هر کدام از خانهها در دنیای اسلام یک تپه اُحد و یک موقعیت استراتژیک است که مراقبت از آن بر عهده زن گذاشته شده است؛ زنی که از قبل به سلاحهایی مانند توانایی ابراز محبت، صبر، مدیریت همزمان چند کار و بخشش مجهز شده است.
وبلاگ پاک اندیش نوشت: حقیقت این است که اگر افق دید خود را یک کم بالاتر ببریم، مشاهده میکنیم که هر کدام از خانههای دنیای اسلام یک تپه احده، و یک موقعیت استراتژیک است که اگر درست حفظ بشود و دشمن نتواند به آن نفوذ کند شکست دادن اسلام محاله.
چون در آن خانه انسانهای متعادل و از همه لحاظ تأمین شدهای تربیت میشوند که دیگر نقطه ضعفی ندارند که دشمن بتونه با کمک اون کارش رو پیش ببره و در فضای شاد و آرامش بخش اون خونهها، فرزندان نرمال و به دور از عقدههای روانی تربیت میشوند که به نوبه خود آینده اسلام رو تضمین میکنند.
و مراقبت از این نقاط استراتژیک به عهده موجود توانایی به نام زن است، که خدا از قبل تمام سلاحهایی که برای این عملیات مهم نیاز داره رو در وجودش جاسازی کرده؛ توانایی محبت، توانایی مدیریت هم زمان چند کار، توانایی گذشت و بخشیدن و هوش زنانه برای حس کردن انواع خطرهایی که ممکنه امنیت این مکان رو تهدید کند.
اما الان در جامعه چه میبینیم؟ اصلاً به آن قشر از خانمها که اصلاً مقولهای به نام دین برایشان محلی از اعراب نداره کاری ندارم؛ آنها تفکراتشان و ارزشهایشان را از جای دیگری میگیرند و مسلماً فرمایش پیامبر (ص) برایشان ارزشی ندارد.
مخاطب من خیل خانمهای به ظاهر مسلمان و محجبهای هستند که به طمع جمع غنیمت (بخوانید کسب درآمد و موقعیت شغلی و حتی خدمت به اسلام و مسلمین و نشان دادن نقش اجتماعی زن مسلمان) تپه احدشون رو رها کردهاند و آن را دو دستی تقدیم دشمن کردهاند.
و بعد ناله میکنند که چرا همسرمان دائم پای ماهواره است، چرا سر و گوشش میجنبد؟ چرا فرزندانمان با ایمان نیستند و دائم سر خود را با چت و دوستیهای گناه آلود گرم میکنند؛ چرا در زندگیمان آرامش نیست؟ چرا هر چه تلاش میکنم به آنچه که میخواهم نمیرسم؟
خوب دوست عزیز، وقتی شما به همین سادگی سخن پیامبرت رو که اونهمه ادعا داری دوستش داری و داری به دینش عمل میکنی توجه نمیکنی، توقع داری چه برکتی در زندگیات جاری بشه؟ خودت که یک آدم عادی هستی تحمل داری کسی به چیزی که ازش خواستهای اینطور بیتوجهی کنه؟
خداوند میفرماید: «بل الإنسان علىٰ نفسه بصیرة ولو أَلقىٰ معاذیره ... بلکه انسان خودش بهتر از هر کس دیگر از اعماق وجود خود آگاه است. حتی اگر به ظاهر برای توجیه خود عذر و بهانههایی بیاورد...»
نمیخواهم حکم کلی صادر کنم و بگم هیچ زنی نباید فعالیت خارج از خانه داشته باشد، اصلاً خودم را در این حد نمیدانم؛ فقط این را میدانم که هرکس خودش بهتر از همه به نفس خود اشراف دارد و میدونه که چند مرده حلاجه. اگه کسی میبینه بین خودش و خدای خودش سربلنده که کار کردنش در بیرون خانه هیچ لطمهای به جهاد مقدسش وارد نمیکنه، خوش به سعادتش؛ برود و از هر دو آن لذت ببرد.
اما من خودم دیدم نمیتونم همزمان هم به کار بیرونم برسم و هم مأموریتی که پیامبرم به عهده گذاشتند رو، اونطور که شأن مطلب هست، درست انجام بدم.
این دنیا با تمام سختیهاش دیر یا زود تموم میشه؛ اما من در میان تمام کارها و تلاشهایم امیدم به این است که در اون روز هولناک که هیچ کس از خشم خدا در امان نیست، آن پیامبر مهربانیها با محبت به من خواهند نگریست، و به من خواهند گفت: آفرین دخترم! مأموریتت را به نحو احسن انجام داد؛ من از شما راضیام و بنابراین خدا هم از شما راضیست؛ حالا نوبت من هست که به قولم عمل کنم؛ بفرما و از هر دری که دوست داری به بهشت وارد شو...»
پیامبر به من بعنوان یک زن مسلمان فرمودهاند: «جهاد المرأة حسن التبعل» جهاد زن خوب همسرداری کردن است؛ یعنی گفتند:
ای خانم! شما از طرف من مأمور این بخش از دنیای اسلامی؛ تپه احد شما این خانه و زندگی شماست و این مرد که باید به بهترین نحو براش همسری کنی. تپه اُحد شما قلب همسرته که باید مراقب باشی همیشه فقط و فقط در تصرف عشق الهیش به تو باشه و کاری کنی که هیچ جا و هیچ کس را به بودن در این خانه و در کنار تو ترجیح ندهد.
سرت را بالا بگیر و با افتخار برای انجام این مأموریت مهم تلاش کن؛ چون اگر موفق بشی، این خانه به یک دژ نفوذ ناپذیر تبدیل میشود که دشمن از طریق آدمهای این خونه، نمیتواند کاری از پیش ببرد.
و حالا من با تمام هوشم، با تمام خلاقیتم، با مدرک دانشگاه تهرانم و با هر نعمتی که خدا به من داده، ایستادهام و با افتخار از تپه اُحد زیبایی که پیامبرم به من سپردهاند، مراقبت میکنم و افتخار میکنم که تمام تمرکزم و توانم رو در خدمت اجرای ماموریتی گذاشته ام که از لبان مبارکشون خطاب به شخص من صادر شده ... و عاجزانه از خدا میخواهم که آنقدر دنیا دوست نباشم، که به طمع جمع مال و عنوان و مدارج بالای علمی محل مأموریتم را ترک کنم.