سکوت کلاس با چند ضربه به شیشه در هم شکسته شد در که باز شد «شهید غلامعلی قنادان» بود، از دبیر ریاضی اجازه خواست به او یک دقیقه فرصت دهد تا برای اعزام به جبهه از همکلاسیهای خود خداحافظی کند.
به گزارش گروه فضای مجازی جوان و تاریخ وبلاگ سرزمین خاطرهها روایتی از لحظه اعزام شهید غلامعلی قنادان به جبهههای دفاع مقدس آورده است: خانواده شهید غلامعلی قنادان از آبادان یا خرمشهر به دزفول آمدنده بودند. من در کلاس با او آشنا شده بودم. خیلی آرام بود.
مهرماه 59 با شروع جنگ بجای کلاس هر کس گوشهای برای خدمت پیدا کرده بود. در مهر ماه 60 فرصتی پیدا شد تا تحصیلات ناتمام را ادامه دهیم گفتند بخاطر امنیت، دبیرستان طالقانی را به محل دانشسرای مقدماتی واقع در پشت قبرستان بهشت علی انتقال دادهاند. حدود اسفند 60 بود که همه خود را برای عملیات فتح المبین آماده میکردند.
آن روز ریاضی داشتیم (دبیرریاضی از طرفداران یکی از گروهکهای معاند بود) سکوت کلاس با چند ضربه به شیشه در هم شکسته شد در که باز شد شهید غلامعلی قنادان بود از دبیر ریاضی اجازه خواست به او یک دقیقه فرصت دهد تا برای اعزام به جبهه از همکلاسیهای خود خداحافظی کند.
هیچکس تصور نمیکرد که دبیر این اجازه را به او ندهد علی اجازه نیافت با همکلاسیهای خود خدا حافظی کند اما در نگاه آخرش علاوه بر خداحافظی حرفهای زیادی نهفته بود. علی با نگاه، خداحافظی کرد و رفت. رفتنی بدون صدا حتی کمتر از صدای بال پرندگان. شهید قنادان از سبقت گیرندگان فتح المبین بود. روح بلندش قرین رحمت واسعه الهی باد.