استدلالهای یک طیف در مواجهه با فروش زیاد فیلمهای دهنمکی، دقیقاً شبیه نظر آن دسته از رسانههای معارض خارجی است که توزیع ساندیس را عامل حضور پررنگ مردم ایران در راهپیماییهای ملی و انقلابی میدانند!
به گزارش سایت جوان و تاریخ، وبلاگ کارگری در روزنامه نوشت: سینمای ایران با یک شگفتی دیگر روبرو شده است؛ باز هم فیلمی از «مسعود ده نمکی» در حال ثبت رکورد پرفروشترین فیلم سال به نام خودش است؛ شگفتی از این نظر که «معراجیها» اتفاقاً یک فیلم گیشهای نیست.
اگر چند شوخی ساده و معمولی و کمدی کلامی نحیف و لاغر این فیلم را فاکتور بگیریم، پنجمین فیلم سینمایی مسعود ده نمکی، ظاهراً هیچ عاملی برای اینکه به چنین استقبال و فروش حیرت انگیزی دست یابد ندارد؛ به طوری که این فیلم تا پایان فروردین، حدود 5 میلیارد تومان فروش داشته و احتمالاً تا انتهای اکران خود به رقم فروش 6 میلیارد تومانی دست خواهد یافت؛ با این اوصاف، بعید است که فیلم دیگری در سال جاری بتواند در جدول فروش فیلمها بالاتر از «معراجیها» قرار بگیرد.
این بار هم نظرهای عجیب و غریبی برای توجیه دلیل استقبال گسترده از فیلم ده نمکی ارائه شد؛ برخی از اهالی رسانه، قبلاً دلیل ایستادن سه گانه «اخراجیها» در صدر جدول فروش سال سینمای ایران را تابوشکنی و طنز میدانستند؛ درباره پرفروش شدن «رسوایی» هم دلایلی چون آرایش غلیظ بازیگر نقش اول این فیلم مطرح شد!
اما درباره «معراجیها» هیچ یک از این دلائل محکمه پسند نیست؛ چون این فیلم، هیچ کدام از شاخصههای قبلی فیلمهای ده نمکی را ندارد؛ نه طنز تابوشکنانهای در آن دیده میشود و نه آرایش غلیظی!
با این حال توجیهگرها بیکار ننشستهاند و این بار دلائلی چون بردن دانش آموزان مدارس به تماشای این فیلم و انتشار بلیط نیمبها و ... به عنوان عامل فروش زیاد این فیلم بیان شدهاند.
غافل از اینکه این نخستین بار نیست که مدارس، دانش آموزان را برای تماشای یک فیلم به سینما میبرند و توزیع بلیط نیم بها هم قبلاً برای فیلمهایی چون «جدایی نادر از سیمین» و «دربند» و خیلی دیگر از فیلمها اتفاق افتاده بود، اما فروش همین فیلمها از فروش فیلمهای دهنمکی پایینتر بوده است.
پس چه دلائلی را میتوان برای صدرنشین شدن فیلمهای دهنمکی در فروش سالیانه سینمای ایران آورد؟ به ویژه اینکه کاملاً مشهود است، «معراجیها» از نظر هنری و ساختاری حرف چندانی برای گفتن ندارد؛ اصلاً در آن ساختار دراماتیک دیده نمیشود؛ یعنی داستان بیفراز و فرود و کم رمقی دارد، یا به عبارتی اصلاً داستان ندارد.
تنها نقاط قابل توجه آن، بازسازی نزدیک به واقع فضای مردمی دهه 60 و برخی از صحنههای جنگی است؛ به همین دلائل هم هست که اهالی فرهنگ و سینمای ما باید درباره استقبال خارق العاده مردم از این فیلم اندیشه و با الهام از نتایج چنین اندیشهای، برای حل بحران مخاطب در سینمای کشور، چاره اندیشی کنند.
بدون تردید، بروز چنین پدیدههایی ناشی از سبک منحصر به فرد خود دهنمکی است؛ یعنی او در ساخت آثارش به نکاتی دقت میکند که اغلب فیلمسازان اصلاً توجهی به آنها ندارند؛ شاید یکی از شاخصههای اصلی فیلمهای این کارگردان، برخورداری از وجه قهرمانی و اسطورهای است.
