در این سند تاریخی مهم گزارش محرمانه سرپرسی لرن سفیر انگلستان به اوستن چمبرلین راجع به اوضاع سیاسی ایران و وضعیت جناحهای موجود در آستانه تغییر سلطنت قاجاریه آمده است . . .
هر چه به عقب بازگردیم، در زندگی مردم نقش خرافه پر رنگ و پر رنگ تر می شد. به عنوان مثال مردم با دیدن برخی نشانه ها رویدادهایی را پیش بینی می کردند که می بایست به وقوع می پیوستند. مثل کلاغ که همیشه یاداور خبرهای بد بود. اما در این میان بودند پیش بینی هایی که از قضا درست از آب در می آمدند . . . .
کودتایی که با پشتیبانی بلاتردید انگلیسیان در سوم اسفند 1299 در ایران به وقوع پیوست، در روندی تدریجی، ولی مداوم موجبات و مقدمات پایان کار قاجارها را فراهم آورد. با قدرتیابی و صعود رضاخان سردارسپه و عامل نظامی کودتا بر پست نخست وزیری که با ایجاد رعب و خفقان مضاعفی نیز توأم بود، آگاهان به امور در همان زمان حیات سیاسی قاجارها را پایان یافته تلقی کردند.
روز نهم آبان ۱۳۰۴ در جلسه فوقالعاده مجلس شورای ملی با خلع احمدشاه، ماده واحده انقراض سلطنت قاجار با ۸۰ رأی موافق در مقابل ۵ رأی مخالف به تصویب رسید و حکومت موقت به سردارسپه واگذار شد.
امام در طول تبعید، با کمترین امکانات از طریق نامه، بیانیه و... به آگاهسازی مردم در رابطه با واقعیات پرداختند و در همین رابطه فرمودند: «اکنون که [شاه] به گفتهی ما گوش نمیدهد، ما هم باید به یاری خدا مخالفین دین را سرنگون کنیم، حالا هر مقامی میخواهد باشد، خواه شاه مملکت، خواه دولت.»
زمانی که سکونت اقوام آریایی ، در فلات ایران شکل می گرفت ، شیر نیز مانند خورشید ، نقش مهمی در فرهنگ این قوم پیدا کرد ، زیرا فلات ایران محل زندگی شیر ایرانی بود ، که امروزه اثری از آنها نیست . در واقع شیر در ایران آنقدر فراوان بود که ایران را به شیر هایش می شناختند .
رضاخان پهلوی به محض آن که در سوم آبان 1302 به مقام نخستوزیری رسید، احمد شاه را ناچار کرد مجدداً رهسپار اروپا شود.(1) برادر احمدشاه به عنوان نایبالسلطنه در تهران ماند و رضاخان او را نیز وادار کرد در امور دولت دخالت نکند. در چنین شرایطی قاجارها هیچگونه قدرتی در اختیار نداشتند و تمام قدرت حکومت در دست رضاخان بود.