اولین دردسر بر سر تبلیغ دین برای ابوالقاسم در رفسنجان آغاز شد. یکی از پولداران این شهر، سینمایی تأسیس کرده بود. با توجه به فیلمهای زیان بخش آن زمان که به منظور انحراف اخلاقی جوانان تهیه میشد، ابوالقاسم وظيفه خود دانست در مقابل آن بایستد.
آیتالله ابوالقاسم خزعلی، از جمله علمایی بودند که بارها در برابر حکومت پهلوی و یا مفاسد دینی افراد و گرو ایستادگی و مقابله کردند. اولین باری که ایشان در برابر حکومت پهلوی به رویایی پرداختند، از شهر رفسنجان و در برابر یک فرد ثروتمند آغاز شد.
«اولین دردسر بر سر تبلیغ دین برای ابوالقاسم در رفسنجان آغاز شد. یکی از پولداران این شهر، سینمایی تأسیس کرده بود. با توجه به فیلمهای زیان بخش آن زمان که به منظور انحراف اخلاقی جوانان تهیه میشد، ابوالقاسم وظيفه خود دانست در مقابل آن بایستد. سرمایهداران رفسنجان نود میلیون تومان هزینه کردند تا ابوالقاسم را از بین ببرند اما او همچنان سخنان خود را بی هیچ تزلزلی در این مورد و موارد دیگری که حساسیت رژیم را بر میانگیخت بیان میکرد. در یکی از منبرهایی که برگزار کرد، درباره اهمیت فقاهت و مقام بالای آیتالله بروجردی چنین گفت: «شاه مانند حلقه و انگشتری است در دست آیتالله بروجردی که مدام در دست ایشان میگردد.» برخی از کسانی که مستمع این سخنرانی بودند خصوص پولدارانی که ذکر آنها رفت، چون حرفهای او را خلاف مصلحت خود میدانستند چیزهایی به سخنانش افزودند و به ساواک گزارش کردند.
آنها چنین گزارش دادند که خزعلی گفته است آقای بروجردی هر وقت اراده کند شاه را از سلطنت خلع میکند. این گزارش را به تهران ارسال کردند و البته ابوالقاسم از آن کاملا بیخبر بود. یک روز طبق قرار، به منطقهای نزدیک رفسنجان برای تبلیغ و موعظه رفته بود اما ژاندارمری ماشین او را در نزدیکی همان محل متوقف کرد. بعد مأموران، وی را سوار ماشین خود کردند و به رفسنجان بردند. ابوالقاسم را شب به منزلی بردند و فردای آن روز گفتند تو را به کرمان میبریم.»
منبع: علی احمدمحرابی، مرید امام (زندگینامه آیتالله ابوالقاسم خزعلی)، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 38