یک شخص چگونه میتواند هم پدر روشنفکری دینی باشد و هم نیای بنیادگرایی محسوب شود. هم بنیانگذار سلفیه باشد و هم متجددی غربگرا. هم مذهبی مرتجع خوانده شود و هم کافری بیدین. و از قضا مورد سوءظن و طرد همهی این گروهها قرار بگیرد.
علامه تصریح میکند که قدرتهای غربی، قابلیت و توان خود را در راستای خدمت به بشریت به کار نگرفتهاند، بلکه با افروختن شعلههای جنگ و نظامیگری، بر ضد نوع انسان «قیام» کردهاند، اما در مقام گفتار و نظر، فریبکارانه از انسانیت و ارزشهای عالی انسانی دفاع میکنند تا به این واسطه، مسیر وصول به خودکامگی هر چه بیشتر خویش را هموارتر سازند.
در همین زمان یعنی 1331 وی که در سال آخر دانشسرا بود به پیشنهاد پدرش شروع به ترجمه کتاب ابوذر (نوشته عبدالحمید جوده السحار) می کند . در اواسط سال 1331 تحصیلات علی در دانشسرا تمام شد و پس از مدتی شروع به تدریس در مدرسه کاتب پور احمدآباد کرد و همزمان به فعالیتهای سیاسیش ادامه داد. کتاب «مکتب واسطه» نیز در همین دوره نوشته شده است .