با سقوط حکومت رضاشاه آزادی فکری مناسبی برای مردم پیدا شد. نیروهای متفقین با کلاههای آهنین و ماشینهای باری و کامیونهای بزرگ رفت و آمد میکردند. مردم با دیده خشم و نفرت به آنها مینگریستند اما از اینکه رضاخان کشور را ترک کرده بود بسیار خوشحال بودند
بعد از سقوط حکومت رضاشاه، مردم به شادمانی پرداختند و تمام سنن و آدابی را که به اجبار حکومت رضاشاه پذیرفته بودند، دوباره از سر گرفتند. این موضوع به خوبی نشان دهنده آن بود که مردم بسیاری از سیاستها را تنها به اجبار و اکره پذیرفته بودند و قلبا تمایلی به آن نداشتند.
«سقوط رضاخان سرور و خوشحالی مردم را به دنبال داشت. آیتالله خزعلی خاطرهای از آن دوران داشت که تا اندازهای روحیه اسلامی زنان مشهد را نشان میدهد: زنی شجاع و با ایمان در ایامی که رضاخان قلدر از ایران رفته بود، در حالی که دوبار هندوانه را روی الاغی گذاشته بود پس از آمدن به شهر آن دو بار را روی زمین گذاشت. در همین لحظه یک پلیس جلویش را گرفت و از او خواست حجابش را بردارد. زن یک سیلی محکم به پلیس زد و گفت: «حوضی که آب ندارد دیگر قورباغه لازم ندارد. حالا که رضاشاه رفته شما دیگر عرض اندام نکنید». این جریان برای ابوالقاسم آن قدر دلچسب بود که همیشه شیرینی آن را در زندگیاش لمس میکرد. مردم مشهد همیشه به تقدس معروف بودهاند، اگر چه برخی مواقع تحجر نیز در آن راه یافته است، البته پس از
انقلاب روشن بینی جای تحجر را گرفت. پس از رفتن رضاشاه، روحانیون فعالیت خود را از سر گرفتند و مدرسههای دینی کار خود را آغاز کردند. برخی از آقایان روحانی که در دوره رضاخان مجبور به پوشیدن کت و شلوار شده بودند دوباره لباس روحانی به تن کردند.. آزادی فکری مناسبی برای مردم پیدا شد. نیروهای متفقین با کلاههای آهنین و ماشینهای باری و کامیونهای بزرگ رفت و آمد میکردند. مردم با دیده خشم و نفرت به آنها مینگریستند اما از اینکه رضاخان کشور را ترک کرده بود بسیار خوشحال بودند.»
منبع: علی احمدمحرابی، مرید امام (زندگینامه آیتالله ابوالقاسم خزعلی)، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، صص 23- 24