در تاریخ ایران شخصیت هایی هستند که به حق مورد تحسین قرار گرفته اند؛ همچون امیر کبیر. اما هستند شخصیت هایی که به کرات مورد تخریب قرار گرفته اند و به واقع سزاوار این همه نکوهش و سرزنش نبوده اند و نیستند. از جمله این شخصیت ها حاج میرزا آقاسی است . . .
میرزا آقاسی این حکایت را برای یکی از معاشرینش نقل کرده است. او می گوید: در ایام جوانی در کربلای معلی در خانه عارفی از اهل کبوترآهنگ همدان خدمت می کردم. روزی درویشی بر مولای من (یعنی همان عارف) وارد شد و مدتی با او صحبت داشت. صحبت او طوری مرا جذب کرد که پس از خارج شدن او دنباله وی روانه شدم.
ویژگی های منحصر به فردی داشت. وقتی اشعارش را می خواند، حماسه بود و بصیرت و هیجان! کلاً دل سوخته بود؛ زجر کشیده و نامرادی دیده! حساب درد دل که وسط می آمد، روضه های جانسوزی برایت داشت.
جمهوری اسلامی باید با انقلاب اسلامی همسو بشود نه اینکه انقلاب اسلامی را از راهش منحرف کند. دغدغة و انتقاد حاجی این بود به جمهوری اسلامی و به دولتهای مختلف که با این انقلاب هم سو بشوید.