میشد، باز میشد حق را به دولت داد اما وقتی بعد از این همه تغییر و تحول و این همه لبخند و تعارف و این همه امتیاز دادن در مذاکرات، آنها هر روز پر روتر و پرتوقعتر از دیروز میشوند، پس معلوم میشود که مشکل جای دیگری است.
اما دردناکتر از توهینهای هر روزه غربیها، واکنش برخی افراد و رسانههای داخلی هست که عمداً یا سهواً دارند چهره دشمن را به دوست تبدیل میکنند؛ آدمها و رسانههایی که همیشه ما را بدهکار آمریکا میدانند.
کوچکترین نرمش یکی از مقامات آمریکایی را با ذوق زدگی تمام به تیتر اصلی خود تبدیل میکنند، گویی آمریکا با حرص و ولع به دنبال برقراری رابطه با ایران و جبران اشتباهاتش هست؛ اما به سادگی تمام از کنار تندترین و درشتترین تهمتها و توهینهای مقامات آمریکایی میگذرند انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است؛ به این آدمها و رسانهها چه میشود گفت جز وکلای مدافع شیطان؟! وکلای مدافعی که خیلی ارزان وکالت ارباب شان را برعهده دارند!
کاش لااقل اندازه همان اربابان آمریکایی غیرت داشتند! آمریکاییها تاریخشان را فراموش نمیکنند، نمیتوانند یکی از عوامل تسخیر سفارتشان را ببخشند؛ اما برخی هموطنان ما به راحتی، گذشته را فراموش میکنند، چشمهایشان را بر روی همه جنایتها و خیانتهای آمریکا علیه ملت ایران میبندند؛ بعضی به این بهانه که مثلاً مذاکرات به نتیجه برسد، بعضی هم متأسفانه با این اعتقاد که اصلاً مشکل همیشه از طرف ما بوده و این ما هستیم که به آمریکا بدهکاریم!