سرهنگ کیسی واردینسکی برای جبران شکست تبلیغات تلویزیونی و آگهیهای مختلف جذب نیرو، به پنتاگون پیشنهاد کرد که در همان جایی سرمایه گذاری کند که جوانها وقتشان را صرف میکنند.
وبلاگ آهستان نوشت: چند وقت پیش کتاب «ذهن کامل نو» را مطالعه می کردم که نکته جالبی ذهنم را درگیر خود کرد. ظاهراً چند سال پیش یکی از اساتید دانشگاههای افسری ارتش آمریکا که درباره انگیزه پایین جوانان برای پیوستن به ارتش و راههای افزایش جذب نیروی انسانی تحقیق میکرد متوجه شد که بیشتر دانشجویانش به بازیهای ویدئویی و کامپیوتری علاقه دارند.
سرهنگ کیسی واردینسکی برای جبران شکست تبلیغات تلویزیونی و آگهیهای مختلف جذب نیرو، به پنتاگون پیشنهاد کرد که در همان جایی سرمایه گذاری کند که جوانها وقتشان را صرف میکنند! یعنی پای پلی استیشن سونی، ایکس باکس و کامپیوتر شخصی (و حالا احتمالاً تبلت و گوشی موبایل و …)
پنتاگون که راههای زیادی را برای بالا بردن انگیزه جوانان و جذب نیرو امتحان کرده بود، این نظر را قبول کرد و بودجه مناسبی در اختیار این سرهنگ قرار داد تا یک بازی خوب و جذاب طراحی کند.
سال بعد یعنی در سال 2004 بازی «ارتش آمریکا» به طور رایگان روی سایت «GoArmy.com » قرار گرفت! به گفته این کتاب «در همان هفتههای اول انتشار بازی، تقاضا آنقدر زیاد بود که سیستم و سرور از کار افتاد! امروزه این بازی که در ادارات استخدام سربازان و در مجلات بازی هم عرضه میشود، بیش از دو میلیون کاربر ثبت شده دارد؛ در تعطیلات پایان هفته حدود نیم میلیون نفر مقابل کامپیوتر مینشینند و در مأموریتهای نظامی شبیه سازی شده مانور میدهند».
یک نکته جالب دیگر هم اینکه طبق اطلاعات کتاب، در آمریکا کسب و کار بازی ویدئویی بزرگتر از صنعت سینماست! یعنی آمریکاییها برای بازیهای کامپیوتری پول و وقت بیشتری نسبت به سینما رفتن و فیلم دیدن خرج میکنند. (و احتمالاً اگر این علاقه برعکس بود، راهکار سرهنگ آمریکایی هم برعکس میشد).
وقتی سرگرم خواندن این ماجرا بودم، خود به خود ذهنم رفت سراغ مشکلات کشور خودمان و مسائلی که شبانه روز در جامعه میبینیم یا میشنویم. مثل موضوعات مختلف فرهنگی و اجتماعی، بحث حجاب و بدحجابی یا تفریح و شادی، شبکههای مجازی، فیلترینگ و ماهواره درباره اینها تا دلتان بخواهد حرف و مصاحبه و سخنرانی و سمینار وجود دارد، راهکارهایی هم ارائه شده که نتایج و سرنوشتشان معلوم است!
اما کاش کسی هم پیدا شود که مثل همین سرهنگ آمریکایی، به خودش زحمت تحقیق بدهد و ریشههای مشکلات و معضلات را بررسی و برایش راهکاری درست ارائه کند؛ یا لااقل سرنوشت طرحهای قبلی را بررسی کند.
حرف زدن تنها، خودش یکی از بزرگترین دردهای ماست که همه ما به آن مبتلا هستیم؛ نمیدانم این درد از کجا پیدا شده که مسئولان کشور ما، خودشان را فیلسوف سیاسی و اجتماعی و تئوریسین امور فرهنگی میدانند و فکر میکنند که فقط حرف خودشان درست است؟!
مشکلات فرهنگی و اجتماعی قربانی برداشت دولتهای مختلف میشود، بخاطر همین هم هرگز شاهد یک نگاه و برنامه جامع، فراگیر و بلندمدت نیستیم با تغییر و جابجایی مسئولان، معضلات و مشکلات فرهنگی همچنان سر جای خودشان قرار دارند.
چون در این مدت همه فقط مشغول حرف زدن و جواب دادن به همدیگر هستند! مثلاً یکی از بهشت زوری انتقاد میکند، بقیه هم تا چند روز مشغول پاسخ دادن به او هستند. این وضع همیشگی ماست. یک روز درباره حجاب، یک روز درباره ماهواره، یک روز شادی، فردا هم لابد خیلی چیزهای دیگر و این ماجرا سالهاست که دارد تکرار میشود.
جالب اینکه همه مسئولان هم چاره و درمان را راه حل فرهنگی میدانند، اما 30 سال است که ما منتظر این راهکار فرهنگی هستیم! غافل از اینکه حرف زدن با ژست فرهنگی، راهکار فرهنگی نیست!
این ماجرا واقعاً برایم جالب بود. این شیوه شناخت یک مشکل، چاره جویی برای حل آن، تحقیق درباره علل و عوامل آن، ارائه یک راهکار درست و مناسب از جنس علائق جامعه و جوانان، آن هم بدون سودجویی مادی (دقت کنید: بازی مذکور به طور رایگان روی سایت تبلیغی ارتش قرار گرفت!)
کاش یک بار درباره همین مسئله فکر کنیم و حرف بزنیم؛ بیخیال جناح بازی و سیاسی کاری؛ کاش مسئولان ما، وزرا، وکلا، اساتید دانشگاه، چهرههای فرهنگی و هنری، رسانهها، به جای تکرار حرفهای تکراری و کلیشهای، یاد بگیرند که درست و دقیق حرف بزنند که این خودش منوط است به تحقیق درست و علمی.