خاطرهای از روضه پدرم در مشهد دارم که دهۀ عاشورا در منزلشان مراسم روضه برپا بود، و منبری دعوت میکردند ولی شب عاشورا ...
خاطرهای از روضه پدرم در مشهد دارم که دهۀ عاشورا در منزلشان مراسم روضه برپا بود، و منبری دعوت میکردند ولی شب عاشورا و شب یازدهم خودشان منبر میرفتند. روی پله سوم یا چهارم منبر میایستادند، عمامهشان را زمین میگذاشتند، آستینهایشان را بالا میزدند و بعد به حالت عزا و پریشانی مصائب حضرت امام حسین (ع) را میگفتند و خودشان هم خیلی گریه میکردند، و جمعیت هم همه بالا و پایین و اتاقها و مهتابی همه پر میشد.