حاج مهدی سعیدی هم رفت؛ رفت پیش رفقای شهیدش؛ انگار همین دیروز بود که در جلسه ماهانه بچههای تخریب، بلندگو را گرفت و خاطره همرزم شهیدش را با خنده و شوخی تعریف کرد.
وبلاگ روایت فابریک نوشت: حاج مهدی سعیدی هم رفت؛ هر که آید به جهان اهل فنا خواهد بود؛ از دوران جنگ هر چه میگذرد ارزش آن روزها بیشتر برایم ملموس میشود؛ هر گاه خبر عروج یادگاران جبهه و جاماندههای قافله شهدا را میشنوم؛ آهی از دلم کنده میشود، رفیقان میروند نوبت به نوبت؛ حاج مهدی هم رفت پیش دو برادر شهیدش.
رفت پیش رفقای شهید، همین چند روز پیش بود تو دانشگاه آزاد مراسم اختتامیه راهیان نور سر مزار شهدای گمنام دیدمش؛ چه میدانستم که آخرین دیدار ماست؛ انگار همین دیروز بود که تو جلسه ماهانه بچههای تخریب در مسجد توفیق بلندگو رو گرفت و خاطره همرزم شهیدش رو با خند و شوخی تعریف کرد.
اما حالا کجاست؟ سفری که خواه یا ناخواه، دیر یا زود، برای همه ما خواهد بود؛ مرگ بدست ما نیست... اما چگونه زیستن بدست خود خود ماست؛ بکوشیم که عمر کوتاه و قیامت ابدیست؛ خدایا، کوله بارم خالیست، توشه راهم اندک است و راه دراز تو خود کمکم کن تا صبور باشم تا غافل نشوم تا کار کنم