یعنی ما در همه فیلمهای دهنمکی با شخصیتهایی مواجه میشویم که در ذهن توده مردم به عنوان قهرمان و ابر انسان شناخته میشوند؛ نمود چنین قهرمان پردازیهایی، مجید سوزوکی «اخراجیها1» بود؛ وجود قهرمان در سینما از آنجا حائز اهمیت است که با نگاهی به پرتماشاگرترین فیلمهای سینمای ما، میتوان به وضوح، قهرمان محور بودن اینگونه آثار را دید.
مثلاً پرتماشاگرترین فیلم تاریخ سینمای ایران، «عقابها» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان است که یک فیلم قهرمان پردازانه محسوب میشود؛ محبوبترین فیلم سینمای ایران در تمام نظرسنجیها «آژانس شیشهای» ساخته ابراهیم حاتمی کیاست که این فیلم هم با قهرمانی به نام «حاج کاظم» شناخته میشود؛ حتی فیلمهای پراقبال سینمای قبل از انقلاب هم قهرمانگرا بودند.
اما گذشته از این، دهنمکی معمولاً در فیلمهایش به سوژههای کنجکاوی برانگیزی میپردازد که این هم ریشه در سبقه و روحیه ژورنالیستی او دارد؛ چنانچه وی قبل از ورود به کار فیلمسازی، یک روزنامه نگار بود؛ هر 5 فیلم دهنمکی دارای موضوعات تقریباً دست نخورده و ملتهبی هستند؛ ضمن اینکه کارگردان «معراجیها»، همه زندگی خود را در میان فرودستترین لایههای اجتماعی و در میان مردم عادی گذرانده است.
برخلاف اغلب سینماگران ما که با عامه مردم سرزمین خود فاصله دارند و بیشتر زندگی خود را در طبقات متوسط و مرفه جامعه گذراندهاند؛ به عبارتی دیگر، دهنمکی از نوعی بینش و روحیه جامعه شناختی و مردم شناسی غیرآکادمیک و غریزی برخوردار است که همین عامل به برقراری ارتباط او با مخاطب، کمک شایانی میکند.
یکی از عواقب گسست میان فیلمسازان و مردم طی سالهای اخیر، شیوع گسترده فیلمهای کپی برداری شده از نمونههای خارجی بوده است. خیلی از فیلمسازان ما یا در کلیت أثر خود یا در سوژه و یا برخی از صحنه ها، از فیلم های داخلی و خارجی دیگری تقلید می کنند. اما آثار مسعود ده نمکی –با همه نقاط ضعفشان- به جای کپی از فیلم های دیگر، از مردم، از ذائقه سلیم عامه و روحیات و اعتقادات و اسطوره های ذهنی مردم الهام گرفته اند. و البته همه این شاخص ها با زبان طنز و شوخی ترسیم می شوند که برای مخاطب عام، جذابیت بیشتری هم دارد.
اما متأسفانه می بینیم بسیاری از فیلمسازان یا منتقدانی که ادعای روشنفکری دارند به جای توجه به چنین مسائلی که می تواند برای سینمای کشور راهگشا باشد، به طور مطلق به نفی فیلم های ده نمکی و حتی مردمی که از فیلم های وی استقبال می کنند می پردازند. البته این نخستین بار نیست که جریانات به ظاهر روشنفکری در برابر هرآنچه وجه مردمی و ملی دارد، موضع منفی و تخریبی میگیرند.
استدلالهای این طیف در مواجهه با فروش زیاد فیلمهای دهنمکی، دقیقاً شبیه نظر آن دسته از رسانههای معارض خارجی است که توزیع ساندیس را عامل حضور پررنگ مردم ایران در راهپیماییهای ملی و انقلابی میدانند!
اتفاقاً مشکل اساسی جریان روشنفکرنما در برابر ده نمکی بیشتر نمایان میشود؛ افراد منتسب به این جریان همواره چون از درک مردم و قدرت تحلیل حرکتهای مردمی ناتوان بوده، رو به توهین به مردم و حرکتهای مردمی آوردهاند؛ اما تجربه نشان داده که همیشه روشنفکرها حرف خودشان را میزنند و مردم کار خودشان را انجام میدهند.